ایدئولوژی نهیلیستی از سه زاویه قابل رصد شدنه؛
در شماتیک کلی اعتقاد به بدون کالبد و بی هدف بودن جهان هستی دارن. ساده و روان یعنی اینکه معتقدن همه چیز از افکار انسانی گرفته تا سایر ایدئولوژی ها فاقد معنای مداوم هستند و اصلا به رستاخیز جسمی و روحی اعتقادی ندارن...
منتها وجه تمایزی هم دارن؛ مثلا نهیلیستهای پایانگرا معتقدن باید دست به خودنابودی زد و با چرخه ی زاد و ولد و جریان زندگی مبارزه کرد... میتونیم همینگوی و هدایت رو مثال بزنیم.
گروه دوم اعتقاد دارن، نیازی به خودنابودی نیست و چون یکبار فرصت زندگی داریم، باید از تک تک لحظات لذت ببریم. مصداق این رباعی خیام؛
خیام اگر ز باده مستی خوش باش
با لاله رخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است
انگار نیستی، چو هستی خوش باش
و اما گروه سوم هم عده ای هستن که برای اولین بار آخر هفته باهاشون رفتم جنگل برای گشت و گذار، وقتی قطعات گوسفند بیچاره رو داشتن گریل میکردن و من طبق معمول مشغول کباب کردن بروکلی و قارچ و سیب زمینی برای خودم بودم و بحث تاثیرات مکتب دادائیسم بر نهیلیسم شد، و یک جمله گفتم که قلم من تاثیر زیادی از نهیلیسم گرفته، در جواب گفتن؛ پس چرا گوشت نمیخوری؟؟؟؟ وقتی همه چی فاقد معناست، پس دلرحمی نسبت به چهارپایان هم پوچ و بی معنیه!!!در اون لحظه واقعا دلم میخواست محکم سرمو بکوبم به درخت روبروم!!!