طرفداری - گل دقایق پایانی رضا قوچان نژاد مقابل امارات که باعث صدرنشینی و عدم رویارویی تیم ملی ایران با ژاپن در یک چهارم نهایی رقابت ها شد، اتفاقی بود که فوتبال ایران را به تیم خوشبخت آن روز تبدیل کرد. اتفاقات امروز بازی ایران و عراق باعث شد تا تمامی شادی های آن روز به حسرت و یاس تبدیل شود، حسرتی که طعم آن سالهاست به دهان فوتبال دوستان ما مزه کرده و شواهد نشان از ادامه آن در سال های آتی دارد.
دلخوشی و امیدواری به تیم ملی این دوره با وجود مشکلات بسیاری که در روند آماده سازی تیم در راه رسیدن به جام ملت ها وجود داشت، به خوبی در بین فوتبال دوستان دیده می شد. همه بدون توجه به اتفاقات اطراف و فقط با یک توجیه به نام تیم ملی کشورمان، مشتاقانه منتظر خلق اتفاقی بودند که سال ها از آخرین رخداد آن می گذشت. بی توجه به کم و کاستی همه امیدوار به یک موفقیت بزرگ بودیم تا تمامی ناکامی ها را به باد فراموشی بسپاریم، اما نشد که نشد!
لژیونر اروپایی در تیم های بزرگ نداشتیم، سال ها از آخرین عنوان آسیایی مان می گذشت، در جام جهانی با یک امتیاز از سه بازی آخر گروه شده بودیم، ابهت سابق را در بین تیم های آسیایی نداشتیم، تیم های باشگاهی مان هر سال اسیر تیم های نو ظهور عربی می شدند و بسیاری از اتفاق دیگر، اما ذره ای از امیدمان کاسته نشده بود، همه منتظر یک اتفاق بزرگ بودیم، با اطمینان از آن سخن می گفتیم و حتی راه قهرمانی مان را نیز رسم کرده بودیم.
عراق، بهترین گزینه ممکن برای رویایی در بین هفت تیم دیگر صعود کننده به یک چهارم نهایی، تیمی که چند روز پیش از آغاز جام با تیم دوم شکستش داده بودیم و در تاریخ بازی هایمان نیز همیشه دربرابرش یک پیروز مطلق بودیم. تیمی داشتیم که سه برد از سه بازی مقدماتی داشت، این یعنی بهترین شرایط ممکن، ژاپن و استرالیا را آن طرف جدول دورتر از خود می دیدیم و با یک حاشیه امنیت خوب به دنبال طی مسیر بودیم، اما اتفاق دقیقا جور دیگری رخ داد.
سوت آغاز بازی، گل سردار و بازی برتر، چشم ها را به ناگاه بسته و رویای قهرمانی اندک اندک در ذهن ها تداعی می شد تا اینکه خیلی زود روی یک اتفاق که حتی خود داور هم شاید از توصیف دقیق ماوقع آن عاجز بود، مهره ای از تیم مان با کارت قرمز روبرو شد که قبل از شروع جام کی روش برای گرفتن مجوز بازی اش به آب و آتش زده بود و الحق نیز نتیجه اصرارش را با بازی های بی نقص وی گرفته بود. بله مهرداد پولادی به راحتی در نیمه اول و در شرایطی که همه چیز به نفع ما پیش می رفت روی یک صحنه مشکوک از زمین بازی اخراج شد تا بیش از نصف بازی را ده نفره دنبال کنیم. فراز و فرود بازی به قدری بود که بارها ضربان قلب مان از حاشیه امن خود تجاوز کرد و نفس هایمان سینه را پر کرد به هر حال هر چه بود با ده نفر از پس حریف و سوت های گاها آزار دهنده داور استرالیایی برآمده و کار را به ضربات پنالتی کشاندیم.
پنالتی اول دو تیم که از دست رفت کمی آرام شدیم، در ادامه دروازه بانان کمترین نقش را روی این ضربات داشتند، تا اینکه توب یک پدیده از داخل لیگ به نام وحید امیری پس از فریب دروازه بان به جای تور، تیر دروازه را لرزاد تا دلخوشی میلیون ها ایرانی حاضر در ورزشگاه و پای گیرنده ها را نقش بر آب کند.
بله باختیم، خیلی هم بد باختیم، هرچه آرزو داشتیم بر باد رفت، زندگی همچنان ادامه دارد را می دانیم و درک می کنیم ولی مگر می شود براحتی بی خیال این اتفاق و بر باد رفتن آرزویی باشیم که قولش را به خودمان داده بودیم، قولی که رویش حساب باز کرده و برای رخ دادن آن لحظه شماری می کردیم تا بالاخره حق نسل خودمان را از این فوتبال بگیریم. این بار هم نشد فوتبال نگه دار می خواهیم پیاده شویم، شاید کمی آرامش و دوری از تو آرام مان کند!