همه ی ما این را می دانیم که این عملکرد مدیون تلاش، شجاعت، تمرکز و عملکرد تیمی منسجم بازیکنان تیم ملی ایران است. اما چه کسی این فاکتور ها را به بازیکنانی که بزرگترین تجربه بین المللی آنان بازی های مقدماتی جام جهانی یا بازی در مرحله گروهی لیگ قهرمانان آسیا داده بوده است تزریق کرده؟ بازیکنانی که روزی در رویا هایشان فقط بازی در جام جهانی و مقابل ستارگان فوتبال جهان را تصور می کردند. بازیکنانی که بعد از قرعه کشی مرحله گروهی جام جهانی، مردم در میان شوخی و مضحکه هایشان صحبت از نحوه های مختلف فروپاشی آنان در تقابل با مسی و دیگر ستارگان می کردند.
اما به راستی چه شد که این عملکرد درخشان رقم خورد؟ چه شد که لیونل مسی با گلزنی در دقیقه 91، کاری که همیشه آن را به ساده ترین شکل ممکن انجام می دهد، حسرت یک ملت را برانگیخت؟ حسرتی مردمی که تا قبل از شروع بازی می گفتند اگر خدا کمک کند دو رقمی نمی شویم! اما سر انجام با شکست یک بر صفر ایران مقابل تیمی که خیلی ها آن را یک پای فینال ماراکانا می دانند، اشک های یک ملت سرازیر می شود. چه شد که تنها در عرض 90 دقیقه همه چیز عوض شد؟
همه پاسخ این سوال را می دانیم،کارلوس کی روش.
کسی که کاشف نسل طلایی پرتغال است، کسی که سابقه ی مربیگری تیمی نظیر رئال مادرید آن هم با حضور ستارگانی نظیر رونالدو،زیدان،فیگو و... را دارد. کسی که سرمربی تیم ملی پرتغال بوده است. کسی که با بردن سه تیم به جام جهانی از این حیث رکورددار است. مگر ماچه می خواستیم؟ صعود به جام جهانی. ما چه میخواستیم؟ دفاع منسجم، چیزی که سال ها بزرگترین ضعف تیم ملی ایران بود. نیاز ما خارج شدن از آن تیم درجه دوم آسیا و درجه چندم جهان بود. حال ما در رنکینگ فیفا تیم نخست هستیم. آیا واقعا تیم سال2011 افشین قطبی که هیچ برنامه ای حتی برای مقابله با کره جنوبی هم نداشت و با بدترین بازی ممکن شکست خورد هم می توانست مقابل آرژانتین و نیجریه چنین نمایشی داشته باشد؟
آیا تیم علی دایی که در استادیوم آزادی مقابل عربستان تحقیر شد می توانست حتی یک موقعیت بر روی دروازه ی آرژانتین ایجاد کند؟ تیم امیر قلعه نویی چطور؟ این تجربه ثابت شده که مربیان وطنی دیگر به کار ما و فوتبال به شدت در حال دگرگونی آسیا نمی آیند. ما یک نفر را نیاز داشتیم که به تیم ملی شخصیت ببخشد، این تیم را منسجم کند، اعتماد به نفسی که سال ها از دست رفته بود و امثال قلعه نویی، دایی و قطبی نتوانستند ان را بازگردانند به تیم ملی و حتی مردم باز گرداند. کی روش پرستیژ بهترین بودن را به ما داد، روحیه از پیش باختن را از ما گرفت. یادمان رفته 40 سال است در حسرت قهرمانی آسیا هستیم و جام ملت ها در پیش است.
باورمان می شد در هشت سال اخیر که بتوانیم کره جنوبی را در رفت و برگشت شکست دهیم؟ آیا باور می کردیم که در اولسان کره را شکست دهیم؟ تعداد لژیونر هایی که در تیم های قلعه نویی،دایی و قطبی در سطح اول فوتبال اروپا شاغل بودند از این دوره جام جهانی بیشتر بود، اما هیچکدام از آنان نه در جام ملت های آسیا سال 2007 به ما کمکی کردند. نه در مقدماتی جام جهانی 2010 و نه در جام ملت های آسیا در سال 2011. اما تیم کنونی،تحت رهبری کارلوس کی روش، میتواند مقابل نیجریه ای که قهرمان آفریقا است، مقابل آرژانتینی که کلکسیونی از ستارگان فوتبال جهان است جانانه دفاع می کنند، جسورانه ستارگانشان را مهار و شجاعانه حمله ور می شوند.
چقدر باید این جمله ی تکراری را از زبان مجری ها و کارشناسان تلویزیونی بشنویم که پس از هر ناکامی فوتبال کشورمان می گویند: به امید موفقیت در رویداد های آینده؛ باید با زیر سازی و تکیه بر پایه به آینده امیدوار باشیم؟ تا کی باید ملت ما حسرت یک شادی از ته دل را بخورند؟ تا کی باید منتظر لبخند های آزار دهنده ی کفاشیان در جواب اعتراض این ملتی که دیگر از ناکامی ها خسته شده اند باشیم؟
چرا حال که بهترین شانس موفقیت در چنگمان است. باید به رایگان آن را از دست بدهیم؟ آیا واقعا فقط مسائل مالی مانع کار هستند؟ آیا کشوری که این همه منابع خدادادی را در خود جای داده، نمی تواند فقط یک درصد درآمد روزانه حاصل از این منابع را صرف شادی این مردم کند؟ ای کاش آقای کفاشیان بداند که مردم فهیم کشور ما می دانند که مشکل فقط توافق بر سر دستمزد کی روش و دستیارانش نیست، همه می دانند که مهم ترین مشکل دخالت در برنامه لیگ برتر و جام حذفی، درخواست امکانات بروز دنیا، درخواست اردو های بین المللی و درخواست بازی های تدارکاتی بزرگ از سوی کی روش که همگی صرفا برای توسعه و پیشرفت وهمچنین حرکت بسوی حرفه ای شدن فوتبال کشور است، می باشد.
آقای کفاشیان و مسئولان فدراسیون کسی را برای تیم ملی می خواهند که آرام باشد، انتظار زیادی از آنان نداشته باشد، به اردو های داخلی و دیدار های تدارکاتی با کشور هایی که به زحمت می توان آن ها را بر روی نقشه یافت، قانع باشد. کاری به برنامه لیگ برتر نداشته باشد و بطور کلی شخصیتی تابع آنان باشد که اکثر این خصوصیات را می توان در حسین فرکی که مدت هاست از او به عنوان جانشین کارلوس کی روش یاد می شود یافت. گرچه فرکی یکی از با سابقه ترین و خوش فکر ترین مربیان ایران است، ولی آیا می تواند در عرصه ی بین المللی هم به مانند تنها فصلی که در جام خلیج فارس موفق بود، موفق باشد؟ همگی تجربه تلخ گرفتن تیم از برانکو و تقدیم آن به امیر قلعه نویی در جام ملت های آسیا را به خاطر داریم که در نهایت چه شد. امیدواریم این تجربه تلخ با تعویض کی روش و فرکی نیفتد.
ای کاش که مسئولان فدراسیون به جای سر زدن به فروشگاه های تلفن همراه، سری هم به دل های مردم بزنند، بدانند چه می خواهند، بدانند حرف دل این ملت را و بدانند این ملت هم دل دارند.
و اما کلام آخر اینکه بهترین گزینه روی میز، بدون هیچ شک و تردیدی همین کارلوس کی روش است.