به گزارش مهر، صرف نظر از درست یا غلط بودن این داستان باید پرسید که آیا دایی امسال و قبل از ورود به لیگ هم خوابش برد؟ از لحظه خوابیدن پشت فرمان اتومبیلش تا چپ کردن در بزرگراه اصفهان به تهران شاید دو ثانیه بیشتر طول نکشیده باشد اما آن دو ثانیه مطمئنا طولانی ترین دو ثانیه عمر دایی بوده است و حالا شاید خواب پیش از فصل مسابقات لیگ چهاردهم هم چیزی شبیه به همان خواب رازآلود باشد برای دایی که این روزها اصلا نمی خوابد و نگران اعتبار و آبروی خودش است که آن را وقف پرسپولیس کرده و حالا نتیجه نمی گیرد!
اما خواب این زیبای خفته کجا بود؟ این پرسشی است که باید خودش از خودش بپرسد شهریار میگوید من زندگی بیرونی بازیکنان را نمی توانم کنترل کنم!پرسش اساسی پس از غوص در بهانههای دایی می شود این: چرا پارسال می توانستی کنترل کنی؟
ما می دانیم و دایی هم می داند و دیگران هم می دانند که پرسپولیس جای بزرگی است پراز شهرت و حاشیه و وسوسه و اغوا کنندگانی که کنترل را از دست تو می گیرند و برایت روی کلیدهایش کلیک می کنند! روزی کنار علی پروین در ورزشگاه کارگران ایستاده بودیم که یکی از بازیکنان جدید که البته بعدها نامدار هم شد درپی توپ نزدیک پروین آمد و وقتی توپ را برداشت گفت: علی آقا ببین این حمید پاس نمی ده به من!
پروین چشمهای تیله ای اش را گرد کرد و اخمها را در هم و گفت: "حمید کیه؟ آن بازیکن گفت: استیلی دیگه! پروین با غضب گفت بگوحمید خان،نبینم دیگه آقای استیلی رو با اسم کوچک صدا کنی؟ فهمیدی؟ یا بازم بگم؟"
پروین تیمش را از بالا به پایین می چید یعنی پیشکسوت و بزرگتر همیشه در زمین چمن حرمتی داشت مثل خود علی آقا. همین استیلی در آن دربی معروف که پرسپولیس دو بازیکن اخراجی داد فرمانده میدان شد و تیمش را با خودش عقب و جلو می برد و چپ و راست تیم شده بودند بازوهای او! در واقع استیلی به وقت بحران، تیم چشم تیله ای را نجات داد!
حالا اگر چه شاید روابط دایی با استیلی خوب نباشد اما لاجرم از او می پرسیم که استیلی تو - فرمانده میدانت- کیست؟ آیا پارسال بازیکنان بزرگتری که در پرسپولیس بودند به واسطه نزدیکی بابازیکنان تا حدودی زندگی بیرونی را کنترل نمی کردند؟
آیا خود حرفه ای شان معضلی به نام زندگی بیرونی داشتند؟ سید جلال، خلعتبری، پولادی وغیره کجا هستند؟ اگر آنها در زمین بودند باز هم پیام صادقیانت به خود اجازه می داد با داور حرف بزند و به سینه اش بکوبد؟ آیا باز هم اینهمه زندگی بیرونی که شما به آن اشاره می کنی وجود داشت؟ پاسخ منفی است!
تیمت را از بازیکنان بزرگ خالی کرده ای تا بازیکن جوانت از سه متری هیجان زده شود و زیر توپ بکوبد و تیر دروازه را به جای تور بلرزاند؟ و همان توپ اینطرف زیر پای یک فرصت طلب با تجربه برزیلی در شرایط سخت تر بیافتد و دروازه ات بلرزد؟ نیلسون باتجربه را هم نیمکت نشین کردی تا از درون دروازه بی تجربگی شروع شود و تا نوک حمله ستون فقرات تیمت کم تجربه باشد؟
بله آقای دایی آن روزها که تیم می بستی یکبار دیگر خوابت برد و فکر کردی مربی راه آهن یا سایپا هستی وگرنه پرسپولیس که فجر سپاسی نیست کارخانه تولید بازیکن جوان در آن ایجاد کنی! این تیم خودش یک تیم ملی کوچکتر است به پهنای ایران و البته که در تیم ملی باید بهترینها به میدان بروند نه جوانترین ها.
تلفیق جوانگرایی با باتجربه ها را به دست فراموشی سپردی و در یک قیلوله تابستانی کاری کردی که حالا علاوه بر خودت نیمی از مردم ایران هم خوابشان نبرد چه پشت اتومبیل شخصی یا روی نیمکت اتمی پرسپولیس!