طرفداری- در مورد خود حادثه، آنچنان حرفی باقی نمانده است. با این حال، به یاد داشته باشید که چه حسی داشت وقتی که بهترین بازیکن نسل، با سر به سینه حریفش در فینال جام جهانی زد. همین الان که داریم از آن حرف میزنیم، کلمات میلغزند. کاپیتان تیم ملی، پسری نمادین که برای وحدت دشوار نژادی در کشورش تلاش میکرد و از زمین در بزرگترین بازی ممکن اخراج شد. درست همان زمان که این کار را کرد، دوران بازیاش هم تمام شد. البته اگر پنالتی پاننکا او را فراموش کنیم.
حتی ۱۰ سال پس از آن اتفاق، هنوز هم آن اتفاق، حقیقتی بزرگ است که از غریزه ناشی شد و حالا آن حرکت را بارها برگرداندند، دوباره نشان دادند و از هزار زاویهٔ و نور و صدا با هزار حرف و حدیث به نمایش گذاشتند. انتخاب یک نتیجه از آن اتفاق دشوار است. آیا او به یک سوپر استار نیمه خدایی نیمه انسانی تبدیل شد یا آن ضربه او را تبدیل به یک ورزشکار ساده دیگر کرد که اسیر سرنوشت شد و به مانند تراژدیهای یونان باستان تبدیل به قهرمان شکست خورده از سرنوشت شد.
با وجود استفاده از انواع لب خوانی ها، شاید هیچگاه مشخص نشود که چه گفته شد که به آن ضربه سر انجامید. مارکو ماتراتزی میگوید پیراهن زین الدین زیدان را کشیده و وی به او گفته است که بعد از بازی میتواند پیراهنش را به او بدهد. ماتراتزی میگوید پس از شنیدن این حرفها به او گفتم که:
ترجیح میدهم خواهر فاحشه ات را بعد از بازی داشته باشم.
زیدان میگوید ماتراتزی به مادر وی و نژاد او بی احترامی کرده است.
هر چه بود، پیام فتنه بر انگیز زیدان، بدون هیچ حرفی کاملا آشکار بود. پیام بی کلام او توسط هزاران دوربین ثبت شد. ۷۰۰ میلیون نفر حد اعلای خشونت را در coup de boule دیدند ( اشاره به آهنگی فرانسوی که پس از جام جهانی در مورد تیم ملی فرانسه و مخصوصاً ضربه زیدان نوشته و خوانده شد). با این حال، اگر زیدان تمایلی نداشت تا در آن لحظه چیزی نگوید و از روی آن بگذرد، خیلیها از طرف زیدان حرف زدند. مثل هر سنت فرانسوی دیگر، این بحث از دنیای ورزش به زمین فلسفه، نژاد، تاریخ، ادبیات و جامعه شناسی کشیده شد. در سرزمینی که به تفکر نقّادانه سالها است که اجر و قرب میدهد، کشیدن یک اتفاق فوتبالی به بحثهای بازتر، آنچنان تعجب بر انگیز نبود.
البته که اولین مفسران قضیه، خبرنگاران ورزشی بودند. آنالیز لحظه به لحظه بازی توسط آنها با نیرویی غیر قابل پیش بینی همراه شد. نیروی که حکایت از کنترل نشدن آن توسط زیدان داشت. نیروی که برای زیدان ۱۴ کارت قرمز در دوران بازیگریش به همراه آورد. آن اتفاق به بحثهای کلام شناسی کشیده شد. از la rupture یا "انفجار درونی" زیدان صحبت شد. از "بمب ساعتی زیدان". اولین باری نبود که خبرنگاران از احتمالاتی حرف میزدند که در صورت اخراج نشدن وی احتمالا رخ میداد. او دوباره تبدیل به آن "کله گندهای که تمرکز اعصاب ندارد" شد. اینکه به او یاد دادند که با خشونت مشکل را حل کند. او یک بار دیگر "پسر اهل مارسی" بود.
اما زیدان در فرانسه در همان موقع هم یک قهرمان بود. با آبی ها، او دنیای فوتبال را زیر پاههای خود داشت. جام جهانی و یورو را برده بود. خبرنگاران میدانستند که رفتار او در زمین همیشه "غریزی، آنی و لحظه ای" بوده است. همین ویژگیهای لحظهای بود که او را سریع عصبانی میکرد. روزنامه اکیپ نوشته بود، او فردی "اصلی است... با بار معنایی مثبت". (اشاره به غریزه اصلی)
خود زیدان میگوید:
من هم مردی هستم مثل بقیه.
این زبان مردانه حول و حوش آن حادثه هم وجود دارد. ضعفهای او همیشه در فرانسه مشخص بود: او مردی بود که قادر بود کارهای عجیب بکند اما در آخر او باز هم یک "مرد" بود. تورام خیلی زود از آن حرف زد و خبرنگاران هم آن را پوشش دادند:
زیدان یک مرد است، مثل هر انسان دیگری اشتباه میکند.
البته که آنچنان از آن اتفاق نگذشت تا وقتی که تیم ملی فرانسه فهمید در انتظار زیاد از وی، آنها هم گناه کار هستند. قبل از اینکه مردانگی او از یک بهانه برای توضیح حادثه تبدیل به دلیلی برای افتخار کردن به او شود، خیلی از منتقدین از تبدیل خشونت به داستانی رمانتیک با پیش زمینهای خشن حرف زدند. آنها از ضدیت این روش با بازی که ایتالیا به نمایش میگذاشت حرف زدند. ouest France در این باره نوشت که زیدان:
غرور شخصیاش را جلو تر از افتخار تیمی گذاشت.
ایتالیاییها جام را بردند و چیزی بالاتر از یک "فلز" نگرفتند اما فرانسویها چیزی فراتر از آن داشتند. گرفتن لقب "عصاره فوتبال".
آنه دلبی، منتقد تاتر، داستان را به قصه هکتور و آشیل نسبت میدهد. زیدان مانند هکتوری بود که شکست خورد اما افتخار را به خانه بود. او از "وسوسه متوسط بودن و پایین آوردن خود برای پیروزی" فرار کرد. او جوانمردی بود که با شخصیتهای دون کیشوت مقایسه شد. کسانی که شخصیت خود را بالاتر از افتخار بردن دیدند.
روزنامه Liberation یک قدم بالاتر رفت. این روزنامه زیدان را اینطور خواند:" وی نمادی است از فوتبال در برابر فساد، شرط بندی و تبانی!"
عمل آخر زیدان، حالا به خاطر ناب بودن خود جشن گرفته میشد. او فوتبال را از دنیایی با قوانین سفت و محکم به روحی غریزی در قلب بازی کشاند. داور نمادی شد از ارگانهای که میخواستند زیدان را به زانو در آورند اما وی زانو نزد. بازی دوباره به ریشه خود بازگشته بود. در این دنیای بیش از حد مردانه زیدان، حرف زدن از افتخار هر روز بیشتر میشد. با توجه به فرهنگ دفاع از خود و خانواده در مقابل توهین، ریشههای کودکی زیدان دوباره نمایان شد.
اگر کسی به مادر شما، خانواده شما توهین کرد، راهی نمیماند مگر واکنش نشان دادن. جام جهانی به چه درد میخورد. زیدان از هویت خود دفاع کرد.
در مقابل این غرور و افتخار، ریشههای الجزایری زیدان به میدان آمد. روزنامه الوطن از منطقه قبیل که خانواده زیدان از آن میآید، حرف زد. از "نیف" که کلید واژهای در مورد دفاع از ناموس است. با اینکه شمال آفریقا به این قضیه به شکلهای مختلفی نگاه کرد، الوطن ترجیح داد این قضیه در هسته اصلی واکنش زیدان نهفته است. در این دعوایهای کلامی، زبان ابزاری شده بود برای درست پنداشتن این کار. اگر آن را مسیحائی قلمداد نکنیم. با نشانه گرفتن سینه ماتراتزی به جای سرش، ضربه زیدان "فوق العاده، هوشمندانه و کنترل شده" تفسیر شد. آنها میگفتند:
تو[زیدان] زمانی که داشتی شیطانی که قصد توهین به تو را داشت کنار میزدی، باهوش عمل کردی.
روابط پسا استعماری هم به میدان آمد. در ابتدا رسانههای فرانسه به انتقاد از زیدان پرداختند و اکیپ از مردم پرسیده بود آیا زیدان الگو مناسبی برای فرزندان ماست؟ الوطن در الجزایر نوشت که فرانسه سودهای حاصله از مهاجران را میخواهد اما شکستها را با سرزنش آنها توجیه میکند. حالا این حادثه بسیار فراتر از فوتبال را شامل میشد. فیدل کاسترو گفت که بازیکن الجزایری به دو شکل تنبیه شد؛ اول توهینی که به او شد و دوم اخراجش. همه این صحبتها ما را به جایی میرساند که بگوییم، رفتار زیدان نه به خاطر کنترل نکردن عصبانیتش است، بلکه عملی است کاملا ارادی. این بازی آخر او بود و به جای اینکه داور با سوتش برای او تعیین تکلیف کند، او صحنه را درست در زمانی که دوست دارد ترک میکند. به قول Liberation، رفتاری نیچهای بود. با این رفتار، او امیدهای تیمش را گرفت و:" همه چیز را نابود کرد. او تصمیم گرفت که همگان باید ` با هم ` بمیرند"
این آنالیزهای فلسفه، مهری است بر زندگی فرهنگی فرانسوی ها. رفتار خشن اما ارادی زیدان به تعریف آندره ژید از عمل آزاد تشبیه شد:
رفتاری غیر مسئولانه که کاملا بی معنا به نظر میرسد اما شما با انجام آن، مرز آزادیهای خود را میسنجید.
ژان فیلیپ توسن، فیلم ساز بلژیکی از ضربه پاننکا زیدان به عنوان کاری "ریسکی، دیوانه وار و نادر" نام برد. وی میگوید ضربه سر او هم چیزی در همان اندازهها بود. این رفتاری بود از طرف مردی که بازی را کاملا متفاوت از هر کس دیگری میدید.
پس ما حالا تظاهر و پارادوکس را کنار میگذاریم. این عمل لحظهای شرم آور بود از قصهای پر افتخار، رفتاری شتاب زده برای نمایش کنترل فردی. عملی کوتاه که ۱۰ سال ماندگار شد. خشونت اجتماعی زشت توسط مردی تودار که توانست زیبایی بزرگی را خراب کند. هر چه که نباشد، رفتار زیدان و تفاسیر مختلف از آن نشان از تاثیر او بر افکار عمومی داشت.از سال ۲۰۰۶ به این ور، بازیکنان بهتری بودند. حالا اگر بهتر نه، حداقل لیونل مسی بوده است که همراه وی جنجال هم بوده است. اما این نشانه است از کاری یک بازیکن میتواند در زمین فوتبال انجام دهد و از سراسر دنیا سر در بیاورد. اتفاقی که بر خلاف فاعل آن، همه از آن صحبت کردند.