۱ . اسم مادر فولاد زره در کتاب این کارتون بلدام هست . همچنین سه روح بچه ای که مادر فولاد زره اسیر کرده بود به کورالین نام او را که بلدام بود در زبان اصلی کارتون میگویند .
۲ . شخصیت اضافی یا وایبی در کتاب این کارتون نبوده
۳ . در پشت میز غذاخوری دنیای بلدام سه قاب عکس هست که در هر قاب عکس نماد صورت بچه به رنگ کاملا سیاه هست که دوتای آنها صورت دختر و یکی پسر هست و برا همین احتمالا اشاره به آن سه روح بچه ای دارد که مادر فولاد زره در اتاق مخفیش زندانی کرده بود چرا که دوتای آنها دختر و یکی پسر بودند .
۴ . در ویترین خانه خانمهای آوریل اسپینک و میریام فورسبل در بالای هر جا آبنباتی سالی را میبینیم که احتمالا اشاره به سال ناپدید شدن آن سه بچه ای در قصر صورتی دارد که بلدام روحشان را زندانی کرده بود و این به آن معناست که آن خانمها از راز خانه ای که کورالین و والدینش به آن آمده اند باخبرند اما در کارتون به کورالین چیزی نگفتند .
۵ . یکی از دو دختر روح های اسیر شده بلدام نیز خواهر مادربزرگ وایبی هست چرا که وایبی به کورالین گفت خواهر مادربزرگش در قصر صورتی ناپدید شده .
۶ . وایبی مدتی بعد اینکه عروسک بلدام را که شبیه کورالین بود و به گفته خودش داخل کامیون مادربزرگش پیدا کرده و به کورالین داده بود به خانه کورالین میاید و تا بازگشت کورالین از دنیای بلدام به این دنیا بدون اینکه وایبی بداند در دنیای بلدام است منتظر ماند چرا که با توجه به بودن ماشین والدینش در اطراف خانه میدانست که کورالین و والدینش در خانه هستند ولی جواب زنگ و در زدن او را نمیدهند تا آنکه وایبی صدای کورالین را با بازگشت به این دنیا شنید و دوباره در زد و کورالین که در را باز کرد وایبی میگه مادربزرگش گفته آن عروسک خواهرش بوده و باید از تو پسش بگیرم ، کورالین درمورد دنیای بلدام به وایبی میگه ولی وایبی باور نمیکند چرا که مادربزرگش داستان آن خانه و دنیای بلدام را نگفته و وایبی فکر میکند خواهر مادربزرگش به طرزی در آن خانه ناپدید شده .
۷ . وایبی که عروسک بلدام که شبیه کورالین بود به مادر کورالین داده بود تا او به کورالین دهد چرا که میترسید اگر مستقیم به کورالین دهد کورالین نگیرتش یا نبینتش و به گفته خودش به کورالین در کامیون مادربزرگش پیدا کرده بود احتمالا با توجه به اینکه بلدام به آن عروسک متصل هست و از طریقش همه چیز را میبیند و میتواند حرکتش دهد و جا به جا و حتی غیبش کند ، در کامیون مادربزرگ وایبی میبرتش و به نحوی یک کاری میکند که وایبی سر از آن کامیون دربیاورد و عروسک را داخلش ببیند .
۸ . کورالین با توجه به گفته والدینش یا دیگران برای پیدا کردن چاه آن دهکده باید از چوب یا شاخه آب یابی ( در دنیای واقعی هم همچین چوبی هست که آدم با در دست گرفتنش و بستن چشمها و تمرکز به سمت آب یا چاه کشیده میشود ) درخت دهکده استفاده کرد زیرا مکان آن چاه نامشخص یا برای بقیه معلوم نشده . کورالین که در حین پیدا کردن چاه از صدای گربه فرار کرده بود با فرارش بدون آنکه خودش بفهمد به سمت چاه که درش بسته و رویش خاک پوشیده کشیده میشود چرا که قدمهای فرارش بدون آنکه بفهمد توسط چوپ در ذهنش به مسیر چاه ختم میشد به این صورت که برای کورالین مسیر فرار ولی مسیر فرار در رمزگشایی ذهن کورالین مسیر چاه بود . کورالین بدون آنکه بداند به چاه رسیده میایستد و گربه میاید و کورالین میبیند که گربه بی آزاری است و صدایش فقط ترسناک بود . آن گربه به آن دلیل به سمت کورالین آمد زیرا از داستان دنیای بلدام باخبر بود و احتمالا آن چاه که دورش حلقه قارچ فری بود راه ورودی به دنیای بلدام بود و خود کورالین هم با خودش گفت آن چاه سحر آمیزه چرا که والدینش یا بقیه بهش گفته بودند و سحر آمیز شاید معنای دنیای بلدام را داشته باشد و حتی وایبی هم گفت اگر داخلش کسی بیفته آسمان پر ستاره رو میبینه و روشنایی روز رو دیگه نمیبینه که اشاره به صحنه اول کارتون دارد که بلدام عروسک ساخته شده اش را به آسمان پر ستاره از پنجره اش میفرستد و دنیای بلدام هم که همیشه شب بود که اشاره به حرف وایبی داشت که روشنایی روز رو دیگه نمیبینی گرچه وایبی شاید این حرف را از خودش گفته یا منظورش دنیای بلدام نبوده چرا که بعدا دیدیم وایبی از دنیای بلدام باخبر نیست . وایبی هم که با موتورش یا داشت در دهکده بازی یا کار میکرد و از کورالین باخبر شد و یا کورالین را مثل آن گربه تعقیب میکرد با موتورش به سمت کورالین میاید و به کورالین که ایستاده و دیگر چوب آب یابی مسیر را به ذهنش هدایت نمیکند و هنوز دنبال مسیر چاه میگردد میگوید که دقیقا روی چاه ایستاده چرا که اگر با چوب به چاه برسی دیگر چوب مسیر را به ذهن نمیاورد و این را احتمالا یا کورالین نمیدانست و یا نمیدانست مسیر فرارش آن چاه است . وایبی قبلا از آن چاه و مسیرش باخبر بوده .
۹ . آقای بوبینسکی باتوجه به مدال روی لباس خود که به پاکسازان و نجات دهندگان حادثه چرنوبیل این مدال را میدادند و رنگ پوستش و لهجه روسی ای اش در زبان اصلی کارتون و اشاره داشتن به موشهای سربازش که رژه نظامی میروند ( اشاره داشتن به جنگ شوروی و سمت خود بعنوان سرباز ) و همچنین پرچم خانه خود که شباهت به پرچم شوروی و مونته نگرو دارد میشود فهمید از بازماندگان و نجات دهندگان حادثه چرنوبیل بوده که بعلت تشعشعات رادیو اکتیو آن حادثه لاغر و پوستش آبی شده و اینکه چغندر زیاد میخورد و چغندر هم در روسیه خیلی زیاد میباشد . البته او برخلاف همتای دنیای بلدام سیرک موش ندارد و اینکه به کورالین میگه موش پرنده سیرک هنوز آماده نیست یک چیز الکی هست و باتوجه به شغل قبلیش شاید میخواهد با این چیزها با زندگیش کنار بیاید . همچنین او از در خانه کورالین آگاه است که نباید بازش کنند چون پشتش دنیای بلدام هست و الکی به کورالین میگه که موشهایش بهش گفتن آن در را باز نکند .
۱۰ . دلیل اینکه چرا در آن دیوار آن در و پشتش آجر زدند نا مشخص هست اما چند تئوری هست که یکیش به این اشاره دارد که بلدام در گذشته آن سه بچه را با باز کردن یک پورتال در آن اتاق به سمت خودش میاورد . بنابراین آن قسمتی که مادربزرگ وایبی فهمید خواهرش وارد پورتال شده را کند و یک در و کلید برایش ساخت تا همه بدانند که پشت آن در اگر آجر نباشد چیست و بچه ای آن در را باز نکند . البته بلدام از جاهای دیگر هم میتوانست بچه ها را گول و پورتال بزند اما از آنجایی که بچه ها تنها در آن اتاق میبودند راحت تر میتوانست و بلدام میتوانست در جاهای دیگر آن اتاق هم میتوانست پورتال بزند اما با در مادربزرگ وایبی همه میفهمیدند که جاهای دیگر هم مثل آنجا است و یک در و یک کلید الکی برایش بهترین راهکار مادربزرگ وایبی بود تا از پورتال باخبر شوند چرا که بچه ها حرف را معمولا گوش نمیدهند و یک چیزی حتما باید باشد تا به یک چیز یا یک دلیل پی ببرند . همچنین روی کلید برای این چهار سوراخ گذاشت تا به خواهرش اشاره داشته باشد که با عروسک دکمه ای ( چهار سوراخ ) به سمت دنیای بلدام کشیده شد و خود مادربزرگ وایبی هم البته به دنیای بلدام وارد شده بود اما برخلاف خواهرش گول بلدام را نخورده بود . تئوری ای دیگر میگوید که بلدام از اول یک انسان بوده و وقتی پسرش که به احتمال آن پسر در قاب عکس آن اتاق مشاهده میکنیم که شاید پسرش باشد میمیرد خود را در آن چاه پرت میکند اما وارد دنیایی دیگر شده و قدرتهای ماورایی بدست میاورد . بقیه که از مرگش باخبر شدند بدون آنکه بدانند در چاه خودش را پرت کرده آن خانه ای که از خانه های قصر صورتی مال او بود را آجر میزنند چرا که رسمی در قدیم بوده که هرکسی بمیرد داخل خانه یا اتاقش را آجر میگذارند تا آنجا نفرین شده و متعلق به کس دیگری نشود و باتوجه به اینکه قدمت قصر صورتی طبق گفته وایبی بر اساس گفته مادربزرگش به ۱۵۰ سال پیش برمیگردد بلدام مربوط به همان زمان و این رسم قدیمی است . اگر این تئوری درست باشد که بلدام از آن چاه قدرتهایش را بدست آورده و آن چاه به دنیای بلدام متصل باشد پس منطقی هست که بلدام چجور آن پورتال را میزند زیرا چاه را به قصر صورتی متصل کرده هست و همچنین اگر این تئوری درست باشد که بلدام قدرتهایش را از آن چاه گرفته است پس دنیای بلدام یکی از دنیاهای آن چاه است که بلدام دنیای خودش را هم با قدرتهایی که در آن چاه گرفته و با تغذیه از روح بچه ها درست کرده زیرا ما میبینیم که با از دست دادن چشمهایش توسط گربه ( چشمهای واقعیش را خودش داخل چشمهای دکمه ای با جادو گذاشته بود تا هم بچه ها حرفش را برای دوختن چشمهایشان باور کنند و بلدام به دامشان بیندازد و هم چشمهای دکمه ای داشته باشد ) جادویش را از دست داد و تبدیل به بدن جادویی ای که از قبل برای خود ساخته بود شد چرا که بلدام بدون چشم و با کوری نمیتونست جادویی کند و تمام دنیای جادویی ای که ساخته بود از بین رفت ( به غیر اینکه با روح چشم آن بچه ها قسمت بزرگی از دنیایش را ساخته بود و دنیایش به روح آنها متصل بود ، قسمتی کوچک هم با جادوی خود ساخته بود که به جادویش متصل بود ) و فقط آن بخشی که بدون جادویش یا بدون متصل بودن به جادویش ساخته بود باقی ماند که آنجا به دنیاهای دیگر آن چاه متصل بود زیرا ما درهایی دیگر به غیر از در خانه کورالین را میبینیم که شاید منشا قدرتهای بلدام با این تئوری ای که میگیم باشند . همچنین پورتال بلدام که به جادویش متصل نبود باقی ماند اما کورالین که در را بر روی دنیای بلدام از ورودی دنیای بلدام بست و بلدام برای در دنیای خودش کلید ساخته بود و بدون جادو هیچ راهی جز کلید برای بیرون آمدن از در دنیای خودش نداشت به دنبال کلید که دست کورالین بود دست عنکبوتیش میگشت . کورالین و وایبی کلید را در چاه میندازند اما نمیدانند که چاه همان دنیای بلدام که یکی از دنیاهای چاه بود میباشد .