پیش از سفر دورتموندی ها به پاریس برای برگزاری مهمترین بازی فصل، ادن ترزیچ از رویای خود و تیم دورتموند میگوید: تکرار قهرمانی سال 1997.
در آن سال چه اتفاقاتی برای دورتموند رخ داد؟
الو، آقای شهردار
صبح روز 11 مارس 1997، تلفن گرد رهبرگ شهردار وقت گلزنکرشن و رئیس شالکه 04 زنگ خورد. مدیر معدن زغالسنگ زش هوگو سراسیمه و ملتمسانه از پشت خط فریاد میزد :
زودتر خودت رو برسون اینجا آقای شهردار. اینجا تبدیل به جهنم شده
در آن زمان یارانه ذغالسنگ کاهش یافته و اعتصابات کارگران معدن روئر از چند هفته پیش آغاز شده بود. در آستانهی یک فاجعه بزرگ....
گرد رهبرگ اهل کت و شلوار پوشیدن نبود. ژاکت قهوهای میپوشید و سوپ سیب زمینی میخورد.
رهبرگ متولد آلمان شرقی بود و به عنوان یک پناهنده جنگی راهی گلزنکرشن شد. حالا و پس از عبور از 80 سالگی اگر از او راجع به مراحل زندگی اش بپرسید با انگشتان خود آنها را میشمارد :
کوهنورد آماتور، یک کوهنورد حرفهای، شهردار، رئیس شالکه
رهبرگ همیشه اهل تعادل و میانه روی بود. حتی در مدیریت شالکه نیز این مشی را رعایت میکرد. اما آن روز وقتش رسیده بود تا زبان دیپلماسی را کنار بگذارد. تظاهرکنندگانی که پایشان به بن، پایتخت آلمان نیز رسیده بود، تا قدرت خود را نشان دهند.
رهبرگ، با نردبان خود را به پشت بام یک کارگاه رساند. در میان هزاران کارگران خشمگین معترض. سوسیال دموکراتها علیه سیاستهای هلموت کهل. رهبرگ با صدای بلند از برنامهها و سیاستها میگوید حرفهایی که هیچ شنونده ای ندارد. تا آنکه جملهی آخرش را فریاد میزند :
از شما دعوت میکنم همگی امروز برای تماشای بازی شالکه و دویسبورگ در ورزشگاه میهمان من باشید.
مسئولان پلیس و امنیت شهر پس از این صحبتها به رهبرگ تاختند که چطور میخواهی این جمعیت خشمگین را در ورزشگاه کنترل کنی. اما رهبرگ گفت:
بگذارید آنها با لباس کارگری وارد ورزشگاه شوند و شعار دهند.
عصر آن روز بیش از 5 هزار کارگر معدن با لباس کار وارد ورزشگاه میشوند. در امتداد یک زنجیرهی انسانی 93 کیلومتری از خارج شهر. طرفداران شعارهای خود را فریاد میزنند. هرزمانتوس رئیس گروه کارگری و یکی از هماهنگ کنندگان تظاهرات میگوید :
اشک در چشمانم جمع شده بود. فوتبال همیشه در کنار مردم این منطقه بوده.. آن شب این امر برای همه ما ثابت شد. همگی شعار "روئرپات" (اطلاق مردم روئر به منطقهی خود) را سر داده بودند. شالکه آن روز 4-0 برد و بازیکنان برای همدردی و همصدایی با ما لباسهایشان را به سوی تماشاگران پرتاب کردند. این آغاز یک جنبش بود. پس از آن بازی، فریادهای روئرپات از وستفالن نیز شنیده شد. و از بوخوم.... آن بهار، آغاز یک فصل تاریخی در غرب آلمان بود. فصلی که بوخوم، از دسته دو به بوندسلیگا یک رسید، شالکه جام یوفا را فتح کرد، دورتموند قهرمان لیگ قهرمانان اروپا شد و مهم تر از همهی اینها، به قول ارنست کوزورا " پیوند برادری میان فوتبال و کار ابدی شد...
کارگران در زمین، کارگران روی سکوها
هر هفته در یکی از سه ورزشگاه، کارگران نام تیم خود را فریاد میزدند. انگار در میان هیاهوی شبکههای تلویزیونی و غولهای تبلیغاتی و رشد سرسام آور فوتبال تجاری دههی 90، ناگهان عقربههای ساعت، به عقب بازگشته بود. به عصر فوتبال کارگری....
هر کدام از سه باشگاه در مقیاس خود نیز چنین ترکیبی داشتند. خبری از خریدهای بزرگ که در آن روزها از سری آ نشات میگرفت، به لیگ برتر انگلیس میرسید و رئال مادرید و بارسلونا در اسپانیا میرسید در شالکه، بوخوم و دورتموند نبود. میشائیل هانکه، دستیار اوتمار هیتسفلد مربی دورتموند میگوید :
به عنوان کسی که تازه کارش را شروع کرده بود، دوست داشتم ترکیب پرزرق و برقی داشته باشیم، میخواستم دستیار ناخدای یک کشتی لوکس باشم اما دورتموند بیشتر شبیه یک کشتی بخار قدیمی بود! ما پائولو سوزای پرتغالی را داشتیم که شبیه ملوانان بی تفاوت در تمرین میچرخید. وقتی همه به سمت راست میدویدند او به سمت چپ میدوید. صبحها دیر به زمین تمرین میآمد ودر عوض تکنیک ناب و فوقالعاده ای داشت. همچنین ژولیو سزار یک دفاع برزیلی که تنها سهم دورتموند از برزیلی های قهرمان جهان در 1994 و در میان باشگاههای اروپایی بود. و ستارگان ملی پوش ما که از سری آ بازگشته بودند. اندی مولر. اشتفان رویتر. ماتیاس سامر. و یورگن کوهلر. این شاهکار مایکل مایر بود. مدیر باشگاه که به خوبی از شرایط مالیاتی کشور ایتالیا آگاه بود. با ترفند مایر، دورتموند بخش زیادی از قیمت و حقوق بازیکنان را در ایتالیا میپرداخت. به این خاطر که مالیات چنین قراردادهایی در آنجا به شدت پایین تر بود.
چنین اخباری ست که طرفداران را شیفتهی تیم میکند. بورسیا دورتموند نیز مانند طرفداران خود به دنبال خرید ارزان، گریختن از مالیات یا دور زدن روسا می باشد. در چنین شرایطی است که حتی در صورت خرید یک بازیکن گرانقیمت به نام کارل هاینتس ریدله نیز طرفداران باشگاه را به ریخت و پاش متهم نمیکنند. یک مصاحبهی تلویزیونی تاریخی در آن سالها با یکی از کارگران طرفدار دورتموند پخش میشود. گزارشگر از کارگر میپرسد :
باشگاه چند ده میلیون برای ریدله پرداخت کرده... این شما را ناراحت نمیکند؟
و آن طرفدار جواب میدهد :
چه ریدله باشد و چه نباشد، من بیکارم. پس ترجیح میدهم او در ترکیب دورتموند باشد.
به لطف گلهای ریدله، دورتموند قهرمان بوندسلیگا در سال 1995 میشود و در سال بعد نیز از قهرمانی خود دفاع میکند. در روزگاری که طبق یک قانون نانوشته میان مربیان آلمانی، هیچ مربی نمیتواند با یک تیم از منطقه روئر قهرمان شود.
در همان زمان پروژه توسعه وستفالن نیز آغاز میشود. دورتموند اولین باشگاه آلمانی است که استادیوم خود را از شهرداری میخرد. یک طرح عالی از رئیس باشگاه گرد نیباوم با شعار "آینده، به ریشههای دورتموند نیاز دارد"
این روابط مافیایی
با این حال در بهار 1997، نیباوم زندگی را برای هیتسفلد سرمربی تیمش سخت میکند. نشانههای فرسودگی در دورتموند هویدا شده و رئیس باشگاه از او چیزهای بیشتری میخواهد. از طرفی در ترکیب تیم نیز ماتیاس سامر، به عنوان قهرمان یورو برنده توپ طلا، جایگاه خاصی یافته و گهگاهی در کار مربی هم دخالت میکند. چیزی که دست نیباوم را برای انتخاب یک جایگزین جوان از جنس باشگاه برای اوتمار هیتسفلد باز میگذارد. تا جایی که اشتفان فروند بازیکن آن زمان بوروسیا در مصاحبهای میگوید :
من توصیههای تاکتیکی را بیشتر از سامر میشنیدم تا هیتسفلد!
ارتباط نیباوم با سامر به عنوان سم مهلکی عمل میکند. هانکه، دستیار هیتسفلد میگوید :
وقتی هیات مدیره با بازیکنان رابطهی نزدیکی پیدا کند، آغاز فروپاشی رختکن تیم است. در آن زمان حتی پسر نیباوم نیز در کار تیم دخالت میکرد. باشگاه شبیه یک دیوانه خانه شده بود.
با وجود این وضعیت، یک اتحاد پنهان و نیروی مخفی جنگجویی در بورسیا وجود دارد. بیشتر بازیکنان و شخص مربی میدانند این آخرین فرصت آنها در وستفالن برای موفقیتی در اروپا خواهد بود. هانکه میگوید :
آنها مشتاق عنوان بودند. سامر شاید یک مربی در سایه بود اما این بیانگر غرور او نبود، بلکه جاه طلبی ماتیاس برای کسب عنوان قهرمانی لیگ قهرمانان را به هر قیمتی را نشان میداد. و اندی مولر که شاید در تمرینات مثل ستارگان ایتالیایی آن زمان ساز خود را کوک میکرد اما در زمین لحظهی خاص خود را داشت و الهام بخش تیم بود. "
جشنهای بهاره
با این ترکیب و آن طرفداران، ماجراجویی اروپایی بوروسیا دورتموند ادامه مییابد. اوسر. منچستریونایتد و بازی فینال برابر یووه. این در حالیست که همسایه دیگر آنها در روئر، با بازیهای خاطره انگیز به فینال جام یوفا و اینترمیلان میرسد. ابتدا نوبت بازی شالکه است. بازی رفت در گلزنکرشن با گل ویلموتس و برد شالکه به پایان میرسد. با این حال هنوز هم اینتر تیم محبوب و انتخاب اول قهرمانی ست. با پالیوکا، برگومی، پل اینس و ایوان زامورانو.
در فاصلهی دو بازی رفت و برگشت، اینگو اندربروگ هافبک آلمانی شالکه میهمان شبکه زد دی اف است. بازیکنی که پدرش یکی از معدنچیان زغالسنگ است و خود نیز در یک شرکت تجهیزات معدنی کار میکرده. اندربروگ میگوید :
مطمئن باشید به خاطر تمام پتکهای شما کارگران بر دیواره معدن، دروازهی اینتر را خواهم گشود. اگر این کار را کردم، قول میدهم با شوت دیواری بشکنم
بازی با گل دیرهنگام زامورانو به ضربات پنالتی کشیده میشود. جایی که اندربروگ به قولش وفا میکند. اولین پنالتی و گل برای شالکه. در حالیکه زامورانو در مقابل ینس لمن ناکام است. سپس اولاف تون، مکس، ویلموتس... هوب استیونس، سرمربی شالکه پیش از آنکه لپتاپ ها به کمک مربیان بیایند با پایگاه داده های دقیق خود جهت پنالتی اینتریها را در اختیار لمن گذاشته. در نهایت شالکه در سن سیرو موفق به شکست اینترمیلان میشود. هنگام بازگشت به شالکه، اندربروگ در میان طرفداران با سه شوت یک دیوار را به شکل نمادین خراب میکند فریاد میزند ما به خاطر شما رودا را شکست دادیم، ترابوزان را، بروژ را والنسیا، تنریف و... اینترمیلان...
اواخر همان عصر شنبه، بوخوم نیز صعودش به بوندسلیگا را قطعی میکند تا کارگران معدن روئر همچنان در خیابان بمانند. اما نمایش بزرگ هنوز در راه است. سه روز دیگر، المپیک اشتادیون مونیخ. فینال لیگ قهرمانان اروپا.
یک داستان دیگر از رقابت غولها رو غول کشها. اینبار دورتموند و یوونتوس. یووه مدافع عنوان قهرمانی ست. یووه، زیدان، دشان و دلپیرو را در ترکیب دارد. یووه، بدون شکست راهی فینال شده....
دورتموند خیلی زود به گل اول میرسد
و بسیار زودتر به گل دوم. چه کسی؟ بازیکنی که آن کارگر ترجیح میدهد در ترکیب تیم حاضر باشد. بله، ریدله. در نیمهی دوم دلپیرو پروژهی بازگشت یووه به بازی را کلید میزند. سپس ریکن به زمین میآید. لارس ریکن. مارسل ریف، گزارشگر آلمانی میگوید :
حالا لارس ریکن به زمین میاد. مردی که گل تعیین کننده برابر اوسر رو به ثمر رسوند. مردی که گلهای تعیین کننده میزنه... "
و کمتر از یک دقیقه بعد...
مولر... ریکن، از بالای سرش بنداز....... آرررررررررررره پنج ثانیه. در زمین. لارس ریکن.... پنج.... روح برادران گریم (یاکوب و ویلهلم گریم، برادران نویسندهی داستانهای معروفی چون شنل قرمزی، سیندرلا، سفیدبرفی، راپونزل و...) شاد شد.... این یکی، افسانهای حقیقی است.... "
جشن قهرمانی دورتموند، با بوخومیها و شالکه ایها متفاوت است. هیتسفلد و سامر مشغول بحث و گفتگو هستند. نیباوم در گوش هیتسفلد میگوید اگر ریکن را زودتر آورده بودی، زودتر پیروز میشدیم. و اینها یعنی مربی قهرمان، رفتنی است. یا در حقیقت ماندنی در همان ورزشگاهی قهرمان شد. در مونیخ. مربی بعدی بایرن مونیخ که چهار سال بعد قهرمانی اروپا را با بایرن مونیخ تکرار میکند.
مانند بسیاری از بازیکنان شالکه بوخوم و طرفداران آنها، کلاوس هرزمانتوس، رئیس کارگران معدن نیز تماشاگر بازی دورتموند است. مردی که سه سال بعد با چنگ و دندان سعی کرد معدن را سرپا نگه دارد. با کمکهای مالی رودی عساور، مدیر متفاوت شالکه. مردی که 3000 یورو به هرزمانتوس داد و از او خواست تا برای حفظ معدن بجنگد. هرزمانتوس میگوید :
همه ما افسانههایی از جام جهانی 1954 شنیده ایم." قهرمانی که آلمان را از خاکستر جنگ بلند نمود." اما در آن دوران ما این حقیقت را به چشم خود دیدیم. وقایع بهار 1997 مثل یک موج خروشان ما را سوار بر خود کرد.
و منظور از" ما" هر کسی ست که در آن سالها در روئر زندگی میکرد. قهرمانان شالکه، بوخوم و دورتموند، طرفداران، کارگران معدنچیان.
خاطرات آن تابستان، برای همیشه در یاد مردم روئر میماند. حتی اگر چند سال بعد آخرین معدن روئر نیز برای همیشه بسته شود، دو دهه بعد شالکه به دسته بعد سقوط کند و انتظار دورتموند برای قهرمانی اروپا 27 ساله شود...
و گاهی همانطور که نیباوم میگفت، گذشته میتواند آیندهای باشکوه را بسازد. چیزی که ادن ترزیچ و تمام طرفداران امشب انتظارش را دارد...