در سه گل آخری که ساوتهمپتون دریافت کرد، اشتباهات فردی نقشی اساسی ایفا می کرد، مخصوصا در گل اول منچستر و تک گل برنلی! شاگردان رونالد کومان در حال حاضر 4 بازی پیاپی را با شکست پشت سر گذاشته اند و از 15 امتیاز ممکن در 5 بازی قبلی خود تنها 1 امتیاز بدست آورده اند. داستان این 5 بازی، با بازی هایی که به نظر می رسید، برمبنای فرم و کیفیتی، کاملا قابل پیروزی بودند تمام شد. بازی در مقابل استون ویلا و برنلی باید 6 امتیاز را به ارمغان می آورد، حتی اگر بازی های برابر دو تیم منچستر و آرسنال کمی سخت تر بود.
و با این حال و در عین حال، این یک توهم است که بگوییم ساوتهمپتون در این بازی ها بدشانس بوده است. اما در کدام بازی ها اینگونه بوده است؟ در شکست برابر سیتی، آنها موقعیت های زیادی را خلق کردند و در مقابل استون ویلا، یونایتد و برنلی صاحب مالکیت توپ بیشتری بودند. همینطور در بازی برابر آرسنال نیز به نظر می رسید یک امتیاز شیرین را بدست می آورند اما الکسیس سانچز ( چه کس دیگری می تواند باشد؟) با گل دقیقه 89 خود برابر ساوتهمپتونی که به دلیل مصدومیت 10 نفره بود، این امید را ناامید کرد.
هر بازی، حاصل ضرب اتفاقات و اتفاقات ممکن، تلاش هایی که نتیجه دادن یا ندادن، تغییرات ریتم، نقاط عطفی است که امکان دارد درآن لحظه بی ربط به نظر بیان ولی بعد که بازی رو برعکس مرور کنید، حیاتی بودن خودشان رو نشان می دهند. روی کین این موضوع را بیان کرد وقتی که گفت:" هر بازی فوتبال شامل، هزاران چیز کوچک است که دست به دست هم می دهند و نتیجه نهایی را به وجود می آورند. اگر یک مربی نتواند این جزئیات را در روشی روشن مشاهده کند، (برایان) کلاف به او بلوف خواهد زد."
در این رابطه، برای جانشینی جزئیات، فوتبال یک سیستم به هم ریخته است. در یک تعریف مناسب: یک سیستم ابتدایی است. دو تیم مختلف در بیش از نود دقیقه (با احتساب زمان های تلف شده که خود یک هدیه است.) در مقابل هم صف آرایی می کنند که یک پیروز و بسیاری عواقب در بر دارد. (همانند تحقیر ساندرلند با نتیجه 8-0). مرزهای این سیستم بصورت فیزیکی، زمانی، با قوانین و با چیزهایی که قبلا وجود داشته اند و دانش در مورد کیفیت بازیکنان تعیین می شود. اگر نتایج هر بازی کاملا به شکل تصادفی تعیین می شد، خبری از شرط بندان هم نبود و تیم میزبان معمولا برنده می شد.
یکی از مهم ترین خاصیت های سیستم های به هم ریخته جواب به اتفاقات کوچکی است که تغییرات بزرگ را در بر دارند. چیزی که معمولا به عنوان تاثیر پروانه ای از آن یاد می شود. پروانه یک بار بال می زند و باعث یک طوفان می شود، زیرا تغییرات کوچک نتایجی بسیار بزرگ در بر دارند. این چیزی است که گزارش بازی ها نیز به ما می گوید: او در حالی که بازی 1-0 بود یک سیو خوب داشت، یک تغییر کوچک! و بعد از دو دقیقه بازی 2-0 شد، چیزی که کل نتیجه بازی را تغییر داد و چیزهایی مثل آن.
در حال حاضر، ساوتهمپتون از تغییرات کوچک سود نمی برد. برای شروع، آن ها اشتباهات فراوانی داشته اند. پاس اشتباه خوزه فونته در بازی مقابل منچستر یونایتد یا مالکیت از دست رفته بعد از یک پرتاب اوت که باعث گلزنی اشلی بارنز برای برنلی شد. اولی به حریف یک موقعیت مسلم گلزنی را می دهد ولی دومی به برنلی این موقعیت را داد که از آن استفاده مطلوبی ببرد، اما هر دو یک نتیجه را در بر داشت. به طور قطع، تغییرات در یک سیستم به هم ریخته، تنها خوردن یک گل را در بر ندارد: بازیکنان ناراحت می شوند، نگرانی در آن ها نفوظ می کند و فشار روی آن ها بیشتر می شود.
و، اگر در یک بازی سیستم به هم ریخته اینگونه تاثیر بگذارد، پس در فصل نیز تاثیر زیادی می گذارد. پیش بینی های ابتدایی ما طبق تجربه تیم ها، عملکرد های گذشته و آگاهی از اطلاعات نقل و انتقالات یک تیم است. این اطلاعات است که به ما این اجازه را می دهد که بگوئیم چه تیمی و چه گونه در کجای جدول قرار خواهد گرفت. بازی ها، و تک تک لحظات بازی روی آن تاثیر می گذارند. بله، ساوتهمپتون بیشتر از انتظار کار کرده است، با یک سبک بازی رو به پیشرفت که به چشم آسان می آید و به استعدادها اجازه شکوفایی می دهد. نتایجی که در بالا اشاره شد خبر از روایت یک افت را می دهد، اما این یک نتیجه گیری مبتدیانه است.
ساوتهمپتون فصل را با مشکلات زیادی آغاز کرد. مصدومیت جی رودریگز که قبل از مصدومیتش رکورد گلزنی فوق العاده ای داشت، بازیکنان جدید اضافه شده به تیم به طوری که در مقابل برنلی فقط کلاین، وانیاما، دیویس و فونته از فصل گذشته بودند، بازیکنان تاثیرگذار که از این تیم رفتند و از همه مهمتر ریکی لمبرت و آدام لالانا، حضور مربی جدید و همینطور اتفاقات پشت پرده ناگوار مشکلات آن ها بود اما آن ها بر آن غلبه کردند زیرا این تیم موفق به پیروزی در لحظات کوچک داخل زمین بود. چیزی که برای آن ها پیروزی را به ارمغان می آورد.
چیزها تغییر کردند، پنالتی از دست رفته توسط دوسان تادیچ، اولین ضربه ای بود که یک بازیکن از سال 1997 در این تیم خراب کرده بود. سپس این تیم موقعیت های زیادی در برابر منچستریونایتد و برنلی از دست داد. لحظات حساسی که در سیستم به هم ریخته اهمیت پیدا می کنند، به نفع ساوتهمپتون رقم نمی خورند.
یکی از مهمترین اتفاقات مثل این، مصدومیت مورگان اشنیدرلین در برابر منچسترسیتی بود. اتفاقی که هم آن بازی و هم بازی هایی که او از دست خواهد داد را تحت تاثیر قرار خواهد داد. اشنیدرلین بازیکن بسیار خوبی است، بله، اما تاثیر او در کنار کاری که می کند، به کاری است که به بقیه دستور انجام آن را می دهد. او یک رهبر کامل است، ریتم دادنش به بازی با زحمتی که می کشد، هوش او در استفاده از توپ، پرس و تکل، همیشه دقیق بودن و هیچوقت بیش از حد بالا نبودن. بقیه بازیکنان به این جواب می دهند، تمرکز می کنند، کمتر اشتباه می کنند و رشد و پیشرفت می کنند. به جز اشنیدرلین و فونته، هیچکدام از بازیکنان ساوتهمپتون یک رهبر ذاتی نیستند. کلاین و وانیاما بسیار خوب هستند اما جوانند و نیاز به حرف یک بزرگتر دارند و دیویس نیز یک بازیکن اصلی نیست.
خطر این است که بعد از این که اشنیدرلین دیگر بازی و رهبری نمی کند، از دست دادن موقعیت ها و بیشتر شدن خطاها، ساوتهمپتون را به پائین برد. چیزهای کوچکی که در هر بازی اتفاق می افتند، نباید بار دیگر در یک 90 دقیقه دیگر اتفاق بیافتند.اشنیدرلین از آن دسته بازیکنانی است که به هرچ و مرج ها کمی سامان می دهد، خود را درسیستم تحمیل می کند و به تغییرات سرعت می بخشد. اگر ساوتهمپتون نتواند او یا کس دیگری همانند او را در ترکیب خود اضافه کند، نداشتن چنین بازیکنی، اتفاقات کوچک داخل زمین را بر ضد مردان قرمز و سفید پوش رقم خواهد زد و روی فصل آن ها تاثیر خواهد گذاشت.
ساوتهمپتون نیاز دارد که بار دیگر مرد فرانسوی بال بزند، آن هم خیلی زود.
آلن استوارت| umaxit