کهنه سرباز ما با پنج برد پیاپی، روی فرم است. اما تازه کار (در مقایسه با او)، با تنها دو برد از نه بازی، از فرم خوب به دور است. پس اگر میان این دو شباهتی وجود دارد، بیش تر مربوط به بحث های تاکتیکی می شود تا زمین بازی.
رقبای یکشنبه، دوقلوهای تاکتیکی هستند، مشتاق به آزمودن - هر دو تاکنون حداقل از چهار سیستم مختلف در این فصل استفاده کرده اند - و با اعتماد به نفس کافی برای دفاع از قضاوت و رأی خود، فارغ از اینکه تصمیمات شان چقدر ممکن است عجیب به نظر برسند. آن ها مردانی با عزت نفس بالا هستند - و فن خال اذعان می کند که مغرور است - که باور دارند حتی از باسابقه ترین و موفق ترین مربیان زرنگ تر بوده و می توانند با تدبیر بهتری نسبت به آن ها عمل کنند و شکست شان دهند. رویکرد آن ها، رویکردی است که وقتی نتایج مثبت بگیرند، ستایش و تحسین همگان را برمی انگیزد و وقتی نتایج منفی بگیرند، جاذب انتقاد است. ساده بگویم، به خاطر این است که آن ها به ندرت حرکتی که واضح است را انجام می دهند.
و صدالبته هر دوی آن ها سر ناسازگاری با سیستمی را دارند که انگلیسی ها بیش تر از همه آن را درک می کنند؛ 2-4-4 معمولی. وقتی که این دو مربی بخواهند از دو مهاجم و چهار هافبک استفاده کنند، از قالب الماسی برای خط میانی بهره می برند. منچستر یونایتد در این فصل با این شکل و شمایل بیش ترین توانایی گل زنی اش را داشته است؛ لیورپول اغلب اوقات در فصل پیش هنگامی که لوئیس سوارز و دنیل استوریج در کنار یکدیگر قرار می گرفتند، وحشتناک ترین حالت خود را پیدا می کرد.
تفکری که پشت این تصمیم پنهان است، این است که هیچ یک از این دو مربی نمی خواهد در مرکز خط میانی از نظر عددی کم بیاورد. هدف، داشتن حداقل سه بازیکن در آنجاست، تا مالکیت توپ را در دست گرفته و بازی را به حریف دیکته کنند. مربیانی که، مخصوصاً در نمونه فن خال، بازیکنان جوان را ترجیح می دهند، به دنبال یک بازیکن باتجربه می گردند که از پایه خط میانی، شرایط را کنترل کرده و به تیم نظم بدهد. فرانک رایکارد در دهه 1990، این نقش را در کنار هم تیمی هایش در آیاکس، که از او ده سال کوچک تر بودند، ایفا کرد و وقتی فن خال به بارسلونا پیوست، فوراً پپ گواردیولا را به عنوان کاپیتان برگزید. راجرز در سال 2011 به طور جدی به فکر جذب مارکوس سنا برای سوانزی بود و در ژانویه، استیون جرارد را به پستی عمقی تر منتقل کرد. به مدت سه ماه این تصمیم او یک شاهکار بود.
علاقه مشترکی میان این دو به پاسورهای ریزنقش وجود دارد، حتی با وجود اینکه فاصله میان ژاوی و آندرس اینیستا، دو تن از مردان فن خال در بارسلونا، و جو الن و نوری شاهین، دو تن از اولین خریدهای راجرز برای لیورپول، از زمین تا آسمان است. اما یک علاقه دیگر هم این دو دارند، آن هم استفاده از مناطق مرکزی خط میانی برای جای دادن یک استعداد تهاجمی دیگر است: مثلثی که فن خال در برنلی در ماه آگوست روانه میدان کرد، شامل هم آنخل دی ماریا و هم خوان ماتا بود، در حالی که راجرز گاهی اوقات از فیلیپه کوتینیو در سمت چپ یک الماس استفاده می کند.
شاید نکته کلیدی این باشد که هیچ کدام از این دو، بازیکنان را دسته بندی نمی کنند. بر خلاف، مثلاً، مانوئل پیگرینی، که ممکن است اسیرِ تفکرِ داشتنِ دو بازیکن برای هر پست شود، فن خال و راجرز به نظر بازیکنان را ابزارهایی چکش خوار می بینند که می توانند بر اساس علایق شان، آن ها را تغییر دهند. گویا هر دو به شرح وظیفه هر بازیکن به عنوان یک نقطه شروع نگاه می کنند.
ممکن است به همین خاطر باشد که هر دو از وینگرها به عنوان دفاع چپ استفاده کرده اند. اشلی یانگ اخیراً نشان داده که در مواقع اضطراری می تواند برای فن خال یک مدافع باشد. دو سال پیش، راجرز در یک تصمیم عجیب، استیوارت دَونینگ را به عنوان دفاع چپ و خوزه انریکه، که مدافع چپ است، را جلوی او به عنوان هافبک چپ بازی دارد. جدای از هر چیز دیگری، عموم مردم این حرکت راجرز را نشانه بی اعتمادی به دَونینگ دانستند. این اتفاق در بازی این هفته برابر بازل نیز تکرار شد، وقتی که جوردن هندرسون به جای سه نفر ظاهراً متخصص؛ یعنی کوتینیو، لالانا و مارکوویچ، به عنوان وینگر چپ بازی را آغاز کرد و آن ها بر روی نیمکت ماندند.
در حالی که دیوید مویس زمانی اذعان کرد که به خاطر واکنش احتمالی مطبوعات و عموم، رابین فن پرسی را تعویض نکرد، این دو مربیانی هستند که از باورهای شان، فارغ از اینکه چقدر خلاف عرف باشند، دفاع می کنند. آن ها می توانند به وضوح هم در انتخاب ها و هم در تصمیمات شان غیر دیپلوماتیک باشند. کافی است از پدی مک نیر و خوزه انریکه، که در دو روز پشت سر هم زود تعویض شدند، بپرسید.
همچنین هر دو به نظر وینگرها را قادر به بازی در هر پستی جز مدافع وسط می دانند. آن ها علاقه خاصی به استفاده از آن ها در نقش های مرکزی دارند. آخرین سفر لیورپول به اولدترافورد با اولین حضور رحیم استرلینگ در نوک الماس همراه بود. او در برد 0-3 در ماه مارچ، بی نظیر بود. در این میان، تا قبل از مصدومیت دی ماریا، فن خال شروع به استفاده از این بازیکن آرژانتینی به عنوان یک مهاجم کرد؛ تاکتیکی مشابه استفاده اش از آرین روبن به عنوان یک مهاجم مرکزی پرجنب و جوش در جام جهانی.
آن تورنمت، به مانند روزهای آغازین اش در آیاکس، علاقه فن خال را به استفاده از دفاع سه نفره برجسته کرد. راجرز نیز از این سیستم استفاده کرده است. او اولین دربی مرسی سایدش را با یک تغییر سیستم بین دو نیمه، از این رو به آن رو کرد. او برای مدتی در پاییز 2013 از 2-5-3 استفاده کرد؛ زمانی که او و استیو بروس در میان مربیان لیگ برتری تنها افرادی بودند که از این روش استفاده می کردند.
فلسفه های بسیار-مورد-تحسین-قرار-گرفته این دو، دلیلی هستند که آن ها به مدافعین میانی تکنیکی علاقه نشان داده اند، حتی اگر فن خال صداقت بیش تری در این زمینه داشته است. راجرز هنگامی که درخواست ها برای جذب دنیل اگر را رد می کرد، از نیاز به داشتن یک "بازی ساز در پشت سر تیم" سخن گفت، اما بسیار به ندرت به این بازیکن دانمارکی بازی می داد. فن خال یک بازیکن تکنیکی چپ پای دیگر هم می خواست، توماس فرمائلن، و در بازی با ساوتهمپتون با انتقال مایکل کریکِ هافبک به خط دفاعی، این منطقه پرآشوب تیم خود را آرام تر کرد.
اما این تهمت به آن ها زده می شود که هر دو ممکن است به دفاع کردن بی توجه باشند. دفاع لیورپول در دوران حضور راجرز هر روز بدتر از دیروز شده است. اگر درخشش داوید ده خیا نبود، که بعضی از نقص های مقابلش را پوشش داده است، اکنون رقم تعداد گل های دریافتی یونایتد در جدول به مراتب بالاتر می بود. فن خال شغل اش در بایرن مونیخ را تا حدودی به خاطر ضعف های دفاعی از دست داد، که از بی میلی اش به تقویت دفاع نشأت می گرفت.
این ها با تصویر این دو به عنوان یک ایده آلیست هم خوانی دارند. اما فن خال جنبه عمل گرای خود را هنگامی که به هلند کمک کرد در جام جهانی سوم بشود، نشان داد و هر دو در این فصل گاهی به بعضی تاکتیک های مستقیم روی آورده اند. سرمربی هلندی نشان داده که مایل است توپ های بلند برای مروان فلاینی بفرستد. راجرز در بازی برابر بازل، مارتین اشکرتل را به خط حمله فرستاد؛ حرکتی از روی ناچاری در زمانِ ناچاری.
هیچ یک از این دو، این حرکات را از شاخصه های تاکتیک های خود معرفی نخواهد کرد. در واقع دلایل دوگانه ای وجود دارد که باعث می شود در این فکر باشیم که سرمربی یونایتد به طور غیر مستقیم بر روی رقیب لیورپولی اش تأثیر می گذارد. راجرز علناً تفکرات اسپانیایی را ستایش می کند و قسمت عمده این تفکرات از هلندی ها گرفته شده اند. راجرز عضوی از کادر فنی ژوزه مورینیو بود و مورینیو در بارسلونا برای فن خال کار کرده بود.
این دو بت شکن دوقلو، هیچ وقت برای عقاید محبوب و متداول، اهمیتی قائل نبوده اند. این به آن ها اجازه می دهد که تصمیمات نامتعارف و حتی رادیکال بگیرند. راجرز اعتقاد راسخی مشابه و ایمان قابل مقایسه ای (با فن خال) به خِرد خود دارد. اما شاید مشکل او در این فصل، این نیست که حرکات عجیب انجام می دهد، بلکه این است که این حرکات را اشتباه انجام می دهد. اگر می خواهی بی باک باشی، نتیجه مثبت گرفتن به تو کمک خواهد کرد.