طرفداری - لیورپول همانطور که انتظار می رفت با ترکیب 3-4-3 به بازی آمد. رحیم استرلینگ در نوک پیکان خط حمله حضور داشت و استیون جرارد نقش یک شماره ده کلاسیک را ایفا می کرد. در خط دفاعی هم از همان ترکیبی استفاده شد که در پیروزی مقابل ویلا استفاده شده بود.
چلسی اسکار را کنار گذاشت و از فابرگاس پشت مهاجم استفاده کرد. مورینیو در این بازی از دو هافبک دفاعی صرف، یعنی نمانیا ماتیچ و جان اوبی میکل استفاده کرد و فلیپه لوئیس را به سزار آزپلیکوئتا ترجیح داد.
تجمع چهار نفره چلسی در مربع پست هافبک دفاعی
لیورپول سلطه خوبی در نیمه نخست روی توپ و میدان داشت. آنها 61.3 درصد مالکیت را در اختیار داشتند و ضربات در چارچوب هفت در مقابل یک بود. این قیاس، تفاوتی آشکار را نشان می دهد اما تعداد کمی از ضربات لیورپول شانس های مسلم گلزنی بودند.
اگر ماشین حرکتی چلسی در این بازی را توسعه دهیم انتظار می رود تکه های جدید، مانند سس فابرگاس و دیگو کاستا از قلب خط دفاعی مشکل ساز شوند، اما در عوض چلسی با یک برنامه منسجم چهار نفره برای تخریب، مخصوصا با توجه به شروع خوب لیورپول، بازی را ادامه داد.
با توجه به مسیر حرکتی برانیسلاو ایووانویچ و فلیپه لوئیس، به نظر می رسید چلسی قصد داشت از تمام منابعش برای شلوغ کردن و کشتن بازی لیورپول از مرکز زمین تلاش کند. گاهی آن ها با تشکیل یک الماس در حوالی بازیکن صاحب توپ لیورپول و پرس وی در مرکز زمین، مالکیت را از چنگ لیورپول در می آورند.
لوکاس لیوا و جردن هندرسون در اکثر مواقع، فلیپه کوتینیو را در کناره ها بهترین گزینه برای صاحب توپ شدن می دیدند اما فضای کمی کمی پیدا می شد. رحیم سترلینگ بارها به قلب دفاع چلسی زد و عناصر دفاعی چلسی را به زحمت انداخت.
چلسی با توجه به اینکه در تنها هجومش در بیست دقیقه نخست به گل رسید، تمام انرژی خود را بری بستن هر حفره ای در خط عقب به کار گرفت و در این مهم تا پایان نیمه نخست موفق به درستی انجام شد.
ضد حمله های خطرناک لیورپول
ضدحمله های خطرناک لیورپول دلیل اصلی این بودند که چلسی علاقه ای به ریسک کردن در نیمه نخست نداشته باشد. اگر بازیکنان چلسی با بیشتر از سه یا چهار بازیکن در حمله شرکت می کردند پاس های بلند بازیکنان لیورپول، مهره های هجومی و سریع تیم را در کناره های یا پشت مدافعان صاحب توپ می کرد.
جرارد که خود را آماده رفتن می کند، تلاش زیادی در این بازی انجام داد اما عمدتا استرلینگ و مارکوویچ را گیر کرده در خطوط دفاعی چلسی می دید و این کار را برای ارسال پاس سخت می کرد.
نفوذهای آلبرت مورنو در سراسر طول بازی دردسرساز بودند و او حداقل پنج بار توانست به سلامت از ایووانویچ عبور کند. اما معمولا سانترهای وی هدفی نداشتند و از دست می رفتند. کوتینیو مانند همیشه یک تهدید مطلق بود و چندین بار تا نزدیکی فرو ریختن دروازه چلسی پیش رفت.
آنطور که استرلینگ دفاع را به هم می ریخت
در نیمه نخست، استرلینگ به عنوان مهاجم هدف بازی کرد و در تمام لحظات با مدافعان چلسی درگیر بود و در تمام لحظات در حال تهدید جان تری و سایر مدافعان بود. او در نیمه دوم بیشتر به کنار ها رفت و به تو زد و گاه نقش یک مهاجم کاذب را ایفا کرد. استرلیگ این نقشرا برای نخستین بار انجام می داد. تنها به خاطر اینکه از یک هافبک در نوک پیکان خط حمله استفاده کنید، پست وی مهاجم کاذب نمی شود. این پست مربوط به تفکرات، مسیر حرکتی و جنبش هایی میشود که بازیکنی که نوک خط حمله بازی می کند، انجام می دهد.
این برای باز کردن دفاع لازم است. حتا اگر به صورت مستقیم نباشد. این مربوط به، بههمریختگی دفاع حریف می شود، زمانی که استرلینگ توپ را می گرفت، به تو می زد و در پس ِ دومینویی که از تغییر محل قرار گرفتن مدافعان چلسی به راه می افتاد، حفره هایی جدید در خط دفاعی برای سایر بازیکنان مهیا می شد. نتیجه این بود که میکل و ماتیچ به دنبال او یا سمتی دیگر کشیده می شدند و گلی که به ثمر رسید نتیجه یکی از همین اثرات تیم میزبان رو خط دفاعی تیم چلسی بود.
حضور کوتینیو در جناح چپ، میکل را تا آن نزدیکی برای کاور کردن می کشید و این به استرلینگ کمی فضای خالی می داد. او صاحب توپ میشد، می دوید و از حفره هایی که پیدا می کرد، فرار می کرد. تری بیش از اندازه نگران این بود که جرارد، استرلینگ را پیدا کند و گری کیهیل بی اشتباه ظاهر نشد. نتیجه گل تساوی و از دست رفتن برد ارزشمند چلسی بود.
حضور لالانا
خون دوباره در رگ لیورپول، زمانی بودی که لالانا جایگزین جرارد شد. هافبک اسبق ساوتهمپتون تازه نفس به زمین آمد و بسیار مشتاق بود تا پس از مصدومیت بار دیگر خود را اثبات کند.
با تمایل جدید استرلینگ به سمت دروازه، لالانا جای او را به عنوان به وجود آوردنده ی مشکلات جدید برای ایووانویچ و سایر عناصر چلسی در کناره ها را پر کرد. جان تری هم حالا با مشکلات جدیدی روبرو می شد. لالانا پایه گذار یک موقعیت دیگر شد، زمانی که کورتوا با یک عکس العمل عالی دروازه چلسی را نجات داد.
در پنج دقیقه آخر با حضور آزپلیکوئتا و لوئیس در وینگ بک و ایوانویچ به عنوان سومین دفاع میانی؛ چلسی عملا با ترکیب 3-5-2 بازی می کرد و این باعث شد تا حدودی فشار برداشته شود. تساوی 1-1 کار را به استنفورد بریج کشاند و نتیجه خوبی برای چلسی بود و حالا باید لیورپول برای برد پا به لندن بگذارد.
چند نکته
لوکاس در تخریب و شروع حملات عالی کرد و به نظر می رسد کاملا برای این سیستم مناسب است.
ایوانوویچ شب بدی را سپری کرد و اگر آنطور که باید از پاس های مورنو استفاده می شد، یک فاجعه رخ می داد.
هازارد آنطور که باید نتوانست خود را از از دست مارکوویچ برهاند. باید به پرسینگ و استراتژی دفاعی خوب لیورپول اشاره کرد.
ماتیچ یکی از بدترین شب های خود در لباس چلسی را سپری کرد و میکل در اکثر طول بازی در حال قدم زدن دیده شد.
سیستم لیورپول با حضور استاریج و استرلینگ به عنوان مهاجم کاذب، درنده به نظر می رسد. می شود با حضور استاریج همان لیورپولی را شاهد باشیم که پیش از شروع فصل انتظار می رفت.