اشو کیست؟
راجنیش چاندرا موهان جین (به هندی: रजनीश चन्द्र मोहन जैन) از عرفای هندی و استادان باطنی است که بین سالهای ۱۹۳۱ تا ۱۹۹۰میزیست. وی در دهه ۶۰ میلادی به نام آچاریا راجنیش و در دهه ۷۰ و ۸۰ باگوان شری راجنیش نامیده میشد اما نهایتاً در سال ۱۹۸۹ میلادی نام اشو را برای خود برگزید. او یک عارف، گورو و فیلسوف هندی بود. او رویکرد باز تری، در رابطه با میل جنسی در انسان را تبلیغ میکرد، که باعث شد به او لقب «سکس گورو» در هند و بعدها در نشریات در سراسر جهان داده شود، گرچه این رویکرد با گذشت زمان بیشتر مورد پذیرش قرار گرفت.
دانلود کتاب های اوشو: الماس های اوشو - راه کمال اوشو - کتاب نارنجی اوشو - زبان فرشتگان اوشو - سکس تا فراآگاهی
در سال ۱۹۷۰ راجنیش زمانی را در بمبئی گذراند و طرفدارهایی تحت عنوان «سانیاسینهای نوین» گرد آورد. طی این دوره او تکنیکهای روحانیاش را توسعه داد و از طریق سخنرانیهایش دیدگاه تازهای در رابطه با سنتهای مذهبی، تصوف و فلسفه در سراسر جهان ارائه کرد. در سال ۱۹۷۴ راجنیش به پونه منتقل شد جایی که در آن یک بنیاد و آشرام تشکیل داده شد تا طیف متنوعی از «ابزارهای تغییر مذهب» برای هندیها و سایر بازدیدکنندگان خارجی ارائه شود. در اواخر ۱۹۷۰ تنش بین حکومت مورارجی دسای حزب جاناتا و جنبش مذکور شکل گرفت که منجر به توقف توسعهٔ آشرام شد. در سال ۱۹۸۱ بیشتر تلاش شد تا فعالیتها در آمریکا متمرکز شود و راجنیش به مکانی معروف به راجنیشپورام در شهرستان واسکو در اورگن منتقل شد. تقریباً بلافاصله جنبش با ساکنین منطقه و حکومت ایالتی وارد تعارض شد و ردیفی از دعاوی قانونی در رابطه با ساخت و ساز آشرام و توسعهٔ بیشتر آن به راه افتاد که دورهٔ موفقیت آن را کوتاه ساخت. در سال ۱۹۸۵ به دنبال بازجویی از راجنیش در رابطه با جرم و جنایتهای جدی همچون حملهٔ بیوترور راجنیشی ۱۹۸۴، و نقشهٔ قتل وکیل مدافع آمریکایی چارلز اچ ترنر، او از خود چنین دفاع کرد که منشی شخصی او ما آناند شیلا و حامی نزدیک او در این جرایم مقصر بودهاند. راجنیش بعدها در جریان توافق معاوضهٔ الفورد پلی از ایالات متحده اخراج شد.
بنا به گفتهٔ راجنیش، او این نام را از واژهٔ اُشِنیک (Oceanic) به معنای «پیوسته به آب دریا و یکی شده با آن» برگرفتهاست. این نام برای نخستین بار در آثار ویلیام جیمز بکار رفتهاست. از آنجا که واژهٔ اُشِنیک (دریاگون) تنها به توصیف و تجربه میپردازد و شامل شخص تجربهکننده نمیشود، راجنیش واژهٔ (اشو) را برای خود برگزید. او بعدها پی برد که این واژه از قدیم در میان ساکنانخاور دور رواج داشته و به معنای «شخص مقدسی که آسمان بر او گل میافشاند» بکار رفتهاست.
چاندرا موهان جین (اشو) در ۱۱ دسامبر سال ۱۹۳۱ میلادی در شهر کوچ وادا هند زاده شد. او از همان کودکی، روحیهای سرکش و مستقل داشت و بر این امر پافشاری میکرد که به جای دریافت دانش و باور از دیگران، خودش، حقیقت را بیازماید.
سپس با کسب درجهٔ فوق لیسانس در رشتهٔ فلسفه از دانشگاه «سوگار»، تحصیلات خود را به پایان رساند و چندین سال در دانشگاه «جبل پور» به تدریس فلسفه پرداخت. وی از سال ۱۹۶۳ میلادی با سفر به سراسر هندوستان به ایراد خطابههایی در زمینههای معنوی و عوالم روحانی پرداخت. در طی برگزاری جلسههای سخنرانی و بحث و گفتگو در شهرهای گوناگون، رهبران مذهبی سنت گرا و باورهای سنتی را مورد پرسش قرار داد و با گروههای گوناگون مردم دیدار کرد.
اشو در سال ۱۹۷۴ کمون خود در شهر پونا، هندوستان، را بنیان نهاد که مورد استقبال شدیدی خصوصاً از جانب رهجویان معنویت گرای غربی قرار گرفت. در سال ۱۹۸۰ در یکی از سخنرانیهای صبحگاهی یک هندوی بنیادگرا او را با چاقو هدف حمله قرار داد اما فرد مهاجم بعداً از هر گونه اتهامی مبری شد. اشو در سال ۱۹۸۱ جهت معالجه به ایالات متحده رفت و در آنجا به مدت پنج سال اقامت گزید. پیروان اشو به عنوان سانیاسین شناخته میشوند. در مدت چهار ماه اراضی کوهپایههای ایالت اورگون را خریداری و شهری بنا نهادند که به راجنیش پورام مشهور شد.
پس از احداث این مرکز توجه زیادی در سراسر آمریکا نسبت به اشو و تعالیمش جلب شد اما در همین حال عدهای نیز او را فردی منحط، فاسد الاخلاق و زیر سؤال برندهٔ ارزشها میدانستند و همین امر مشکلاتی را برای وی بوجود آورد. از پیامدهای این مخالفتها برخورد قانونی دولت آمریکا با اشو در سال در سال ۱۹۸۶ بود که با اتهام نقض قانون مهاجرت ایالات متحده آمریکا دستگیر و به دادگاه کشانده شد. در پی این رخدادها، اشو مجبور به ترک خاک آمریکا و بازگشت به هند شد و در ۱۹ ژانویه ۱۹۹۰ درگذشت.
مستند شبکه چهار
زندگی نامه
پدر و مادر او بابولال و ساراسواتی جین به او اجازه دادند تا سن هفت سالگی با پدربزرگ و مادربزرگ مادری خود زندگی کند، با توضیح خود اوشو، این اثر عمدهای در رشد او داشت چون مادر بزرگش به او حداکثر آزادی را داد و او را آسودهخاطر بدون آموزش یا محدودیتهای تحمیلی بحال خود گذاشت. وقتی که اوشو هفت ساله بود، پدربزرگش درگذشت و او به گاداروارا رفت تا با پدر و مادر خود زندگی کند. اوشو عمیقاً از مرگ پدربزرگش متأثر شد و مرگ دوست دختر دوران کودکیاش و دختر عمویش در اثر حصبه، زمانی که او ۱۵ ساله بود، منجرشد تا او با مرگ که در سراسر دوران کودکی و جوانی او بوده درگیری ذهنی داشته باشد. در سالهای مدرسه او دانش آموزی سرکش اما با استعداد بود و به عنوان مناظره گری شگفتانگیز شناخته میشد اوشو در این زمان رویکردی ضد خداپرست پیدا کرده، به هیپنوتیزم علاقه شد و برای مدت کوتاهی به سوسیالیسم و دو سازمان ملی گرای هندی: ارتش ملی هند و و راشتریا سوایامسواک سنگ ملحق شد، اگر چه، عضویت او در این سازمانها کوتاه مدت بود چرا که او نمیتوانست با هیچ نظم خارجی، ایدئولوژی یا سیستمی کنار بیاید.
سالهای دانشگاه و سخنرانی عمومی: ۱۹۷۰–۱۹۵۱
در سال ۱۹۵۱، در سن ۱۹ سالگی، اوشو مطالعات خود را در کالج هیتکارینی در جبالپور آغاز کرد. بعد از درگیری با یکی از مربیان از او خواسته شد تا کالج را ترک کند، همچنین او به کالج «جین دی ان» در جبالپور منتقل شد. از آنجا که او به عنوان یک مباحثه گری اخلال گر شناخته شده بود از او خواسته شد که در کلاسهای درسی کالج حضور پیدا نکند و فقط برای امتحانات به آنجا برود؛ بنابراین از وقت آزاد خود برای چند ماه کار به عنوان دستیار سردبیر یک روزنامه محلی استفاده میکرد. او سخنرانیهای عمومی خود را در سالگرد ساروا دارما ساملان (نشست همه ادیان) که در جبالپور برگزار شد آغاز کرد. این نشست توسط انجمن تارانپانتی جین (در جایی که او در آن متولد شد و از ۱۹۵۱ تا ۱۹۶۸ در آن شرکت میکرد) برگزار شد. او در برابر فشار پدر و مادرش برای ازدواج کردن مقاومت کرد. اوشو بعدها گفت که در ۲۱ مارس ۱۹۵۳ (در سن ۲۱ سالگی) طی یک تجربه عرفانی -در حالی که در باغ بهانوارتال در جبالپور زیر یک درخت نشسته بود- به روشن بینی روحی رسیدهاست.
بمبئی: ۱۹۷۴-۱۹۷۰
اشو روش مراقبه دینامیکی خود را برای اولین بار در یک مراقبه عمومی در بهار ۱۹۷۰ ارائه کرد. او جبالپور را به مقصد بمبئی در پایان ماه ژوئن ترک کرد. در ۲۶ سپتامبر سال ۱۹۷۰، اولین گروه مریدان یا سانیاسینهای جدید خود را تشکیل داد. تبدیل شدن به یک مرید به معنای در نظر گرفتن یک نام جدید و پوشیدن لباسهای سنتی نارنجی مردان مقدس هندو زاهد میباشد، از جمله یک مالا (گردنبند مهره دار) حمل کردن گردنبند (معمولاً مشتمل بر محفظهٔ درداری که عکس یا طرهٔ گیسو و غیره را به عنوان یاد بود در آن قرار میدهند) با عکس او. اگرچه، سانیاسینهای او به دنبال کردن یک برنامه از پیش ترتیب داده شده برای مراسمی خاص به جای زندگی زاهدانه تشویق شده بودند، او خودش به عنوان یک عامل کاتالیزوری یا «خورشیدی که گل را به بازشدن تشویق میکند» در نظر گرفته میشد. در دسامبر ۱۹۷۰، او به آپارتمانهای سرزمین جنگلی در بمبئی رفت، جایی که او سخنرانی و بازدید کنندگانی را ملاقات کرده بود و در میان آنها اولین بازدید کنندگان غربی او بود. او دیگر به ندرت مسافرت میکرد و دیگر در جلسات عمومی سخنرانی نکرد.
آشرام پونا: ۱۹۷۴-۱۹۸۱
اجازه دادن به ضبط صوتی بهطور منظم و بعداً ضبط ویدئویی و چاپ گفتههایش برای توزیع در سراسر جهان، او را قادر میساخت تا مخاطبان بیشتری داشته باشد. در همین حال تعداد بازدیدکنندگان غربی اوشو رو به فزونی گذاشت. آشرام به زودی تبدیل شد به یک مرکز هنر و صنایع دستی تولید لباس، جواهرات، سرامیک و لوازم آرایشی گیاهی و میزبانی اجرای تئاتر، موسیقی و نمایش طنزآمیز. از سال ۱۹۷۵، پس از ورود چندین درمانگر از «جنبشهای بالقوه بشر»، آشرام شروع کرد به تکمیل مدیتیشنها با تعداد فزایندهای از گروههای درمانی، که به منبع اصلی درآمد برای آشرام تبدیل شد. به همین دلایل آشرام پونا یک مکان هیجان انگیز و پرشور با بار عاطفی، و فضای جشنوارهای محسوب میشد. ویکی پدیا
پادکست
بی اینکه پولی از علی بندری گرفته باشم، یا اینکه منو بشناسه؛ پادکستش رو توصیه میکنم. مجموعهای پنج قسمتی در مورد اوشو و سرانجامش داره که برام جالب بود. در این پادکست طولانی با تمام جنبه های شخصیت راجنیش آشنا میشید. همینطور با شیلا که به دست راست اوشو تبدیل شد و در آمریکا دست به کارهای خطرناکی زد. یک - دو - سه - چهار - پنج
دانلود مستند
از سایت های داخلی جایی رو ندیدم که نسخه رایگان سریال رو برای دانلود بذاره. این لینک رو توصیه میکنم برای دانلود رایگان. برای دانلود به یوتورنت نیاز دارید که از اینجا میتونید دانلود کنید. این مستند با اسم کشور وحشی وحشی شش قسمتی، کاری از نتفلیکسه و سال 2018 روی خروجی قرار گرفته شده. تفاوتی داره پادکست و مستند. در مستند، بیشتر روایت مردم اورگان رو میبینید و روضهای که میخونن. نگاهی که حتی کمی نژادپرستی توش دیده میشه و عجیب نیست برای ساکنان مرکز آمریکا تو اون دوره و تفاوتی که ناگهان به اون شکل اتفاق افتاد تو شهر کوچیکشون. تو پادکست، شما بیشتر با شخصیت اوشو و شیلا از قبل آشنا میشید و اینکه چطور تغییر کردن. در کنار هم پیشنهاد داده میشن.