فن خال طی سالها فعالیت خود نشان داده که بیشتر به سمت سیستم 3-3-4 تمایل دارد. وی در جام جهانی برزیل هم قصد داشت تا از همین سیستم استفاده کند تا اینکه مصدومیت کوین استروتمن، از عناصر کلیدی تیم، باعث شد تا فن خال تصمیم به تغییر بگیرد.
سیستم 2-3-5 مورد استفاده او، سنتشکنی نامتعارفی بود. تیم ملی هلند طی تاریخ خود تقریباً همواره با 3-3-4 یا 3-4-3 مترادف بوده است. البته او در بعضی مسابقات، از 3-3-4 و 3-4-3 نیز استفاده کرد و نشان داد که در برابر وضعیتهای متفاوت، انعطافپذیری تاکتیکی مناسبی دارد.
اما یونایتد، طی سالیان سال، به معنی کلمه با 2-4-4 برابر بوده است. تقریباً کسی نیست که به بحثهای تاکتیکی علاقه داشته باشد و با شنیدن اسم منچستر یونایتد، یاد سیستم 2-4-4 نیافتد. این سیستم موفقیت بیمثالی داشته و به کمک آن بود که شیاطین توانستند پرافتخارترین تیم بریتانیایی دنیا شوند.
اما اکنون و در دنیای مدرن کنونی، اجرای صحیح و موثر 2-4-4 بسیار مشکلتر شده. هر تیمی نمیتواند به درستی از مزایای فوق العاده 2-4-4 بهره ببرد و دلیل آن، کمیاب بودن بازیکنان خاصی است که باعث موفق عمل کردن این سیستم میشوند. یک مربی باید هافبکهایی باکس-تو-باکس داشته باشد؛ یعنی یایا توره، آرتورو ویدال، پل پوگبا. البته اتلتیکو مادرید به کمک تیاگو و گابی هم توانست به خوبی از پس اجرای این فرم برآید. در این مورد خاص، دیگو کاستا، داوید ویا، آردا توران و کوکه در مجموع تأثیری بسیار زیاد داشتند و عملاً باعث میشدند که نیازی به حضوری هافبکهای میانی باکس-تو-باکس نباشد.
اما یونایتد نه از حضور امثال توره یا ویدال بهرهمند است و نه هافبکهای کناری با فعالیت دفاعی وحشتناک کوکه یا توران دارد. دلیل آنکه از لفظ وینگر استفاده نکردم واضح است. کوکه وینگر نیست بلکه یک هافبک تهاجمی است که میتواند در کناره یک خط میانی چهار نفره بازی کند و در امر دفاع کردن به مدافع کناری پشت سر خود و هافبکهای میانی تیم کمک کند. توران شاید خصوصیات یک وینگر را بیشتر داشته باشد اما یونایتد هیچ کس را با تواناییهای کوکه یا توران ندارد.
حال در اینجا قصد دارم راجع به استفاده از سیستم 1-2-4-3 توسط یونایتد بحث کنم. بیتردید این سیستم، بسیار بسیار انعطافپذیر است. بحثی در این مورد نیست و این را نشان خواهم داد. اما موضوع اصلی این است که آیا یونایتد میتواند از این سیستم استفاده کند؟ ابتدا شرحی مختصر از این فرم داشته باشیم و سپس به بررسی گزینههای کنونی تیم بپردازیم.
![](https://ts2.tarafdari.com/users/user7004/3421.png)
خط دفاع سه نفره که تفاوت خاصی با سایر سیستمهای سه دفاعه ندارد. امروزه سه مدافع بر روی یک خط قرار میگیرند و هر کدام بنا به لزوم ممکن است به خط میانی اضافه شوند. به این خاطر، با اضافه شدن مدافع وسط به خط میانی، سیستم تغییر میکند و برتری عددی در مرکز میدان نصیب تیم میشود.
نکته اصلی، 4 بازیکن خط میانی و 2 بازیکنی است که جلوتر از آنها قرار دارند. دو بازیکن کناری خط میانی، هم نقش هافبک کناری و هم نقش وینگبک را ایفا میکنند؛ یعنی تیم به هنگام دفاع با عقب آمدن آنها دارای 5 مدافع میشود. نقش اصلی دو هافبک میانی، گرفتن توپ از رقیب و ارسال سریع آن برای یکی از 3 مهاجم یا دو هافبک کناری است. علاوه بر این، به هنگام حملات، آنها میتوانند به طور چرخشی به جلو بروند. اما میرسیم به نقش دو بازیکنی که پشت سر مهاجم قرار میگیرند. موارد زیر، تأثیر فوق العادهای که آن دو میتوانند بر بازی بگذارند را نشان میدهند. علاوه بر این، همین موارد نشان میدهند که موفقیت این سیستم تا چه حد به این دو بستگی دارد.
(1) با عقب آمدن به خط میانی اضافه میشوند و با هافبکهای میانی تشکیل مربعی میدهند که سیستم را به 1-6-3 تبدیل کرده و باعث برتری عددی در مرکز میدان میشود.
![](https://ts2.tarafdari.com/users/user7004/1_5.png)
(2) به هنگام دفاع و در صورتی که هافبکهای کناری به عقب رفته و دفاع را 5 نفره کردند، میتوانند به گوشههای خط میانی بروند و در این صورت، سیستم به 1-4-5 تبدیل میشود و محکمترین حالت دفاعی ممکن را به خود میگیرد. دیدیم که کاستاریکا با این فرم تا چه اندازه توانست در جام جهانی به پیش رود.
![](https://ts2.tarafdari.com/users/user7004/2_10.png)
(3) میتوانند به کنارهها رفته و سیستم را به 3-4-3 تبدیل کنند تا قدرت تیم در کنارهها بیشتر شود.
![](https://ts2.tarafdari.com/users/user7004/3_2.png)
(4) همچنین میتوانند از کانالهایی که بین مدافعین مرکزی و کناری حریف ایجاد میشود، استفاده کنند و یا خود به آن کانالها نفوذ کرده و خطر ساز شوند یا با پاسهای کلیدی، مهاجم را صاحب فرصت کنند.
علاوه بر اینها، به دلیل آنکه این دو نفر در فضای خاصی قرار دارند؛ یعنی بین خط میانی و دفاع حریف، و به دلیل تحرک بسیار زیادشان، یارگیری آنها شدیداً مشکل میشود. اگر هافبکهای دفاعی رقیب آنها را یارگیری کنند، فضا برای دو هافبک میانی باز میشود تا جلوتر آیند و دفاع حریف را دچار مشکل کنند. اگر مدافعین مرکزی و کناری بخواهند آنها را یارگیری کنند، مشکل در کنارهها و مرکز ایجاد میشود. یارگیری منطقهای نیز به دلیل آنکه این دو در هر لحظه در حال حرکتند، باعث مشکل میشود.
و اما میرسیم به آخرین نفر در این سیستم؛ یعنی مهاجم. با توجه به تغییراتی که در بالا توضیح دادم، این مهاجم میتواند باز هم باعث تغییر سیستم شود. مثلاً به هنگام تبدیل به 1-4-5 به خط میانی اضافه شود تا شاهد 0-5-5 باشیم؛ شاید دفاعیترین حالت ممکن که برای مواقع خاصی از بازی شاید لازم باشد. همچنین هنگام تبدیل به 3-4-3 به عقبتر بیاید تا در نقش شماره 9 کاذب دفاع حریف را آزار دهد و فضا برای نفوذ وینگرها ایجاد کند؛ کاری که شیلی در این جام جهانی انجام داد.
اما بازیکنان کنونی یونایتد را که در نظر بگیریم، به نظر اجرای این روش ممکن است. در خط دفاعی سه مدافع میانی وجود دارد که میتوانند از پس کار خود برآیند؛ یعنی اوانز، اسمالینگ و جونز. البته گزینههای بهتر مسلماً با آغوش باز پذیرفته خواهند شد.
خط میانی چهار نفره میتواند در یک سو رافائل یا والنسیا را به خود ببیند و در سوی دیگر، لوک شاو یا حتی اشلی یانگ که گزینه زیاد مناسبی نیست. زوج مرکز خط میانی میتواند کریک-هررا، کریک-فلایینی، فلچر-هررا یا فلچر-فلایینی باشد. کلورلی مناسب این پست نیست. از میان زوجهایی که ذکر کردم، کریک و فلچر بیشتر نقش بازیکن ایستا و هررا و فلایینی نقش بازیکن پویا در حمله را میتوانند ایفا کنند.
اما سه پست جلوتر اوضاع را هیجانانگیزتر میکند. رونی-فن پرسی-ماتا میتواند مثلث خط حمله باشد. هم رونی و هم ماتا عقبتر از مهاجم نوک قرار میگیرند و فن پرسی در پست مورد علاقه خود. به نوعی اوضاع به کام هر سه بازیکن تهاجمی میشود. شینجی کاگاوا نیز میتواند پشت مهاجم در یکی از آن دو پست قرار بگیرد.
با تمامی این تفصیلات، شاید بتواند گفت این سیستم یکی از انعطافپذیرترین سیستمهای دنیاست و فن خال از آن استفاده کرده است. بله، 3-4-3 مذکور در اول متن، بیشتر به این فرم نزدیک بود تا 3-4-3 کلاسیک.
البته که خریدهایی برای مرکز خط دفاعی و خط میانی لازم است تا بتوان چنین روشی را به بهترین شکل پیاده کرد. آنچه مانده این است که ببینیم لوییز فن خال در اولین بازی یونایتد چه روشی را اتخاذ خواهد کرد.