پسری که مرد شد و برای رئال مادرید بازی کرد؟
همواره همین را میخواستم. آرزوی آن را داشتم. از سه یا چهار سالگی آرزو بودن در اینجا را داشتم و میخواهم برای سالهای زیادی اینجا بمانم. میخواهم که تا سر حد مرگ برای رسیدن به آرزوها بجنگم. میدانم که استعداد آن را دارم اما در فوتبال باید خوش شانس هم باشید.
باید چه کار کنید که به آرزوهای خود برسید؟
اول باید اهداف مشخصی داشته باشید بعد به دنبال آن بروید. وقتی هدف دارید سریع تر به چیزهای خوب میرسید.
آیا کودکی دشواری داشتید؟
وقتی سه سالم بود پدرم ما را ترک کرد اما من همواره مادرم را به یاد دارم که برای ما میجنگید. او همواره برای رسیدن من به اهدافم جنگیده است.
کی متوجه شدید که پدرتان در کنار شما نیست؟
من خوش شانس بودم که پدر خواندهام یعنی خوانکر در کنارم بود. همواره با من بود و او اولین بار به من گفت که استعداد فوتبال دارم. او اولین کسی بود که من را به آکادمی برد آن هم زمانی که 5 سال سن داشتم. همواره از من حمایت کرد.
شما در رشته ارتباطات و تکنولوژی درس خواندید درست است؟
بله. شروع کردم اما مجبور شدم آن را رها کنم. حالا میخواهم دوباره ادامه بدهم.
چطور شد که فوتبالیست شدید؟
همواره با پدر خواندهام بازی میکردم و از 5 سالگی به مدرسه فوتبال رفتم.
والداراما الگو بچگی شما بود درست است؟
بله. بله، او همواره یک الگو در کلمبیا است. برای همه الگو است.
زمانی که در کلمبیا بودید و سن کمی داشتید آیا در مورد رئال مادرید اطلاعات داشتید؟
البته. البته که من بازیهای رئال را میدیدم و آنها ستارههای زیادی داشتند.
تو اولین بازی حرفهای خود را در 14 سالگی انجام دادی. آیا از اینکه با بزرگترها بازی میکردی میترسیدی؟
بله. من کوچک بودم و با حرفهایهای زیادی بازی میکردم پس مشخص است که میترسیدم. در کلمبیا مردم زودتر در سن های 15 یا 16 سالگی شروع به بازی میکنند اما اینجا اینطور نیست. با هوش بودم و استعداد این کار را داشتم. با بازیکنان فیزیکی نمیتوانستم رقابت کنم پس من توپ را کنترل میکردم و پاس میدادم.
در 16 سالگی به آرژانتین رفتی و در باشگاه بانفیلد بازی کردی؟
بله. اولش به صورت آزمایشی برای 6 ماه بازی کردم و تنها بودم. زمان بدی بود. سعی میکردم که مرد شوم. گریه میکردم زیرا در یک کشور جدید تنها بودم اما بعد مقابل بازیکنان بزرگی مثل ریکلمه، آیمار، المیدا و گالاردو بازی کردم. فوق العاده بود.
وقتی به کلمبیا بازگشتی همه تو رو میشناختند؟
زمانی بود که با پورتو قرارداد بسته بودم و در کلمبیا به خوبی شناخته میشدم.
آیا وقتی به پورتو رفتی همسرت را میشناختی؟
بله. وقتی 16 ساله بودم همدیگر را ملاقات کردیم و در 19 سالگی ازدواج کردیم.
در پورتو تیم فوق العادهای داشتید درست است؟
بله. تیم فوق العادهای بود. با فالکائو، گوارین و لوچو گونزالس هم تیمی بودم. عناوین زیادی بردیم و اوقات خوبی داشتیم. هواداران پورتو توقعات زیادی دارند. پورتو ذهنیت برندهای دارد و میخواهند همه چیز را ببرند.
وقتی در موناکو بودید برای یکی از بازیهای رئال مادرید به آن بازی رفتید درست است؟
من از زمانی که زیدان، بکام، روبرتو کارلوس و بزرگترین ستارهها را داشتند آنها را همراهی میکردم. از 11 سالگی همواره بازیهای رئال مادرید را میدیدم. من روزی را آزاد بودم پس تصمیم گرفتم به مونیخ بروم و بازی آنها برابر بایرن مونیخ را ببینم. در آن زمان توانستم کریستیانو رونالدو را ببینم. از چند سال پیش وی را میشناختم چون مدیر برنامههای ما یکی بود.
آیا آن بازی زمانی بود که فکر کردی که روزی باید با آنها بازی کنی؟
بله. به یاد دارم که آنها را در اتوبوس دیدم و میتوانستم صدای "کریستیانو، کریستیانو، راموس، راموس.." هواداران را بشنوم. به خودم گفتم که روزی باید به آنجا برسم و همواره برای رسیدن به آن جنگیدم.
برسیم به جام جهانی. آیا آنجا جایی بود که احساس کردی بازیکن درجه یکی هستی؟
من از آنچه فکر میکردم بهتر کار کردم و از نظر تیمی هم همینطور بود. چیزی بود که رویای آن را داشتم و دوست داشتم گلهای زیادی در جام جهانی بزنم. ناراحتی پس از باخت به برزیل بسیار زیاد بود.
کی از علاقه رئال مادرید با خبر شدی؟
ما قبل از جام جهانی داشتیم صحبت میکردیم. میخواستم که فرانسه را ترک کنم و میدانستم اگر جام جهانی خوبی داشته باشم میتوانم بروم. مندس به من گفت آرام باشم. من انگیزه زیادی داشتم که خوب بازی کنم زیرا میتوانستم به تیم بزرگی بروم. اولینباری که با پرس حرف زدم وقتی بود که با رئال مادرید قرارداد بستم.
آیا برنابئو را میشناختی؟
بله. بازی رئال الچه را قبلا آنجا دیده بودم. وقتی که فالکائو در مادرید بود و من چند روز مرخص بودم فرصت دیدن آنها را داشتم.
آیا در مقابل هم تیمیهایت خجالتی هستی؟
نه. من مورد احترام هستم. این افتخاری است که با چنین هم تیمیهایی بازی کنی. آنها همه بازیکنان بزرگی هستند.
در اوایل تو فیکس نبودی. آن زمان چه احساسی داشتی؟
آرام بودم زیرا میدانستم که با کار زیاد مطابقت پیدا خواهم کرد و میتوانستم ببینم که میتوانم پیشرفت کنم. من گلزن نیستم- دوست دارم گل بزنم البته اما من گلزن و کریستیانو رونالدو نیستم. کسی که 60 گل در هر فصل بزند.
بعد از باخت به سوسیداد اتمسفر عجیبی بود درست است؟
بازی عجیبی بود که هیچ توضیحی برای آنچه اتفاق افتاد ندارم. خیلی شرایط سختی بود.
اما پس از آن روحیه "قربانی شدن" به وجود آمد که آنچلوتی از آن صحبت کرد. او چه چیزی به شما گفت؟
او مربی آرامی است اما به ما گفت که باید خود را پیدا کنیم. با تجربه است که در تیمهای بزرگی بوده است. درست است که اینجا من بیشتر میدوم اما من خوشحالم که در یک باشگاه ایده آل هستم.
چه پستی را بیشتر ازهمه دوست داری؟
هر جا که مربی بگوید. من همیشه حاضر هستم. بدون هیچ شکی دوست دارم که بازی ساز باشم و به محوطه جریمه نزدیک باشم. از مرکز خط میانی تا خط حمله را قبلا بازی کرده ام.
پس از باخت به اتلتیکو آنچلوتی تیم را تغییر داد درست است؟
ما با بازیکنانی که روحیه بردن دارند بازی میکنیم و همواره میخواهیم ببریم. بله. حقیقت این است که ما در آن زمان یک رئال مادرید دیگر بودیم.
آیا پیش از ال کلاسیکو مضطرب بودی؟
آرام بودم اما مشخصا فشار را احساس میکردم. طبیعی است. میدانستیم که خوب هستیم و در چه سطحی هستیم. چیزی که بیش از همه من را تحت تاثیر قرار دارد مردم و هوادارانی بودند که به ورزشگاه آمدند و من داشتم آنها را نگاه میکردم. آنها بسیار ما را تشویق کردند. فوق العاده بود. آن تصویر همواره با من خواهد ماند. ما بسیار متمرکز بودیم.
آیا پس از گل نیمار احساس شکست خوردن کردی؟
نه. ما راه زیادی تا آخر بازی داشتیم. فقط ۴ دقیقه گذشته بود. ما بازیکنان زیادی داریم که میتوانند شرایط را تغییر دهند.
در بین دو نیمه چه گفتی؟
تیم ایمان داشت. من دیدم که بارسلونا خسته بودند و جدیت لازم را نداشتند و فضاهای زیادی را به ما میدادند. به کریستیانو گفتم که آنها خسته هستند و به آنها حمله خواهیم کرد.
رونالدو به تو چه گفت؟
همان چیزی که من گفتم و گفت که آره بزن بریم.
پس از بازی چه کار کردی؟
به خونه رفتم و با چند تا از دوستانم که از کلمبیا آمده بودند شب را گذراندم.
آیا فالکائو به تو کمک کرد؟
بله. بسیار زیاد. همواره به من نزدیک بوده است. دوست فوق العادهای است. مصدومیت وی دشوار بود زیرا آدم بسیار خوبی است.
هر وقت گل میزنی ساعد خود را میبوسی، جایی که خالکوبی دخترت سالومه را داری. آیا وی دختر شیرینی است؟
بله. همیشه. چیزهای کوچکی هست که به تو احساس بسیار بزرگی میدهد.
آیا شخص مذهبی هستی؟
بله. زیاد. من یک مسیحی هستم. به کلیسا میروم. از زمانی که در پورتو بودم یک مشاور روحی داشتم که هر ماه با هم ملاقات داریم.
آیا وقتی تو را با دی ماریا مقایسه میکنند، فشار را احساس میکنی؟
نه. فشاری نیست. بازیکن فوق العاده است و من احترام زیادی برای آنچه انجام داده است قائل هستم اما من فکر میکنم که میتوانم کارهای مهمی انجام دهم.
بهترین بازیکن دنیا کیست؟
کریستیانو. یک ماشین گلزنی است و یک ستاره بزرگ اما چیزی که بیشترین اهمیت را دارد این است که وی شخص فوق العادهای است.
هفته پیش آنچلوتی گفت اگر بیل آماده باشد، همواره بازی خواهد کرد. پس احتمالا تو نیمکت نشین میشوی؟
این یک تصمیم تاکتیکی است. من تمرین میکنم که همواره آماده باشم.
اول فصل 3-3-4 بازی میکردید اما حالا 2-4-4 بازی میکنید که تو در آن راحتر هستی.
با 2-4-4 من راحتترین شرایط را دارم و نتایج هم به نفع ما است.
کاسیاس، ناواس یا اوسپینا؟
هر سه دروازه بان بزرگی هستند.
بنزما یا فالکائو؟
اگر مربی بودم هر دو را بازی میدادم و خودم هم در پست شماره 10 بازی میکردم.
زیدان یا والداراما؟
هر دو.
در دنیای ورزش کدام یک را بیشتر از هر کس دیگری ستایش میکنی؟
والداراما. او نشانه کلمبیا است.
آیا با او زیاد صحبت میکنی؟
نه. من تنها دو بار با او صحبت کردم.
چه کسی در رئال مادرید تو را بیش از همه سوپرایز کرده است؟
همه آنها کیفیت زیادی دارند. شاید ایسکو. خیلی از او خوشم میآید.
در این فصل سختترین حریف شما چه تیمی بوده است؟
اتلتیکو. خیلی سخت و پیچیده بود.
بهترین دوستت در تیم؟
رونالدو، راموس، په په و مارسلو
سرگرمی تو بیرون از فوتبال چیست؟
بازیهای کامپیوتری.
چه کسی لایق توپ طلا است؟
کریستیانو.
بهترین بازیکنی که به چشم دیدی؟
زیدان.
رویای تو؟
بردن توپ طلا.