طرفداری- سال 2008 که گواردیولا به عنوان جانشین رایکارد انتخاب شد، به عنوان مغز متفکر خودش را اثبات کرده بود و بارسلونای بی، یکی از زیباترین و چشم نواز ترین فوتبال ها را به نمایش می گذاشت. در مراسم معارفه پپ، خوان لاپورتا، جمع بندی مختصری در خصوص احیای باشگاه توسط مغز متفکر اسپانیایی انجام داد که در نوع خود جالب بود: "پپ دارای شور و شوق، دانش و اعتماد به نفس لازم برای احیای باشگاه است". گواردیولا هیچ تجربهای برای مربیگری در بالاترین درجه نداشت اما اعتماد لازم هیئت مدیره، برای رساندن باشگاه به باشکوه ترین دوران تاریخش را پشت خود می دید.
در اولین جلسه تمرینی خود به عنوان مربی بارسلونا که در اسکاتلند انجام گرفت، مربیگری بلوگرانا را به عنوان «افتخاری والا» توصیف کرد. فوتبال تمام زندگی پپ بود، آن را تنفس می کرد. عشق او به فوتبال از زمان توپ جمع کنی و کودکی در لاماسیا شکل جدی تری به خود گرفت. وقتی وارد زمین می شد تا نبض بازی را در دست بگیرد، آنقدر با احساس و شور بازی می کرد که گویی آخرین بازی عمرش است. نظم و انضباط، برای گواردیولا بیش از اندازه مهم بودند. گاه برخی از هم تیمی های خود را به خاطر غیرحرفه ای گیری ملامت و گاه نصیحت می کرد.
گواردیولا همیشه مربیای بوده که به پیراهن و لوگوی باشگاه اهمیت زیادی داده است. هیچوقت بازیکنی را به خاطر پاس اشتباه یا کاری غلط سرزنش نمی کند، اما در صورتی که بداند همه با صددرصد توان خود بازی می کنند. موضوع ساده است؛ بهترین و زیباترین اتفاق در فوتبال، گاهی در اوج سادگی پدید می آیند. از همان لحظه اول، گواردیولا دل بازیکنان را به دست آورد. بزرگان تیم چون ژاوی، خیلی زود به عشق، روابط عمومی بالا و هوش فراوان پپ پاسخ دادند. اغلب پپ تا خانه با برخی بازیکنان قدم می زد و با برقراری ارتباط چشمی، حس خودش را به طرف مقابل منتقل می کرد.
تیم بارسلونا سرشار از استعداد و بازیکنان خلاق بود اما، گواردیولا این ایده که رویه قبلی را پیش بگیرد، رد کرد و به روش خودش عمل کرد. پپ از بازیکنان و تمام پرسنل باشگاه، هوش و ذکاوت، امادگی و هوشیاری می خواست. این ذهنیت او، دلیل فروش دکو و رونالدینیو در تابستان ورودش به باشگاه را شرح می دهد. رونالدینیو، جادوگری بود که برای پنج سال در نیوکمپ همه را سحر و جادو کرده بود تا به عنوان خطرناک ترین، ماهرترین و ترسناک ترین بازیکن روی زمین شناخته شود ولی پپ اصلا تحت تاثیر قرار نگرفت.
فصل آخر رونالدینیو در بارسا، شکنجه بود. مصدومیت های فراوان همراه با افول بارسا چیزی نبود که پپ را تحت تاثیر قرار دهد اما دلیل اصلی، فقدان فداکاری و تعهد به بازگشت به شرایط آرمانی در این مرد برزیلی بود. پپ می دانست از لحاظ فیزیکی و ذهنی، بارسا در چه شرایطی است. کاملا آگاهی داشت که امثال پویول و ژاوی کاملا مناسب برنامه هایش هستند.
دکو هم از نظر پپ بازیکنی اضافی بود، پس به چلسی فروخته شد. برای ژاوی و پویول، همه چیز قرار بود زیر نظر مردی باهوش و خلاق، به عالی ترین شکل ادامه یابد. البته رایکارد هم زمانی ترکیب خوبی درست کرده بود ولی اوضاع از دستش در رفت و دیگر نتوانست بارسا را به اوج برگرداند. به هرحال بارسلونا نیاز به تغییر داشت و گواردیولا هم تصمیم درستی بود، در واقع سبک و شخصیت پپ، همان چیزی بود که بازیکنان نیاز داشتند. بازیکنان با استعداد و بزرگ، به تنهایی نمی توانند قهرمان شوند. آن ها به فلسفه و باورهای پپ نیاز مبرم داشتند. شخصی که بتواند شرایط را درک کرده و بهترین تصمیم ها را اتخاذ کند.
فرمول خاصی برای موفقیت هرگز وجود نداشته و ندارد. برای شخصی در حد و اندازه های پپ، آوردن اتحاد به تیم و ترکیب کیفیت بازیکنان کافی بود تا موفقیت به دست آید. بازی کردن زیر نظر گواردیولا، آنقدر ها هم ساده نیست. باید برای بیشترین تجزیه و تحلیل ها و موشکافانه بررسی شدن آماده باشید. دکو و رونی آماده نبودند و رفتند. گواردیولا با ایده های خود چشم انداز ایده آلی برای بارسا ترسیم کرد که به ظاهر ساده بود، اما اگر به بهترین شکل اجرا می شد، بیشترین نتیجه به دست می آمد. "از شما نمی خواهم مانند لیونل مسی دریبل بزنید. پاس دهید، پاس دهید و دوباره پاس دهید. با دقت پاس دهید، توپ را خوب به گردش درآورید و بعد از آن بازهم پاس دهید. پاس، پاس و پاس. می خواهم هر حرکتتان هوشمندانه و هر پاستان دقیق باشد. اینگونه است که با بقیه تیم ها تفاوت پیدا می کنیم. این، کل چیزی است که از شما می خواهم".
این نقل قول ها از کتاب گراهام هانتر به نام «Barça: The Making of the Greatest Team in the World» برداشته شده است. پپ سیستم 3-3-4 را با محوریت توپ ربایی توسط یحیی توره و به چرخش درآوردن آن به کار گرفت. بارسلونای پپ موفق شد سه گانه را فتح و در الکلاسیکو با نتیجه 6-2 رئال مادرید را تحقیر کند. در اروپا با شکست منچستریونایتدِ فرگوسن، پادشاه اروپا نام گیرد و در لیگ، آمارگلزنی خود را به عدد 105 برساند.
یکی از دستاورد های تاج گذاری بارسلونا در اروپا، نشان دادن توانایی پپ برای تغییر در تاکتیک هایش بود. گرچه او به فلسفه خود بسیار پایبند بود، اما هیچوقت به هیچ کمکی برای پیشرفت، نه نگفت. مارتی پرارنائو، یکی از افراد مورد اعتماد گواردیولا فاش کرد:" پپ همیشه بازی حریف را مورد مطالعه قرار می داد تا ضعف های آن ها را مشخص کرده و بر این اساس، یازده نفر تیم را انتخاب کند".
در مصاف با فرگوسن که یکی از اشخاص مورد احترام برای پپ بود، گلزنی اتوئو در دقایق ابتدایی کار را راحت کرد. وین رونی و کریستیانو رونالدو در ترکیب یونایتد حضور داشتند اما ویدیچ و ریو فردیناند، در خط دفاعی متزلزل عمل می کردند. آن ها از سربازان گواردیولا هراس داشتند که هرلحظه ممکن بود سر برسند و با بازپس گیری توپ، گل دیگری به ثمر برسانند. از آن بازی بود که پپ مسیرِ زندگی مسی را تغییر داد. به جای استفاده از او در کناره ها، مسی را در مرکز به بازی گرفت و این تغییر بسیار هم خوب بود. لیونل مسی در همان بازی با ضربه سر زیبایی دروازه ادوین فن در سار را باز کرد. طرفداران فوتبال انگلیس از هم پاشیدن منچستریونایتد را با لذت تمام تماشا کردند. شیاطین سرخ به مدت 90 دقیقه فقط به دنبال سایه بودند، در حالیکه بلوگرانا بی رحمانه ضربه می زد. آن شب رم، برای مردان پپ بیش از حد زیبا بود.
شادی پس از بازی، بیانگر همه چیز بود. بازیکنان بلافاصله به سمت مربی حمله ور شده و او را به نشانه شادی در دستان خود به هوا پرت کردند. جالب اینجاست مسی در ابتدا زیاد توسط گواردیولا تحت تاثیر قرار نگرفته بود. دوستان او یعنی زامبروتا، دکو و رونالدینیو توسط پپ فروخته شده بودند و مسی هم رابطه خوبی با او نداشت. البته لیونل در آن زمان به خاطر اینکه بارسا نگذاشته بود به المپیک پکن برود ناراحت بود، اما در پایان همه چیز به گونه ای پیش رفت که رابطه خارق العاده مسی و پپ آغاز شد تا نتیجه آن، سلطه بلوگرانا بر فوتبال جهان باشد.
این حرف کلیشه است اما تکرار آن خالی از لطف نیست: "رسیدن به اوج راحت است، ماندن در اوج، چالش واقعی است". رقابت اصلی و تعادل قدرت میان رئال مادرید و بارسلونا بود. پپ در سال های 2010 و 2011 لیگ را فتح کرد. در چهارمین فصل پپ، رئال مادرید بالاخره شروع کرد انتقام برخی باخت ها را بگیرد. به نظر می آمد پپ به استراحت نیاز دارد چون انرژی و روحیه اش تحلیل رفته بود. قدم بعدی پپ چیزی بود که از او انتظار می رفت. اعلام کرد در تابستان 2012 از سمتش کناره گیری خواهد کرد.
چهار سال؛ 14 جام! خارق العاده است. پرارنائو، مبارزات پشت صحنه پپ در حین مربیگری در بارسلونا را چنین توصیف کرد:" او کاپیتان کشتی بارسلونا در اقیانوس پرتلاطم بود تا باشگاه را در یک مسیر معین، پیش ببرد". تعریف درستی بود. پپ کاری کرده بود که بارسلونا پس ازجدایی او، بازهم موفق شود. گواردیولا تخلیه انرژی شده بود و باید استراحت می کرد. تصمیم گرفت برای یادگیری فرهنگ جدید، به نیویورک برود و یک سال از فوتبال دور باشد. حالا قادر بود هم استراحت کرده و هم به مدت یک سال، سایر پیشنهادات را بررسی کند.
گواردیولا شروع کرده بود تیم ها را بررسی و آنالیز کند. یکی از کارهای اصلی او، بررسی عدم موفقیت در فصل آخرش در بارسلونا بود. همچنان که شرایط مختلف را بررسی می کرد، پیشنهاد بایرن مونیخ رسید و مقصد بعدی، مونیخ و آلمان شد. شایعاتی مبنی بر حضور در چلسی یا منچسترسیتی وجود داشت اما پپ ترجیح داد جانشین هاینکس شده و بزرگترین چالش ممکن را تجربه کند. پپ فاز سوم پلن بایرن مونیخی ها راتشکیل می داد در حالی که فاز اول، لوئیس فن خال و فاز دوم، هاینکس بودند.
بایرن مونیخ چالش متفاوتی نسبت به بارسا بود. در اینجا علاوه بر اینکه انتظارات را برآورده می کرد، باید راهِ هاینکس را هم ادامه می داد و در عین حال شخصیت و هویت خودش را به تیم تزریق می کرد. فن خال در بخش اول این پلن موفق بود. کسب دو جام داخلی در اولین فصل و رسیدن به فینال لیگ قهرمانان اروپا که مغلوب اینترِ مورینیو شد. نسبت به سبک بازی تیم فن خال اعتراضاتی بود اما در دوره هاینکس، این شک و شبهات هم برطرف شد. یوپ، با بایرن مونیخ سه گانه کسب کرد. او در نیم فصل دوم تنها دوامتیاز در بوندسلیگا از دست داد. پس از دو پلن موفق، این بار نوبت پپ بود.
دوران گذر از هاینکس به پپ اصلا قرار نبود آسان باشد. هم بازیکنان و هم مربی باید بهم عادت می کردند. با وجود تمام مشکلات، پپ با ایده ای واضح و شفاف به آلمان رفت. او می خواست ایده خودش را در زمین پیاده کند و صد البته، با فرهنگ آلمان بیشتر آشنا شود. تمرینات بیشتر مبتنی بر حرکات پا به توپ و تاکتیکی بود. آرین روبن، لام و ریبری که توانایی خوبی در بازی باتوپ داشتند، توسط پپ به سطح دیگری از مهارت رسیدند. در دسامبر 2014 کلیپی از تمرینات بایرن مونیخ منتشر شد که 7 بازیکن اصلی تیم یک دایره را تشکیل داده بودند و سعی داشتند با پاس تک ضرب، توپ را از دو بازیکنِ داخل دایره دور نگه دارند. آن جلسه تمرینی برای عموم قابل دسترسی بود و طرفداران با تماشای آن جلسه، به سبک بازی پپ پی بردند.
پرارنائو در این خصوص و جلسات تمرینی بایرن مونیخ گفته بود:" بازیکنان به سه گروه مجزا تقسیم می شدند که در هرگروه، دو بازیکن در میان و شش بازیکن، یک دایره تشکیل می دادند. بازیکنان قهرمان اروپا، نسبت به بازیکنان بارسا کندتر بودند. حرکات آن ها روان نبود. بارسلونایی ها از کودکی به اینکار عادت داشتند اما در آلمان، چیزی که پپ دید زیاد جالب نبود". پیشرفت آن ها زیر نظر پپ مشهود بود.
در 25 مارس و در اولین فصل پپ، بایرن دوباره قهرمان لیگ شد. البته آن سال در نیمه نهایی، بزرگترین تحقیر گواردیولا، در لیگ قهرمانان به دست رئال مادرید رخ داد. انگار بمب بزرگی منفجر شده باشد. روزنامه ها از به پایان آمدن دوران پپ در باواریا می گفتند و منتقدان قدیمی، فرصت را غنیمت شمردند. شکست 5-0 در مجموع به مادریدِ آنچلوتی، سخت و غیرقابل باور بود. پس از شکست 4-0 در اروپا، پپ از دست خودش عصبانی بود.
اشتباه کردم. کاملا اشتباه کردم. گند زدم. بزرگترین گندی که تو عمرم زدم!
پپ این ها را در گفتگویش با پرارنائو اعتراف کرد. پپ مسئولیت این باخت سنگین را برعهده گرفت و فعلا همه چیز خاتمه یافت. مربیان بزرگ از خطاهای خود درس می گیرند. برای مثال سرالکس فرگوسن. او رویکردی خاص در بازی های اروپایی داشت. از شکست به رئال مادرید در سال 2000 به این طرف، فرگوسن تصمیم گرفت دوباره به تاکتیک و نگرشش در بازی های اروپایی فکر کند. درست شبیه پپ که پس از شکست مادرید، تغییراتی در تاکتیک هایش اتخاذ کرد.
در لیگ قهرمانان اروپا شکست خوردیم اما نحوه شکست، مزه تلخی در دهانمان برجای گذاشت. هیچ توجیهی وجود ندارد. دست هایم را بالا می گیرم و شکست را می پذیرم.
بایرن این بارهم لیگ را با اختلاف 10 امتیازی برد. پنج شکست در لیگ هم به نامشان ثبت شد اما، مهم ترین دیدار بازهم در نیمه نهایی لیگ قهرمانان مقابل بارسلونای انریکه بود. انریکه با شکست 3-0 بایرن مونیخ نشان داد میراث پپ در بارسلونا به بهترین نحو حفظ شده است. بازهم تاکتیک های گواردیولا به بدترین شکل ممکن مورد انتقاد قرار گرفت، مخصوصا که مقابل مثلث MSN، سه دفاعه بازی کرد و به بلوگرانا اجازه داد با استفاده از فضاهای پشت مدافعان، ضربات مهلکی به بایرن بزنند.
با شکست دوباره در نیمه نهایی، پپ از رساندن بایرن مونیخ به فینال و قهرمانی بازماند. با این وجود، سه قهرمانی بوندسلیگا، دو جام حذفی و یک قهرمان جام باشگاه های جهان نام پپ را در میان برترین مربیان تاریخ بایرن مونیخ ماندگار کرد. مربیگری در جزیره همیشه رویای پپ بوده است. مردی 46 ساله و دیوانه موفقیت. این روزها سیتیزن به رهبری پپ ویران کننده عمل می کند. مکانی ایده آل برای مردی که فوتبال مدرن، دوباره به دستش متولد شد.
به قلم مت گالت برای سایت Thesefootballtimes
پپ گواردیولا؛ متفکر و نابغهای که فوتبال مدرن، دوباره به دست او متولد شد (بخش اول)