شاید نقش پخش تلویزیونی فوتبال که از این دهه آغاز شد، در آن تاثیر گذار نبوده باشد (البته بهتر است بگوییم پخش تلویزیونی به طریقه ی رنگی)، اما به هر حال پس از جادوی پله ی بزرگ در جام جهانی 70، روند فوتبال را کرایف و بکن بائر بدست گرفتند و با حرکتی تقریبا موازی و با سرعتی بالا دنیای مستطیل سبز را به جلو راندند.
در اوج این مسیر تکامل و در حقیقت در لبه ی تیز آن، بزرگترین بازیکنان هلند و آلمان غربی در رده ی باشگاهی در دو تیم آژاکس و بایرن مونیخ شانه به شانه ی هم ساییدند و در عرصه ی ملی هم مصاف اندیشه ی رینوس میشل و هلموت شون را در نبرد سفید ها و نارنجی ها می شد شاهد بود.
ارنست همینگوی-نویسنده ی شهیر- در رمانی به نام "تابستان خطرناک" از رقابت دو مبارز در سال 1959 به نام های لوییس میگوئل دومینیگن و برادر خوانده اش آنتونیو اوردونس داستان سرایی کرده است. اما شاید بتوان چنان مبارزه ای را با نبرد سال های 1973 و 1974 دو ابر قدرت فوتبال اروپا که در مقابل چشمان فوتبالدوستان آن زمان در جهان به تصویر کشیده را نسخه ی بازنویسی شده و فوتبالی از "تابستان خطرناک" همینگوی تفسیر کرد.
در ماه می 1973، کرایف در اوج شهرت و قدرت به سر می برد. او 26 سال دارد و به تازگی و برای سومین سال پیاپی با آژاکس قهرمان جام باشگاه های اروپا شده است. یوهان به زودی دومین عنوان از سه عنوان مرد سال فوتبال اروپا را بدست می آورد و او را مرکز حرکتی انقلابی معرفی می شود که به نام "فوتبال کامل" در آمستردام شکل گرفته بود.
اما این همه ی ماجرا نبود. تاثیر مستقیم کرایف بزرگ را یک سال قبل از آن فرانتس بکن بائر به شراکت گرفته بود. ستاره ی فوتبال آلمان غربی با بازوبند کاپیتانی در جام ملت های 1972 تیمش را به مقام قهرمانی رساند. آن هم با ارائه ی تعریفی جدید از مدافع آخر به نام سوییپر هجومی یا به عبارت دیگر "لیبرو".
آژاکسی ها در راه چهارمین صعود به فینال بلگراد، در بازی رفت مرحله ی یک چهارم پایانی یکی از قدرتمندانه ترین نمایش های خود را مقابل بکن بائر و تیمش بایرن مونیخ انجام دادند. نیمه ی اول بازی در استادیوم قدیمی المپیک آمستردام بدون گل به پایان رسید. سپس آری هان (دو گل) و گری موهرن، سه گل زدند و در فاصله ی دو دقیقه مانده به پایان بازی گل چهارم را نیز کرایف به ثمر رساند. آژاکس 1-4 برنده شد و با این نتیجه نه تنها شکست 1-2 در مونیخ تاثیری در کار صعود این تیم نگذاشت بلکه در آن بازی سایر بازیکنان آژاکس توانستند بدون کمک کرایف که دچار مصدومیت مختصر زانو شده و غایب بود گلیم خود را از آب بیرون بکشند.
[یوهان کرایوف در مقابل سپ مایر- 1973]
تغییر تعادل:
بدین ترتیب ظرف تنها یک ماه، تعادل قدرت ها به لحاظ انفرادی، باشگاهی و ملی به هم ریخت و قدرت ها جا به جا شدند. میشل در سال 1972 از سمت خود در آژاکس کناره گیری کرد تا به بارسلونا بپیوندد. به دنبال میشل، کرایف با رقم 922 هزار پوند که رکورد نقل و انتقالات جهان محسوب می شد راهی نیوکمپ گردید. جالب اینکه فدراسیون فوتبال اسپانیا برای اینکه انتقال کرایف انجام شود مهلت نقل و انتقالات را تمدید کرد. البته مسئولان کاتالانی برای اینکه این فرصت را به دست بیاورند، مسئولان ورزش اسپانیا را متهم به حمایت صرف از رئال مادرید کردند.
با این تغییرات در عرصه ی فوتبال اروپا تعادلی دیگر شکل گرفت. اما آژاکس نگون بخت چنان نزول کرد که در دوره ی بعدی جام باشگاه های اروپا از زسکا صوفیه بلغارستان شکست خورد و از دور رقابت ها کنار رفت. بایرن هم در نمایشی تاریخی و دلپذیر، رقیبان را یکی پس از دیگری از پیش رو برداشت تا برگذار کننده ی دیدار فینال مقابل اتلتیکومادرید در ورزشگاه هیسل بروکسل باشد.
اتلتیکو با مربیگری خوان کارلوس لورنزو ی خوش فکر و خلاق تیم قدرتمندی بود، اما آنها پس از مسابقه ای دشوار با سلتیک در نیمه نهایی 3 تن از ستارگان آرژانتینی خود را از دست داده بودند. بایرن با بهره گیری کامل از تمام خلاقیت و کلاس بازی فرانتس بکن بائر و نابغه ی گلزنی خود گرد مولر نتوانست تاثیری بر خط دفاع اتلتیکو و دروازه ی میگل رینا-پدر پپه رینا- بگذارد و دروازه ی رینای پدر حفظ شد. 6دقیقه مانده به پایان وقت اضافی لوییس آراگونس-مربی قهرمان یورو 2008- با ضربه آزادی محکم از فاصله ی دور توپ را از سپ مایر افسانه ای عبور داد. در آن دقایق و در حالی که لورنزو تمام بازیکنان خود را برای کمک به خط دفاع فراخوانده بود، ادو لاتک مربی بایرن از مردان خود خواست بی محابا حمله کنند. اما اتلتیکو به سخت دفاع کرد تا لحظه ی آخر بازی فرا رسد. هانس جرج شوارتزنبک، استاپر متعصب بایرن شوتی را از 35 یاردی روانه ی دروازه ی اتلتیکو کرد و همه وقتی توپ به تور نشست کاملا متعجب شده بودند. این یکی از معدود گل های دوران بازی شوارتزنبک بود.
در آن زمان بعد از وقت اضافی قانون ضربات پنالتی اجرا نمی شد. بنابراین برای اولین و آخرین بار در تاریخ قهرمانی اروپا، مسابقه تکراری فینال برگزار شد. توان اتلتیکو را دیگر خستگی، مصدویت و محرومیت از بین برده بود و به همین دلیل بایرن با 4 گل پیروز شد. مولر و اولی هوینس هر کدام دو گل به ثمر رساندند.
بدین ترتیب بایرن قهرمان جامی شد که آژاکس پیش از انتقال کرایف به بارسلونا آن را در اختیار داشت. بایرن هم مانند آژاکس در فتح جام باشگاه های اروپا هتریک کرد و میراث خوار بعدی تیم های انگلیسی لیورپول، ناتینگهام فارست و استون ویلا بودند.
البته پیروزی بایرن بر اتلتیکو باشگاه های آلمان را فاتح دو گانه ی اروپا کرد. یک هفته پیش از آن، ماگدبورگ آلمان شرقی با پیروزی بر میلان در فینال جام برندگان جام اروپا اولین و آخرین قهرمان از آلمان شرقی معرفی شد. این پیروزی در حضور تنها 5هزار تماشاگر در روتردام به دست آمد.
حال که افت و خیزهای لیگ ها و جام باشگاه های اروپا را بررسی کردیم، تمرکزمان را بر جام جهانی معطوف می کنیم. در جام جهانی اگرچه صفحه و نام تیم ها عوض شده بود. اما رقابت هموز همان بود. جدال هلند و آلمان غربی: مصاف کرایف و بکن بائر.
فضای ظن و بی اعتمادی:
جام جهانی 1974 در فضای ظن و بی اعتمادی به پایان رسید. دو سال قبل از مسئولان آلمان غربی مصمم بودند تا بازی های المپیک 1972 "بازی های صلح و دوستی" شکل بگیرد تا آنها به نوعی از زیر سایه ی شرم آور المپیک 1936 برلین در دوران هیتلری بیرون بیایند. اما آتش انتقام مبارزان فلسطینی در آلمان غربی هم دست بردار صهیونیست ها نبود.
دو سال بعد در جام جهانی 1974 فضای پلیسی و امنیتی آلمان، کاملا کلمه ی "دوستی" را کمرنگ نشان داد و البته این استراتژی آنها بود. در این فضای ناخوشایند، فوتبالی که هلندی ها ارائه میکردند تنها نقطه ی درخشان جام جهانی بود. میشل به عنوان مربی و کرایف به عنوان کاپیتان و فرمانده، از نیوکمپ آمده بود تا بار دیگر "فوتبال کامل" زنده شود.
استیل برتر هلندی با حضور کزایف نتیجه داد و هلندی ها در دو مرحله ی گروهی از 6 مسابقه 5برد و یک تساوی کسب کردند، 14 گل به ثمر رساندند و تنها یک گل دریافت کردند. این نتایج باعث شده بود تا لاله های نارنجی کمی مغرور شده و کار را آسان بگیرند.
اما در مقابل آلمان غربی بکن بائر از 6 مسابقه 5مسابقه را برد، 11 گل زد و 3گل خورد. آنها یک خاطره ی تلخ از شکست مقابل آلمان شرقی داشتند. این تنها مصاف رودر روی دو برادر قهر کرده به شمار میرفت. پس از این باخت حتی شون به بی کفایتی متهم شد و در نتیجه با توصیه ی بکن بائر تغییراتی در تیم داده شد و حتی اولی هوینس، هم تیمی و دوست وی در بایرن مونیخ نیز مدتی کنار گذاشته شد. بدین ترتیب بزرگترین آوردگاه عصر فوتبال در بالاترین سطح ممکن اجرا شد. فینال جام جهانی و داستان اینکه چطور جک تیلور داور انگلیسی فینال، اولین ضربه پنالتی فینال را برای هلند سوت زد، همواره نقل محافل فوتبال بوده است. اینکه چطور یوهان نیکنس پنالتی را گل کرد تا هلند را پیش بیندازد، بدون اینکه ژرمن ها توپ را لمس کرده باشند یا چگونه پل برایتنر هم در دومین پنالتی تاریخ فینال بازی را به تساوی کشاند و چگونه مولر اندکی پیش از پایان نیمه ی اول آلمانی ها را پیش انداخت.
در بین دو نیمه راب رنسنبرینک هافبک چپ مصدوم هلند جای خود را به رنه فان در کرکوف داد. آنها در نیمه ی دوم دست به حمله زدند، اما وقتی کرایف به خاطر چند تصمیم تیلر با او به مشاجره لفظی پرداخت، "فوتبال کامل" نصیبی جز "شکست کامل" نبرد. سرنوشت هلند 74 بسیار شبیه به مجارستان 1954 بود که برتری خود را در بازی فینال و در مصاف با آلمان غربی با شکست عوض کرد.
بکن بائر و نه کرایف قهرمان جام جهانی شد تا در عرصه ی ملی هم آلمانی ها جای رقیب را پر کنند. آلمان غربی در خانه جام جهانی را فتح کرد و "قیصر" فوتبال آلمان مبدل به اسطوره ای شد که در سا های بعد 3 بار جام باشگاه های اروپا را فتح کرد. این بکن بائر بود که بعد ها در مربیگری قهرمانی جام جهانی 90 ایتالیا را تجربه کرد، به نایب ریسی فدراسیون فوتبال آلمان رسید، ریاست باشگاه بایرن مونیخ را در دست گرفت، فرمانده ی آلمان در راه کسب میزبانی جام جهانی 2006 بود و رییس کمیته ی اجرایی برگزاری تورنمنت شد. او اکنون کرسی کمیته ی اجرایی یوفا و فیفا را در اختیار دارد. شاید اگر کرایف آژاکس را ترک نمیکرد، سرنوشتی متفاوت می یافت. اگر او یکسال دیگر در آژاکس می ماند، آیا به جای بایرن، تیم محبوب آمستردام در ماه می 1974 قهرمان جام باشگاه های اروپا می شد؟ آیا هلندی ها می توانستند پیروزی های دوره های اول و دوم خود در جام جهانی را به قهرمانی ختم کنند؟
[فرانس بکن بائر در ترکیب آلمان غربی- جام جهانی 1970]
هلند و آلمان غربی به علاوه ی کرایف و بکن بائر؛ این دو اسطوره ای بودند که فینال جام جهانی 1974 را خلق کردند و شاید بتوان آن دوره را "عصر قدرت کامل فوتبال" نامید.
ارسالی کاربر طرفداری Also in Have