در ابتدای این فصل، آرسن ونگر توضیح داد که چرا به دنبال جذب لوییز سوارز پیش از جذب الکسیس سانچز بوده است. ونگر در او خصوصیتی را دیده بود که کمتر در فارغ التحصیلان آکادمی های استعدادیابی اروپا پیدا می شود.
او در این باره گفت: "وقتی همه چیز فرموله شده است، دیگر کمتر بر روی توانایی فردی و روحیه مبارزه طلبی شما کار می شود. ما این خصوصیت را کمی از دست داده ایم. جامعه تغییر کرده است. ما بسیار بیشتر از آنچه 30 سال پیش بودیم، حفاظت شده ایم. ما همگی تغییر کرده ایم. ما کمی نرم تر شده ایم.
"اگر نگاهی به اروپا و جهان فوتبال بیاندازید، می بینید آمریکای جنوبی تنها قاره ای است که مهاجمین امروز را تولید می کند. می بینید که تقریبا 80 درصد مهاجمین از این قاره می آیند. سهم اروپا کمتر شده است. آلمان در حالی به جام جهانی رفت که تنها میروسلاو کلوزه را داشت، که 35 ساله بود. شاید فوتبال خیابانی ما ازبین رفته است. در فوتبال خیابانی، شما وقتی 10 ساله هستید، با 15 ساله ها بازی می کنید، بنابراین باید زیرک باشید، باید نشان دهید که خوب هستید، باید برای تصاحب توپ های ناممکن بجنگید.
"بنابراین باید خود را در معرض این سوال قرار دهیم: چه چیز را می توانیم به آکادمی هایمان اضافه کنیم تا بتوانیم دوباره مهاجم پرورش دهیم؟"
مارچلو بیلسا، که هدایت تیم شیلی را در سال 2007 به عهده گرفت، سکاندار نسل جوان و با استعدادی شد که سرآمدشان الکسیس بود. بیلسا سیستمی هجومی را بکارگرفت که به سرعت در تمامی سطوح فوتبالشیلی به کار گرفته شد. با این ساختار، الکسیس پیشرفت کرد. یک بازیکن خوب، اما با زمان بازی محدود در بارسلونا، فرم خوب او در جام جهانی باعث شد تا ونگر متقاعد شود که او عامل گمشده برنامه های او در آرسنال است.
با نگاهی سطحی به باشگاه های بزرگ اروپا در می یابیم که نه تنها در انگلستان بلکه در دیگر کشورها نیز کمبود استعداد بومی در خطوط حمله وجود دارد. گزارش فنی یوفا در خصوص فصل 2013-2014 لیگ قهرمانان این گونه نتیجه گرفت: "در خط حمله باشگاه هایبزرگ، بازیکنان بومی عموما نقش های محدود و حضوری کم رنگ دارند."
سوپر باشگاه های اروپا دیگر تمایلی برای صبر کردن برای استعدادهایشان تا شکوفایی ندارند. به ندرت برای یک مهاجم جوان این فرصت وجود دارد تا زمان تبدیل شدن به یک مهاجم فیکس به او زمان داده شود. رائول آخرین آقای گل لیگ قهرمانان بود که برای تیمی از کشورش بازی می کرد و آن برای سال 2001 است.
پس از آن، تعداد مهاجمان بومی پرورش یافته و به زمین فرستاده شده در لیگ قهرمانان توسط رئال مادرید، بارسلونا، بایرن مونیخ، بوروسیا دورتموند، آرسنال، چلسی، منچستر یونایتد و پاریسن ژرمن را می توان با انگشتان یک دست شمرد. دیگر زمانی برای جوانان برای بلوغ فوتبالی وجود ندارد. زمان پدیده ای با ارزش است.
ب این ترتیب، این تیم ها رو به خریداری استعدادهای هجومی حاضر و آماده می آورند. حضور 4 مهاجم اهل آمریکای جنوبی در چهار رتبه نخست ترانسفر لیست سایت گل نشان می دهد که پول ها در کجا خرج می شوند. لوییز سوارز، آنخل دی ماریا، هامس رودریگز و الکسیس سانچز همگی در تابستان گذشته تیم هایشان را عوض کردند و همگی صاحب آن ویژگی حیاتی، یعنی توانایی برای ساختن و به ثمر رسیدن گل هستند.
آن ها از سنین پایین به عنوان بازیکن اصلی به بازی گرفته شده اند و بسیار پیش تر از همتایان اروپایی خود، تجربه بازی به عنوان بچه، در مقابل بازیکنان بالغ را دارا هستند. شرایط رشد متلاطم اما عبرت آموز آن ها نیز عتصری مهم بوده است.
الکسیس در مصاحبه AS در خصوص کودکی خود گفت: "من برای ساعت ها در شهر زادگاهم توکوپیلا، در خیابان بازی می کردم. من هیچ گاه هیچ گونه مربی ای بالای سرم نداشتم تا به من آموزش دهد که به توپ چگونه ضربه بزنم. هر چیزی را که بلدم، از بازی کردن در خیابان آموخته ام و همچنان بخشی از آن کودک، که در خیابان بازی می کرد، امروز نیز با من است و من همچنان همان شوق و اشتیاق را برای بازی دارم."
هامس در سن 14 سالگی در تیم اصلی انویگادو بازی می کرد، درست همان زمان که خانواده اش به دنبال تحقق رویای فوتبالی او، مجبور به ترک شهر و دیار خود شدند. او سپس به آرژانتین رفت. هامس نزدیک به یک دهه است که در لیگ های بزرگ بازی می کند.
دی ماریا وقتی 15 ساله بود، به همراه پدرش زغال جابجا می کرد. مشکل است که تصور کنیم یکی از اعضای آکادمی جوانان بارسا چنین کاری انجام دهد.
این را نیز از دیگو کوستا در نظر داشته باشید: "من در خیابان های شهرم با افراد بزرگتر از خودم فوتبال بازی می کردم. تا قبل از رفتن به سائو پائولو، من با هیچ تیم حرفه ای بازی نکرده بودم. من هیچ گاه در برنامه های آکادمی فوتبالی حضور نداشتم و آن برنامه ها مهم هستند، بنابراین برخی از کارها را اشتباه انجام داده ام."
جام جهانی موفقیتینسبی برای تیم های آمریکای جنوبی به همراه داشت. کانمبال (CONMEBOL کنفدراسیون فوتبال آمریکای جنوبی) شش تیم را به جام جهانی گذشته فرستاد که 5 تایشان به جمع 16 تیم پایانی راه یافتند. این بهترین عملکرد تیم های این قاره برای سالیان بسیار بود.
در گزارش فنی جام حهانی 2014 نکات کلیدی بسیاری در خصوص تیم های مهم آمریکای جنوبی وجود داشت. آرژانتین به خاطر "بازیکنان موثرش، قدرت هجومی در نبردهای یک در مقابل یک، تکنیک فردی خوب و مهارت های دریبلینگ بالا" مورد تحسین قرار گرفت.
همچنین به طور مشابه شیلی نیز دارای "بازی ارتباطی عالی بین مهاجمان در هنگام تصاحب توپ، قدرت هجومی در نبردهای یک در مقابل یک و تکنیک فردی خوب" بود.
در گزارش آلمان، چنین تحسینی وجود نداشت. این گزارش نشان داد که حتی در بالاترین سطوح، تیم های آمریکای جنوبی تاکیدشان بر روی قدرت فردی است، تا بازی تیمی، که این مسئله گاه به ضرر آنان است.
گزارش فنی وجود دو نوع فوروارد را در جام جهانی ذکر کرد. یکی نقطه مرجع تیم برای کمک به دفاع بود و دیگری بیشتر خلاق بود. اولی را می توان مدل اروپایی نامید، بازیکنانی مثل میروسلاو کلوزه و اولیویه ژیرو، در حالی که دومی اجازه بیشتری برای بداهه کاری دارد و مدل آمریکای جنوبی است. بازیکنانی مانند نیمار، الکسیس، لیونل مسی و هامس رودریگز.
در حالی که آکادمی مشهور لاماسیا و کمپ های فراوان فدراسیون فوتبال آلمان توانسته اند قهرمانان جهان و اروپای بسیاری را تربیت کنند، اما چیزی که هنوز نتوانسته اند به خوبی تولید کنند، مهاجم خلاق است.
سخنان توماس توشل، مربی سابق ماینز، در شرح روش های به کارگیری شده در آکادمی جوانان باشگاه را در نظربگیرید. "اولین تاکید ما در فلسفه فوتبالی مان شامل کارهای طاقت فرسا در مقابل توپ است. تمرینات دفاعی عموما توپ محور هستند، شامل دویدن بسیارمی شوند و به دوز مناسبی از خشونت نیاز دارند. این سبکی بسیار انرژتیک است که تاکیدش بر روی کنش است، نه واکنش، حتی اگر حریف صاحب توپ باشد."
روحیه جمع گرایی اروپاییان ممکن است بتواند برترین تیم ها راخلق کند اما واضح است که به شرایط سخت نیاز است تا بتوان جرقه نبوغ را شعله ور کرد. و همان طور که لیست ما نشان می دهد، خیابان های بی رحم آمریکای جنوبی بهترین محیط برای این کار هستند.
پیتر استانتون