دیشب پتو و بالشمو آوردم تا سرمو گذاشتم رفتم
داشتم ی خواب خیلی قشنگ میدیدم که یدفعه تبدیل به کابوس شد
انگار یکی حمله کرد با چکش میزد تو سرم بلند شدم دیدم همینجوری از سقف داره آب میچیکه
بند هم نمیومد با خودم گفتم حتما دستشویی هست این همسایه برم بگم این چرا آب میده خونه ی ما سقف سوراخ میشه
اومدم که در بزنم دیدم در بازه!
رفتم تو دیدم میگه محسن محسن من نمیتونم این فرارو تنها لول کنم
محسن: باشه حالا بذار... ایییییهه (صدای زور زدن)
با خودم گفتم وای وای این آب چی بود چیچکید رو سرم!!!
بعد رفتم تو سلام دادم
یارو گفت تو دیگه کی هستی من گفتم همسایه پایینیم به ایشون بگید یکم کمتر زور بزنه سقف ما داره سوراخ میشه
یارو گفت چی اومدی از دزدی ما سر دربیاری
من گفتم مگه دزدی؟
یارو: آره دزدم مگه کوری نمیبینی فرشارو لول کردم
من: آهان پس شما مستاجر جدید نیستی
یدفعه صدای در دستشویی اومد محسن اومد بیروت از پشت منو گرفت اسلحه گذاشتم رو سرم گفت خفه شو بیشین رو این صندلی
بعد به دهنم چسب زدن و دستامو بستن هر چی تو خونه برد بردن حتی به سیب زمینی پیاز هم رحم نکردن
تا فردا صبح من همینجوری اسیر بودم تا اینکه صابخونه اومد دید خونه اش خالی شده
اومد سریع سر وقتم دست و پامو باز کرد گفت مرتیکه حالا وسایل خونه منو میدزدی
من گفتم چی میگی مگه ندیدی دهنمو چسب زدن من اومده بودم با دزد ها بجنگم و طی نبردی با سر بالا شکست خوردم
اگه من نبودم که شیر توالت هم برده بودن
بعد صابخونه گفت عه نبردن رفت دستشویی گفت شیر توالت هم که باز کردن بردن که!
بعد از خجالت سرمو پایین گرفتم
ولی بعد که یخم باز شد گفتم این منم که باید طلبکار باشم که همینجوری سقف خونت آب میده خونه ما
بعد گفتش عه خوب میکنه که آب میده خونتون وسایل منو دزد برده تو چی فکر میکنی
من عصبانی شدم گفتم به من چه ربطی داره میخواستی در خونتو قفل کنی
بعد گفتش عه تو از کجا میدونی قفل نزدم دیدی ثابت شد سردسته دزد ها خودتی حرف نباشه صدات ضبط شد!
من گفتم چی میگی آخه خب هویج پخته هم میفهمه چون قفل نداشته دزد اومده
گفتش هیچ ربطی نداره امروزه دزد ها آنقدر مجهز هستن که قفل ۳ نرده هم باز میکنن
پلیس که اومد منو بردن کلانتری ماجرا رو توصیح دادم
ولی یارو میگفت خودشه خودشه چون سقف خونشون نشتی میداده اومده شیر توالت منو دزدیده!
بعد پلیسه بهم گفت خب مشخصات دزدارو بده
میخواست بکشتش قیافش دربیاد
آخر یچیزی گفتم گونی سیب زمینی شد
یارو گفت این چیه
من گفتم خب به من چه تو نقاشی بلد نیستی
گفتن عه به مامور قانون میگی نقاشی بلد نیستی اون وسایل رو خودت دزدیدی زندان!
مجبور شدم هر چی داشتم و نداشتم بفروشم تا وسایل یارو رو بخرم بذارم سرجاش
یارو میگفت این شیر توالتش گوشه نداره
من گفتم مگه پوله که گوشه داشته باشه
اومد دوباره پررو بازی دربیاره همون شیر توالت رو کردم تو حلقش