اختصاصی طرفداری - باشگاه فوتبال بایرن مونیخ را در دنیای فوتبال با نام FC Hollywood هم می شناسند، به دلیل حاشیه های زیاد این تیم و البته ستاره هایش. نگاهی داریم به داستان هالیوودی یکی از ستارگان این باشگاه پر افتخار آلمانی.
در انتهای فصل 2008/09 فلورنتینو پرز مجددا به عنوان ریاست باشگاه رئال مادرید انتخاب شد و سونامی تغییرات را با وعده پروژه کهکشانی های 2 آغاز کرد. مانوئل پیگرینی جانشین خوانده راموس شد و ستاره هایی نظیر کاکا از میلان، آلوارو آربلوا و ژابی آلونسو از لیوورپول، رائول آلبیول از والنسیا، کریم بنزما از لیون و از همه مهم تر کریستانو رونالدو از منچستر یونایتد به مادرید آمدند و این سونامی دامن گیر ستاره های هلندی قو های مادریدی شد. فن نیستلروی به هامبورگ رفت، اسناید راهی اینتر شد، هونتلار به میلان پیوست و در آخرین ساعات مهلت نقل و انتقالات آرین روبن با قراردادی 25 میلیون یورویی به بایرن مونیخی پیوست که با یورگن کلینزمن فصلی کابوس وار را سپری کرده بودند و حالا لوئیز فن خال، تئوریسن بزرگ هلندی را به عنوان کارگردان بر روی نیمکت مربیگری خود می دیدند.
روبن در اولین روز های حضورش در مونیخ و در حالی که هنوز به خوبی با تیم تمرین نکرده بود در هفته چهارم بوندس لیگا برابر وولفسبورگ به میدان رفت و دو گل از سه گل تیمش را به ثمر رساند تا خیلی زود در دل هوادان این تیم جا باز کند. روبن به درخشش خود در بوندس لیگا ادامه می داد و به یکی از ارکان اصلی تیمش تبدیل شده بود، اما بایرن با خاطره تلخ شکست تحقیر آمیز چهار بر صفر برابر بارسلونا در فصل قبل در لیگ قهرمانان خوب بازی نمی کرد و در گروه نه چندان دشواری که تیم های یوونتوس تورین، بوردوی فرانسه و مکابی حیفای رژیم صهیونیستی در آن قرار داشتند به مشکل خورده بود. در روز اول برای پیروزی برابر مکابی مشکلی نداشتند، اما تساوی خانگی برابر یوونتوس و دو شکست رفت و برگشت برابر بوردو کار را برای آن ها بسیار سخت کرده بود. اما پیروزی چهار بر یک تاریخی آن ها در زمین یوونتوس ورق را به سود آن ها برگرداند و آن را به نقطه عطفی برای کل فصل آن ها تبدیل کرد. بایرن با ده امتیاز پس از بوردو توانست از گروه اول لیگ قهرمانان صعود کند. روبن و ریبری به حدی برای بایرن خوب کار می کردند که تیفوسی ها و اولترا فن های بایرن به آن ها لقب «روبری» دادند.
پس از تعطیلات نیم فصل بایرن در مرحله یک هشتم نهایی لیگ قهرمانان به مصاف فیورنتینا رفت و در بازی رفت در مونیخ دو بر یک حریف را شکست داد، اما در دور برگشت با دو گل وارگاس و یووتیچ از حریف عقب افتاد، مارک فن بومل، کاپیتان وقت بایرن کار را در مجموع به تساوی کشاند اما یووتیچ بار دیگر فلورانسی ها را در آستانه صعود قرار داد. در نهایت و در دقیقه 65 آرین روبن بود که با شوتی سرکش و دیدنی دروازه فیورنتینا را برای بار دوم باز کرد تا بایرن به لطف گل زده بیشتر در خانه حریف صعود کند.
در مرحله بعد قرعه منچستر یونایتد قدرتمند را در برابر بایرن قرار داد. بایرن دور رفت را در حالی که یک بر صفر عقب افتاده بود دو بر یک به سود خود به پایان برد تا با گام هایی لرزان گام به اولترافورد بگذارد. در دیدار برگشت طوفان منچستر در دقایق ابتدایی همه را ناخواسته به یاد شکست فصل قبل برابر بارسلونا انداخت، گل های دقایق 5 گیبسون و 7 نانی مونیخی ها را شوکه کرده بود که نانی در دقیقه 41 اختلاف را به سه گل رساند نیمه اول با همین نتیجه رو به پایان بود که ایویکا اولیچ در دقیقه چهل و سوم با گل خود کور سوی امیدی برای بایرن باقی گذاشت. در نیمه دوم بایرن کمی از شوک بیرون می آمد و ریتم بازی را در اختیار می گرفت که با اخراج رافائل در دقیقه 50 بازی ورق به سود آن ها برگشت و توانستند کنترل بازی را در اختیار بگیرند. بالاخره در دقیقه 74 بازی بود که «روبری» زهر خود را ریخت. فرانک ریبری ضربه کرنر را به شکلی استادانه در آستانه محوطه جریمه و درست روی پای چپ روبن فرستاد، همه نیم خیز شدند، صدم های ثانیه ها را می شد شمرد! تئاتر رویا ها در سکوت محض فرو رفت، روبن با ضربه ای سر ضرب و استثنایی با پای چپ توپ را از میان کلونی مدافعان و مهاجمان مشکی و قرمز پوش عبور داد و دروازه ادوین فن در سار را فرو ریخت، خوشحالی پس از گل او بیش از گل حیرت انگیزش بر هواداران یونایتد زخم می زد، گویی خودش هم از آتش شوت پر حرارتش می سوخت! او علاوه بر به ثمر رساندن یکی از زیبا ترین گل های تاریخ لیگ قهرمانان، صعود تیم خود را نیز به نیمه نهایی قطعی کند.
در جام حذفی بایرن به مصاف شالکه رفت، کار در وقت های معمول به تساوی کشید اما جادوی مرد شیشه ای باز هم به کمک بایرن آمد. در دقیقه 111 روبن با استارت از نیمه زمین خودی و از کنار خط طولی توپ را از لب خط ربود، متزلدر را پشت سر گذاشت، وارد محوطه جریمه شد، با چند حرکت فرینده مدافعان شالکه را به هم ریخت و با ضربه ای دیدنی مانوئل نویر جوان را تسلیم کرد تا بایرن به فینال برود و در نهایت قهرمان شود.
در مسیر فینال برنابئو بایرن مونیخ برای از پیش برداشتن لیون مشکل چندانی نداشت و در بوندس لیگا هم با خیال راحت بر صدر جدول تکیه زده بود. اما در فینال بایرن به مصاف اینتر شگفت مورینیو رفت. کارگردان سوپر مغرور بایرن در برابر همتای مغرور تر از خود که از بد روزگار در دورانی رویایی سیر می کرد قرار گرفت. هر دو تیم با قهرمانی به سه گانه می رسیدند و تاریخ ساز می شدند، اما «روبری» ای درکار نبود چون ریبری در بازی برابر لیون اخراج شده بود و محروم بود و روبن هم درخشش همیشگی اش را نداشت. بایرن مقهور گلزنی های میلیتو شد و جام را از دست داد.
روبن فصل را با شانزده گل زده در لیگ به پایان برد و روبن به عنوان بهترین بازیکن فصل بوندس لیگا انتخاب شد.
فصل بعد مرد شیشه ای در اکثر مواقع مصدوم بود نتوانست به هم وطن خود کمک کند. فن خال اعتقادی به خرید بازیکنان و ستارگان جدید نداشت و همین امر سبب شد در لیگ، بایرن در طوفان زرد وست فالن غرق شود و شکست خانگی ناباورانه برابر اینتر و حذف از لیگ قهرمانان سران هالیوود را مجاب به اخراج مرد هلندی کرد تا بتوانند نقشه هایی نو برای فصل بعد بکشند. فصلی که بایرن در پایان آن و استادیوم آن ها میزبان فینال لیگ قهرمانان بود و آن ها می خواستند نخستین تیمی باشند که این عنوان را در خانه حفظ می کند.
نمایش 2011/12 اف سی هالیوود به کارگردانی دون یوپ بزرگ بی نقص به نظر می رسید. بایرن در نیم فصل با هشت امتیاز اختلاف در صدر جدول بوندس لیگا بود و یازده بازی پیاپی دروازه خود را بسته نگه داشته بود، در لیگ قهرمانان هم گروه مرگ را با قدرت تمام به پایان رساند. اما تزلزل از نیم فصل دوم شروع شد، جایی که آغازی بود بر کابوس های مردی که تا سال قبل ستاره هالیوود بود. بایرن در بوندس لیگا سینوسی بازی می کرد و با امتیاز از دست دادن برابر تیم هایی مثل ماینتز و فرایبورگ و گلادباخ قافیه را به دورتموند باخت و کژدار و مریض تا فینال جام حذفی هم پیش رفت و باز هم به دورتموند رسید و در لیگ قهرمانان هم با غلبه بر بازل و مارسی گام به مرحله نیمه نهایی گذاشت. بایرن در حالی در هفته بیست و هشتم بوندس لیگا مهمان دورتموند بود که فاصله دو تیم سه امتیاز بود و با پیروزی برابر این تیم بایرن می توانست به قهرمانی امیدوار شود. بازی پایاپای و با تساوی پیش می رفت که داور در نیمه دوم یک پنالتی به نفع بایرن مونیخ اعلام کرد و بازیگر نقش اول داستان ما خودخواهانه توپ را زیر بغل زد و پشت توپ ایستاد، ضربه را نواخت و وایدن فلر ضربه او را مهار کرد. داستان به همینجا ختم نشد، روی یک ضربه کرنر، روبن که برای پوشش تیر یک روی خط دروازه ایستاده بود در جایگیری اشتباه کرد و با پر کردن آفساید لواندوفسکی باعث شد این مهاجم گل برتری دورتموند را به ثمر برساند. باز هم این پایان کار نبود، در دقایق آخر بازی، روبن حتی نتوانست دروازه خالی دورتموند را باز کند و توپ را از دهانه دروازه به بیرون زد تا با این شکست فاصله دو تیم به شش و تا انتهای فصل به هشت امتیاز برسد.
در نیمه نهایی لیگ قهرمانان بایرن در مونیخ دو بر یک رئال را از پیش رو برداشت و در سانتیاگو برنابئو با دو گل زود هنگام رونالدو از این تیم عقب افتاد. باز هم داور، باز هم پنالتی، باز هم روبن. اما این بار او در برابر هم تیمی سابقش اشتباه نکرد و هر چند که توپ به دست های کاسیاس سائیده شد، اما گل مساوی در مجموع دو بازی را زد تا بازی به پنالتی بکشد. در ضربات پنالتی روبن دیگر پشت توپ قرار نگرفت تا مونیخی ها راهی فینال مونیخ شوند.
پیش از فینال، بایرن با نمایشی فاجعه بار پنج بر دو فینال جام حذفی را به دورتموند واگذار کرد تا با روحیه ای تخریب شده به مصاف چلسی ای بروند که با حذف بارسلونا از مرحله نیمه نهایی شگفتی بزرگی خلق کرده بود. بایرن برای دومین بار در سه سال به فینال لیگ قهرمانان و این بار برابر تماشاگران خودی قرار می گیرد. چلسی یازده نفره به دفاع می پردازد و بایرن سراسر هجوم است. روبن و گومز پشت سر هم موقعیت خراب می کنند، اولی با خودخواهی و دومی با بی دقتی، دقیقه 82 مولر گلزنی می کند تا استادیوم از فرط هیجان به مرز انفجار برسد، هیجانی که تنها دقایقی دوام دارد و توسط دروگبا، گلزن سیری ناپذیر چلسی از بین می رود. در وقت های تلف شده داور خطای دروگبا بر روی ریبری را پنالتی اعلامی می کند. در عین ناباوری روبن باز هم پشت توپ قرار می گیرد، باز هم ثانیه ها به کندی می گذرند، یک ضربه می تواند روبن را به خدای آلیانز آرنا و دروگبا را (که در فینال 2008 برابر منچستر هم از بازی اخراج شده بود) منفور ابدی کند. پنالتی زده می شود کابوس ها به حقیقت می پیوندند و در نهایت بایرن جام را در مونیخ و در برابر هواداران خودی به چلسی واگذار می کند. خودخواهی روبن به هلندی بودنش اضافه می شود تا او از هر منفوری در مونیخ منفرو تر شود. (یکی از بازیکنان تیم ملی هلند که نخواست نامش فاش شود و هرگز هم نشد در آن روز ها مصاحبه کرد و گفت که تمام بازیکنان تیم ملی هلند دعا می کردند که روبن آن پنالتی را از دست بدهد، بس که او مغرور و خودخواه است.)
فصل 2012/13 در حالی کلید خورد که سایه شکست ها و ناکامی های فصل گذشته برابر دورتموند و هم چنین یورو چنان بر ستاره هلندی و هالیوودش سنگینی می کرد که کسی فکر نمی کرد آن ها بتوانند تا سالیان سال از آن خارج شوند. باز هم هم مصدومیت به سراغ او آمده بود و بر خلاف انتظار همگان تیم در غیاب او اعجاب انگیز کار می کرد. هاینکس چنان روحی در کالبد بازیگرانش (و بازیگران تازه از راه رسیده) دمیده بود که گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است. اف سی هالیوود از همان هفته اول شروع به درو کردن بوندس لیگا و لیگ قهرمانان کرد. مرد شیشه ای که از بند مصدومیت رها شد چاره نداشت جز این که با نقش جدیدش، نیمکت نشینی کنار بیاید. اما دست تقدیر به او فرصتی دوباره داد. تونی کروس یکی از ستارگان اصلی تیم مصدوم شد و ادامه فصل را از دست داد و روبنی که تا آن لحظه هر بار به میدان فرا خوانده شده بود با انگیزه و پر انرژی نشان داده بود به ترکیب اصلی راه یافت تا در ادامه کار و در حساس ترین نمایش های تیمش حضور داشته باشد.
در یک چهارم نهایی جام حذفی آلمان باز هم به مصاف دورتموند رفتند، یک بازی نفس گیر و دشوار دیگر. اما این بار روبن در دقیقه 43 با شوتی دیدنی از فاصله ای دور دروازه وایدنفلر را فرو ریخت تا بخشی از زخم هایش را التیام بخشد، ولی هواداران هنوز او را نبخشیده اند و از او دل خوشی ندارند، او شیرین ترین رویای آن ها را که 11 سال برای آن صبر کرده بودن به کابوس تبدیل کرده بود.
روبن برابر یوونتوس درخشان ظاهر شد و در نیمه نهایی یکی از ارکان اصلی تیمش در نمایش خیره کننده برابر بارسلونا بود تا تیم برای سومین بار در سه فصل اخیر راهی فینال لیگ قهرمانان شود. عرصه نمایش این بار ومبلی، کلیسای فوتبال* بود. حریف مقابل تیم کابوس های او، بوروسیا دورتموند بود. بازی بسیار دیدنی و پر استرس دنبال می شد. باز هم روبن، باز هم دورتموند، باز هم وایدن فلر. روبن به تنهایی سه موقعیت عالی گلزنی را برابر دروازه بان حریف از دست داد تا کابوس سال قبل باز هم به سراغ هواداران بیاید. خدا خدا می کردند که امسال کارگردان اشتباه سال قبل را تکرار نکند و پیش از خراب شدن نمایش بازیگر را از صحنه نمایش بیرون بکشد. ولی در نیمه دوم روبن به سان قهرمانان فیلم های هالیوودی ناگهان از خاکستر نکبت خاطرات برخواست. «روبری» باز هم به صحنه بازگشته بود. ابتدا پاس گل برای مانژوکیچ را فراهم کردند اما گوندوعان بازی را به تساوی کشاند. بازی رو به پایان بود همه در انتظار وقت های تلف شده. ساعت دقیقه 89 را نشان می دهد اما یک ضربه کاشته، جادوی ریبری بین مدافعان حریف، پشت پا، روبن، ثانیه ها خشک شده اند، پیژک جا می ماند، تکل هوملز بی ثمر می شود، سوبوتیچ زانو می زند، روبن است و وایدنفلر، باز هم چیپ می زند؟ رومن بزرگ دورتموندی ها هم به همین خیال در برابر او می ایستد اما توپ غلطان غلطان از کنار او در برابر دیدگان مدافعان به درون دروازه می غلطد.
آرین روبن هالیوودی ترین نمایش ممکن را برای نمایشش در بایرن رقم زد. شروعی هیجان انگیز، ادامه ای ملالت بار و ترحم برانگیز و پایانی رویایی، رویایی به معنای واقعی کلمه. او حتی اگر الترا فن های بایرن هم او را نبخشیده باشند (که بخشیده اند) رستگار شد و نام خود را تا ابد در کتاب تاریخ اف سی هالیوود جاودان کرد.
* کلیسای فوتبال لقبی است که پله، اسطوره تاریخ فوتبال به ورزشگاه ومبلی داده است.