شما عزیزان می توانید قسمت قبلی را اینجا بخوانید.
فن خال پس از بازی برابر سوانزی از اعتماد به نفس و روحیه تیم که "درهم شکسته شده بود" سخن گفت. وقتی این جمله را از زبان او شنیدم با خود فکر کردم که احتمالا منظور او "شکست خوردن در بازی" بود که به اشتباه کلمه ای دیگر از زبانی خارجی را مورد استفاده قرارداد. اکنون فن خال می گوید اعتماد و روحیه تیم زودتر رو به کاهش می گذارد: "پس از بازی برابر والنسیا، چون در آن بازی انحطاط و زوال بزرگی به وجود آمد. ما آن ها را شکست دادیم اما اسپانیایی ها بهتر بودند. والنسیا راحت تر با توپ بازی می کرد."
"ما برابر سوانزی شکست خوردیم. همه چیز در فوتبال به نتیجه بستگی دارد. اما می دانم این گونه نیست. به روند پروسه بستگی دارد، با داشتن اطلاعات درباره هدف مان در پایان باید پیشرفت کنیم. اما اکنون این روند سخت است." حتی فن خال با روحیه ای که جام جهانی برایش به ارمغان آورد واقع گرایانه نگاه می کند.
متد و روش تغییر نخواهد کرد. بازیکنان خواهند شنید که فن خال می گوید: "فقط فلسفه من. من بازی را با حضور همه بازیکنان تحلیل می کنم. همیشه این کار را انجام داده ام. من پس از شکست برابر سوانزی هافبک ها و مدافعان را گلچین کرده ام و برای آن ها جلسات تمرینی اضافه ای گذاشته ام. اما این تنها محتویات فلسفه من است. بنابراین فقط من می گویم ماتا کجا بازی خواهد کرد، یا در چه منطقه ای مدافعان حضور خواهند داشت، با یکدیگر ارتباط برقرار خواهند کرد و یا فضای زمین را پوشش خواهند داد. این تنها راه پیشرفت ماست."
این روند جواب خواهد داد؟ فن خال که باور دارد بازیکنانش ایده های او را کاملا اجرایی خواهند کرد قاطعانه می گوید: "این مسئله به سطح بازیکنان ارتباط مستقیمی دارد. من جادوگر نیستم. بستگی به شخصیت آن ها دارد. در پایان سه سال باید بازیکنانی با شخصیت مدنظر داشته باشیم و من به دقت از میان آن ها انتخاب خواهم کرد. این را به بازیکنان هم می گویم."
پشت پرده این تئاتر قلبی پنهان است که به جوانان اعتقاد و علاقه ویژه ای دارد و من می خواهم به آن برسم. فن خال مرا این گونه اصلاح می کند: "این باور و اعتقاد نیست، مشاهده و تجربه است. وقتی می بینی بازیکن جوانی استعداد بی شماری دارد و سبک بازی او کاملا با شرایط و برنامه منطبق است پس او می تواند وظیفه را به درستی انجام دهد. شاید چشم های من خوب می بیند که باور دارم بازیکنان توانایی انجام برنامه را دارند. من اما تنها به استفاده از بازیکنان با تجربه اعتقادی ندارم، چون باید برای کامل کردن نیمرخ دیگر سیستم خود از ابزارهای مناسب موجود استفاده کنی. من اگر این جا (منچستر) هستم به این دلیل نیست که انسان خوبی هستم، بلکه به خاطر فلسفه ام این جا هستم."
"من از بازیکنانم می خواهم فلسفه را اجرا کنند و می دانم کدام شان برای برنامه و فلسفه من مناسب هستند و در آن منطبق می شوند. وقتی بازیکن جوان باشد خوب است. وقتی سنت به 26 یا 27 سال برسد بهتر از 21 سال عمل می کنی و تجربه ات بیشتر است. اما وقتی به آن ها فرصتی برای اثبات شان ندهی طبیعتا هیچ بازیکنی وارد تیم نمی شود. وقتی نگاهی به برنامه من بی اندازی خواهی دید که من با بازیکنانی چون ژاوی، اینیستا، تیاگو موتا و پویول کارکردم و اولین فرصت حضورشان را من به آن ها دادم. حتی در بایرن مونیخ نیز توماس مولر، تونی کروس، داوید آلابا و بداشتوبر. این ها هنوز بازی می کنند. فکر می کنم چشم بدی نیست، درست است؟"
با صحبت در مورد آژاکس سال 1992، وقتی از فن خال پرسیدم بهترین بازیکنی که با او کار کرده است چه کسی بود درخشندگی عجیبی در چهره اش پدیدار شد: "ژاوی و اینیستا. شاید بگویم اینیستا، چون او بیشتر از هم تیمی اش انفجاری بازی می کند و این سبکی است که فوتبال مدرن دارد. اما ژاوی بهترین بود."
فن خال علاوه بر توجه ویژه به جوانان، پروسه آموزش را نیز این گونه شرح می دهد: "از همان اول گفته ام که ما باید قهرمان باشیم. گفته ام که به زمان نیاز داریم. به زمان احتیاج داریم تا تیمی جدید بسازیم و این یک شبه انجام نمی شود. ساختن یک تیم جدید پروسه ای است که از هم اکنون آغاز شده است. تمام تیم های من از ابتدا خوب نبوده اند. باید از مرحله غریزه به مرحله اندیشیدن نقل مکان کنیم. مغز. تفکر. پروسه سختی است. تمرینات من با تمرینات مربیان قبلی (فرگوسن و مویس) تفاوت دارد و این سخت است."
قسمت بعد شماره پایانی خواهد بود و فن خال در مورد آرایش تاکتیکی تیمش صحبت خواهد کرد.