در فرم قدیم لیگ انگلستان، پیش آمده بود، تیمی که فصل قبل هفتم شده بود قهرمان شود. حتا ممکن بود تیمی که به تازگی دسته اول صعود کرده بتواند به مقام قهرمانی دست پیدا کند. برای مثال ناتینگهام فارست به رهبری برایان کلاف در فصل 1976-77 با نائبقهرمانی در دسته دوم به دسته اول دست یافت و در فصل 1977-78 ( همان فصلی که لیورپول برای دومین سال پیاپی قهرمان اروپا شد ) توانست به قهرمانی لیگ انگلستان دست پیدا کند. ثروت به طور عادلانهتری تقسیم شده بود و همه تیمها میتوانستند شانس خود را داشته باشند. اما از زمانی که لیگبرتر شروع شد، هیچ تیمی که نتوانسته بود در جمع سه تیم بالای جدول باشد نتوانستند به قهرمانی در فصل بعد دست پیدا کند. تیمها از عنوان قهرمانی خود دفاع کردند و یا با بهبود عملکرد فصل گذشته خود، قهرمان شدند.
یونایتد در فصل 1992 دوم شده بود، بلکبرن در فصل 1994 به همین عنوان دست یافت، آرسنال در فصل 1997 در حالی سوم شد که با تیم دوم هم امتیاز بود. چلسی فصل 2004 را با مقالم دومی به پایان رساند و سیتی در فصل 2011 به مانند آرسنال 14 فصل قبل به طور مشترک دوم شد.
نزدیک میشوید، چطور جنگیدن را فرا میگیرید و فصل بعد قویتر باز میگردید. باری، این به معنی اینکه اگر در فصلی دوم شدید در فصل بعد قهرمان خواهید شد نیست. اشتباهات بسیاری برای انجام دادن وجود دارد ( همان چیزی که هواداران لیورپول به خوبی آن را میدانند = اشاره به نائبقهرمانی در فصل 2009 و فروش آلونسو در انتهای فصل ) .
حتی اگه منجر به قهرمانی نشود، این فصل میتواند تجربه بسیار خوبی برای لیورپول باشد. حتا احتمال زیادی وجود دارد که لیورپول فصل را با پیشروی تا رده دوم به پایان ببرد. همچنین حضور در بین چهار تیم برتر به شما شانس این را میدهد که بازیکنان بهتری به خدمت بگیرید و این شما را برای نبردهای سنگین بیشتری در طول فصل آماده میکند. برای توریست نبودن در لیگقهرمانان به ترکیبی کاملا مجهز برای هر پست نیاز دارید.
مشکل سنی
هیچ تیم جوانی نمیتواند قهرمان لیگ شود. من با آلن هانسن موافقم که شما هیچچیزی را با یک مشت بچه نمیتوانید ببرید ! (اشاره به مصاحبه معروف هانسن در سال 95 خطاب به فرگوسن) اینکه منچستر در سال 1996 توانست یک استثنا را به وجود بیاورد درست است اما باید این را هم در نظر گرفت که جوانان منچستر در آن فصل با یک مشت جوانب مثبت دیگر راهی زمین مسابقه میشدند.
بازیکنان جوان همیشه بخشی از تیمهای قهرمان را رغم میزنند اما داستان یک تیم جوان چیز دیگری است. تنها یکچهارم تیمهای قهرمان در تاریخ لیگ برتر میانگین سنیای کمتر یا مساوی با 26.1 سال (میانگین فعلی لیورپول) داشته است. به این ترتیب 75% قهرمانهای پیشین لیگبرتر میانگینی بیشتر از تیم راجرز داشته اند.
در حال حاضر چلسی با میانگین 28.1 ، دو سال از لیورپول با تجربهتر است. این همچنین نشان میدهد مورینیو در مورد تیم جوانش از روی منطق صحبت نمیکند. این در حالی است که میانگین یونایتد 27.1 و برای سیتی 27.9 سال است. آرسنال با 26.7 سال سن نزدیکترین تیم به لیورپول در جمع تاپ4 است.
به این ترتیب؛ لیورپول جوانترین تیم در بین 4 تیم بالای جدول است و این باعث میشود با تردید در مورد شانس بردن جام توسط آنها صحبت کنیم. در کنار این مطلب باید به تعداد کم بازیکنان با تجربه هم در اردوی قرمزها هم توجه کرد . تفاوت در آنجا مشخص میشود که بدانیم چه تعداد از بازیکنان چلسی یا سیتی پیش از این توانستهاند قهرمانی در لیگ را تجربه کنند.
مسئله حیاتی یک-صفر
در حال حاضر لیورپول نمیتواند در مسابقاتی که نتوانسته بر حریف تسلط پیدا کند به یک برد خفیف دست پیدا کند (شواهد تجربی هستند). البته، شما میتوانید در تمام مسابقات با نتیجه 5-0 برنده شوید و نیازی به برد خفیف نداشته باشید. اما شواهد نشان میدهند که همیشه بازیهای نزدیک در طول فصل حکم قهرمانی یک تیم را در پایان فصل صادر میکنند. به یاد داشته باشید که برد با کلین شیت بیش تر از هر بردن دیگری ارزش دارد. شاید متناقض به نظر بیاید اما آمارها میگویند امتیازاتی که تیم از بسته نگهداشتن دروازهاش در بازی به دست میآورد بیشتر از زمانی است که در جریان پیروزی گل دریافت کرده است.
شما اگر بتوانید کلینشیت کنند هرگز نخواهید باخت. همیشه حداقل یک امتیاز گارانتی میشود اما شما میتوانید سه گل به ثمر برسانید و به مانند استوک در ماه گذشته 5-3 به لیورپول ببازید. این برای قرمزها مایه مباحات است که گلهای زیادی به ثمر میرسانند اما قهرمانی همیشه با بردهای خفیف 1-صفر به دست میآید. اگر به مانند این فصل در مسابقهای نتوانند شروع به گلزنی کنند، خط دفاعی استحکام لازم برای گرفتن حداقل امتیاز را ندارد.
تیم راجرز در مجموع جلوتر از پیشبینی من کار کرده است اما خط دفاعی به هیچ وجه خوب به نظر نمیرسد. البته، درست است که آنها با مصدومیت تعداد زیادی از نفرات را در خط دفاعی به دلیل مصدومیت از دست دادهاند. اما این مصدومیتها وقتی به قیمت از دست رفتن شانس قهرمانی شوند دیگر به اندازه کافی مهم نیستند.
لیورپول و سیتی بهترین خطوط حمله را با آمار گلزنی فراتر از 60 گل در این فصل داشتهاند و در حال حاضر بر دو رده سوم و چهارم تکیه زدهاند. چلسی و آرسنال هر دو کمتر از 50 گل به ثمر رسانده اند اما کلینشیتهای بیشتری داشتهاند و این به معنای رده اول و دوم برای آنها بوده است. شما بازیهای بسیار هجومی را از دو تیم پلگرینی و راجرز در طول فصل دیدهاید در حالی که هیچکدام نتوانستهاند در تعداد دیدارهای بسته نگه داشته دروازه دو رقمی شوند. این آمار برای آرسنال و چلسی 11 مسابقه است. آیا این به معنی امتیازات بیشتر است؟ شاید. با این وجود وستهام با آمار 12 کلین شیت در بالای این جدول جایگاه در خور توجهی در جدول مسابقات ندارد.
داشتن یک خط حمله آتشین، هرچقدر هم دیدن بازیها را جذابتر کند، معمولا به اندازه توانایی ساکت نگه داشتن مهاجمان حریف برای تیمها ارزشمند نیست.
نتیجه گیری
این در مورد خرافاتی بودن نیست. برای مثال یک اسکاتلندی که اعتقاد دارد سیبیل برای او شانس میآورد. یا اینکه کسی موهایش را میبافد. بردن جام با این چیزها به دست نمیآید. پیشبینیها اگرچه همیشه به درستی رغم نمیخوردند اما با توجه به فصول قبل و آمارها و چیزهایی از این دست به وجود میآیند.
تیمی به جوانی لیورپول میتواند فاتح لیگبرتر شود؟ این بیسابقه نیست. آیا یک مربی تازهکار میتواند نخستین جام رسمی دوره مربیگریاش را با قهرمانی لیگبرتر جشن بگیرد؟ کاملا غیرممکن نیست. آیا کاملا غیر ممکن است که تیمی از رده هفتم در فصلی تا رده قهرمانی فصل بعد پیش برود؟ تنها از نظر تئوری و با توجه به سوابق لیگبرتر ممکن نیست. آیا تیمی میتواند بدون کلینشیتهای زیاد قهرمان شود؟ شاید. آیا تیمی میتواند در هفته بیست و پنجم در رده چهارم باشد و در هفته سی و هشتم قهرمان شود؟ دوباره میگویم، شاید !
اما آیا یک تیم جوان، نسبتا ارزان با یک مربی تازه کار میتواند در شرایطی که فصل گذشته در رده هفتم قرار گرفته و تا هفته بیست و پنجم فصل جاری بر رده چهارم تکیه زده است و در شرایطی که در کلینشیت کردن چندان موفق نبوده است؛ در پایان فصل قهرمان شود؟ متاسفانه باید گفت این امر بسیار بسیار بعید است.
در پایان این را به عنوان یک هوادار میگویم که از دیدن پیشرفت تیم و بازیهای جذابی که تیم ارائه میدهد لذت میبرم و هر چیزی فراتر از این چیزی مانند یک پاداش است.