طرفداری- صحبت در مورد تاثیر آرسن ونگر بر تیم فوتبال آرسنال، به معنای صحبت در مورد مردی خواهد بود که پس از چهارسال از ورودش به باشگاه، تیمش را به دنیای مدرن و قدرتمند لیگ برتر انگلیس شناساند. مردی که فلسفه توپچی ها را عوض کرد، استعدادها را پرورش داد و سلطنت ناامید کننده بروس ریوچ و استوارت هوستون را در اختیار گرفته و به کل عوض کرد.
کمی عقب تر برگردیم. انتصاب ونگر درست است که همه چیز را در باشگاه تغییر داد و مدت زمانی که او در شمال لندن بود، طولانی و پر زرق و برق محسوب می شود، اما این به تنهایی دلیلی است که او را نابغه خطاب کنیم؟ احتمالا نه!
داستان ونگر و تاثیری که بر روی فوتبال جزیره گذاشته، متفاوت است. داستان تنها خارجی که فوتبالِ بریتانیا را با تحولات عظیمی رو به رو کرد. مردی که دوشادوش رقیب خود سرالکس فرگوسن، انقلابی ایجاد کرد. اقتصاددانی که در موقع ورود، نشریه ها با تیتر «?Arsène who» از وی استقبال کردند، به یکی از سه لیگ افت کرده فوتبال اروپا آمد و با تکنیک ها و تاکتیک های مدرن خود، فوتبالی را به وجود آورد که به فوتبال شناور شناخته می شود. برای آرسن، یک قانون وجود دارد: دیروز در دیروز ماند و کار فردا، امروز باید انجام شود.
این داستانی که نوشته شده، درباره مردیست که از هیچ، به بزرگترین قله ها رسید. شاید جام های زیادی در دوران حرفه ای اش نبینیم، اما فوتبالِ انگلیس، مدیون اوست. مدیون کسی که برای دو دهه، توپچی ها را در بالاترین نقطه نگه داشت. همه این چیزها نیم قرن پیش در شرق فرانسه آغاز شد. زمانی که ایپسویچ تاون قهرمان، برنلی نایب قهرمان و جیمی آدامسون، بهترین بازیکن انگلیس بود. برخلاف بسیاری از مربیان بزرگ، دوران مربیگری ونگر، کاملا با دوران بازیگریاش تفاوت دارد.
ونگر در حومه شهر استراسبورگ، بزرگ شد. در کودکی، پدرش در جنگ جهانی دوم شرکت داشت و به همین خاطر شرایط برای او سخت شده بود، زیرا هرگز طعم واقعی خانواده بودن را نچشید. او یک بار در مصاحبه با اکیپ در سال 2007، گفته بود همیشه خاطرات آن روزها را در ذهنش نگه می دارد و آن خاطرات بودند که شخصیت و ذهنیت او را شکل دادند.
خانواده ام سخت کار می کردند و من هم در فروشگاه تعمیرات و قطعات خودرو، مشغول به کار بودم. آن خاطرات و ورزها، به من ارزش سختکوشی و صداقت را آموختند. وضع مان بد نبود، اما ثروتمند هم نبودیم. همیشه به فوتبال و مدرسه علاقه خاصی داشتم.
ونگر علاوه بر مدرسه، در فعالیت های خارج از مدرسه هم شرکت می کرد تا تعالیم کاملی ببنید. در مدرسه بود که استعداد او در شطرنج کشف شد. آرسن از همان ابتدا یک استراتژیست ذاتی بود و دوست داشت ذهن رقبایش را به چالش بکشد. واقعا جالب است که پس از سال ها، ونگر را به خاطر فقدان تاکتیک کافی، سرزنش می کنند. فوتبال گاها می تواند کاملا از دنیای واقعیت به دور باشد.
آرسن در جوانی به تماشای بازی های استراسبورک و بروسیا مونشن گلادباخ می پرداخت. او به عنوان بازیکن هم بسیار باهوش بود و عملکردش در اف سی داتنهایم، یک تیم آلمانی، هم گواه این مطلب است. او در فروشگاه خانوادگی شان، به تحلیل و آنالیز و مطالعه سبک تیم ها می پرداخت و با استفاده از هوش ریاضی خود، آمار مربوط به شرط بندی لحظه ای که از تلویزیون پخش می شد را بررسی می کرد. می شود گفت از همان موقع سبک مخصوص به خودش را می خواست ابداع کند.
هدف ونگر یک چیز بود: تبدیل شدن به بازیکنی که هواداران می خواهند ببیند. او می خواست هواداران به خاطر پول و وقتی که صرف می کنند، از بازی زیبا لذت ببرند و این شاید نتایج و وضعیتش در آرسنال را توجیه کند.
آرسن همیشه در احاطه رفتارهای پرخاشگرانه و پرخطر قرار داشت. او در فروشگاه مجبور به فروش الکل و سایر نوشیدنی ها می شد که خب برای گذران زندگی لازم بود. یک بار او در فروشگاه در حال تماشای فینال جام حذفی بود- 1961 که با قهرمانی تاتنهام همراه بود- که عده ای هوادار وارد فروشگاه شده و به مدت یک ساعت تمام، به نوشیدن الکل و دعوا پرداختند. با این حال، او هرگز نخواست و نمی خواست این رفتارها، در شخصیت وی نفوذ کند.
همیشه می گویند سرنوشت، چیز دیگری است و این، واقعیت دارد. او در ابتدای انتصابش به عنوان سرمربی آرسنال، کاپیتانی در دست داشت که به نوشیدنی های الکلی معتاد شده بود. 18 ماه طول کشید تا تونی آدامز با کنار گذاشتن الکل به اوج خود برسد. او به لطف ونگر و تجربیاتش، توانست با این معضل رو به رو شده و بعدها نامش را به عنوان یکی از بهترین مدافعان تاریخ انگلیس، ثبت کند.
ونگر در سن 16 سالگی هم به جلسات تمرینی و تحلیلی، بسیار اهمیت نشان می داد. پس از بازی ها، حتی تا 16 ساعت هم می توانست به مطالعه بازی های لیگ دسته پایین فرانسه بپردازد.
به قلم عمر سلیم برای وبسایت Thesefootballtimes