طرفداری- فوتبال معمولا آیینه ای بزرگ از رفتارهای ورزشکاران در برابر جامعه است. این موضوع چه در دهه هفتاد و هشتاد -که اوج هولیگانیسم بود و هواداران را جامعه کارگری تشکیل می دادند- تا قرن بیست و یکم -زمانی که قیمت های نجومی و حق پخش های سر به فلک کشیده دست به دست می شوند- حکمفرما بوده است.
مد و مدل مو به مانند زندگی افرد، در فوتبال نیز به موضوعی مهم تبدیل شد. دوره شورت های کوتاه را به یاد بیاورید، استوک های بابی دازلر و مدل موی کریسی وادل. این نوشته موضوعی را بررسی می کند که با وجود عبور سال ها هنوز نیز از اعتبار خاص خود برخوردار است و آن ریش و سبیل است.
همه ما در موقعیت هایی سعی کرده ایم ریش و سبیل داشته باشیم، اینطور نیست آقایان؟ برخی موفق تر بوده اند و برخی داستان هایی برای تعریف دارند. نمی دانم که دقیقا از کدام زمان سلیقه در مورد موها تغییر پیدا کرد پس از روزهایی که هیپی ها همه جا دیده می شدند شروع می کنم. شاید اینکه هیپی ها را تنها به ریش و سبیل محدود کنیم کمی بی معرفتی به پیراهن چهارخانه ها و آن ها که جین های تنگ بر تن می کردند باشد اما به هر حال باید از جایی آغاز کرد.
به عنوان یک نوجوان، اینطور از سوی بازیکن سابق اورتون، نیوکاسل و ساندرلند پل براسول نصیحت شدم که: در روز بازی صورتت را اصلاح نکن تا در روز دیگری سوزش پوست داشته باشی. هنوز می توانم منظور او را درک کنم. به خصوص در بازیکنان بزرگ جثه که امثال آن ها را در این روزها در جو لدلی و مایل جدیناک می بینیم -وقتی در ورزشی پر از برخورد و طولانی مدت حضور دارید- بدن عرق می کند و هر گونه برخورد را برای رقیب تا حدود زیادی سخت می کند.
نکات زیادی باید ذکر شود. اول از همه، اینکه هیپی ها ریش را اختراع نکردند. دوم اینکه حتی در ورزش پیش و پس از آن دوره استفاده از موهای صورت باب بوده است.از سال های ابتدایی فوتبال در انگلستان حضورش به طور جدی احساس شد و تا اواسط دوره ویکتوریا پررنگ بود. تنها کافی است نگاهی به الهام بخش ترین ورزشکاران کریکت بیندازیم که چطور مرد ها و زن ها را به یک اندازه جذب می کردند؛ کسانی مثل ویلیام گیلبرت. او آنقدر که به ریش بلند و ظاهر خود معروف بود، به کیفیت هایش در زمین معروف نبود. مردم در دوره ویکتوریا (بین 1838 تا 1901) به ماتان چاپس، ریش داروینی و سبیل های تاپ داده معروف بودند. موضوعی که شاید آن را با فیلم زولو به یاد بیاورید. ورزشکاران جنتلمن که عمدتا در روزهای نخست از کریکت به فوتبال آمدند، همین شیوه را ادامه دادند. باید عکس های آن دوره را ببینید و اینکه چطور ورزشکاران با صورت های تراشیده در اقلیت بودند.
یکی از بزرگترین ورزشکاران در سال های نخست، سی دبلیو آلکاک بود. او نه تنها یکی از مهم ترین بازیکنان واندرز اف سی (باشگاهی که سال 1859 به وجود آمد) بود بلکه در نخستین بازی ملی تاریخ فوتبال بین انگلستان و اسکاتلند نیز حاضر بود. او بیش از همه به خاطر به وجود آوردن اف ای کاپ مشهور است. جامی که قدیمی ترین رقابت فوتبال جهان است. شیوه مورد پسند او ریش نبود اما سبیلی بسیار رشد پیدا کرده داشت که به نظر باعث آزار وی در زمان خوردن سوپ می شد.
سبیل در سال های بعد بارها و به شکل های مختلف در فوتبال و به خصوص انگلستان باب شد. در سال های جنگ جهانی اول و وقتی که جنگ تمام شد و دهه درخشان بیست برای فوتبال آغاز شد، بازیکنان از همیشه لاغر تر و چابک تر و البته آراسته تر بودند. این تصویر، در سال های پس از جنگ دوم و دهه پنجاه ادامه نیافت و انگار که ریاضت اقتصادی روی همه چیز تاثیر داشت به جز ریش تراش ها و تیغ ها. جنگ تاثیرات بسیار گذاشته بود و بیش از هر زمان دیگری هر چه که به تجمل ربط داشت را بیشتر در نزد توده مردم به حاشیه رانده بود. اسطوره های آن دوره (بیلی لیدل، سر استنلی ماتیوس، تام فینی، بیلی رایت و ...) با صورت های تراشیده و موقر به نظر می رسیدند و این به عنوان ظاهری صحیح برای افرد مشهور خود را در کتاب های تاریخ ثبت کردند. اما در این زمینه استثناهایی هم وجود داشت برای مثال ریش کوچک جیمی هیل روی چانه اش از معدود موهای گزارش شده در صورت ورزشکاران آن دوره در رخکتن ها بوده است.
کت و شلوار پوشیده و موقرهای دهه پنجاه در سال های میانی دهه شصت تا انتهای دهه فراموش شدند. موها و ریش ها بلند تر شد و فوتبال را به موسیقی راک اند رول پیوند دادند. شاهد جادوگری از به نام جورج بست بودیم.
بست تغییرات زیادی به وجود آورد. او که به لقب پنجمین بیتلز مفتخر شده بود، در منچستر دوشادوش 4 موزیسین نابغه شهر لیورپول در حال تغییر ذاعقه ها بودند. موهای بلند تری داشتند، ریش داشتند و لباس های متفاوت بر تن می کردند. آن ها در طی دهه بعد نیز الگوی جوانان هیپی ای بودند که به جز موهای بلند؛ سبیل می گذاشتند و شلوار های گشاد به تن می کردند. جورجی نسخه ژولیده تر پل مک کارتنی بود اما نبوغش در زمین، زندگی پر زرق و برقش و حشر و نشر با بانوان شایسته جهان، باعث شد که او به نخستین سوپر استار فوتبال تبدیل شود و الگوی بسیاری باشد. افرادی بسیاری سعی کردند که شیوه او را دنبال کنند و پا در جای او بگذارند اما هیچکدام به توفیقی نرسیدند.
ریش ها بازگشتند. از جان لنون تا پت تانشند؛ از جان بونهم تا فلیوتوود مک؛ فوتبال یک بار دیگر چیزی از دنیای موسیقی را سرمشق قرار داد. بیگ باب لاتژفورد در بیرمنگام سیتی و اورتون؛ جورج بری در وولوز و استوک سیتی ، ترور هاکی در استون ویلا و درک هالاس در چارلتون. همه آن ها در زمین های گل آلود دهه هفتاد انگلستان با بدنی پر مو به یاد آورده می شوند.
و تا حالا، هنوز هم بازیکنان بسیاری با موهای بلند دیده می شوند اما تفاوت آن ها با آن روز های خوب گذشته این است که نسل جدید برای ژولیده نبودن، دست به هر هزینه ای می زند. اندازه ریش ها به دقت معین می شوند، خط ریش باید مرتب و دقیق باشد. موها تراشیده می شود یا در جهتی معین شده بلند می شود. نظافت به دقیق ترین شکل اعمال می شود. در دهه هفتاد، اگر موها بلند می شد و ریش ها از کنترل خارج می شدند؛ این ها اتفاقات خوبی بودند. بازیکنان ترجیح می دادند که در شب های پیش از بازی در خودروی فورد کورتینای خود وقت بگذرانند تا در خانه سریال ببینند و با آرایشگر مخصوص خود روی موها کار کنند یا ابروها را بلوند کنند.
دوباره در مرسی ساید اتفاق هایی رخ داد. آنجا موسیقی را در دهه هفتاد و فوتبال را در دهه هشتاد ارزانی داشت. با تشکر از بوتروم لیورپول؛ قرمزها در سال های دهه هفتاد و هشتاد لیگ داخلی و مسابقات اروپایی را تحت سلطه خود قرار داده بودند. وقتی کوین کیگان با مدل موهای بلند و فرفری خود با یک انتقال بحث بر انگیز راهی هامبورگ شد، دوره ای جدید متولد شد. بازیکنان زیادی از باشگاه خارج شدند و سبیل ها از راه رسیدند!
نمی شود که به بازیکنان بزرگ لیورپول در آن سال ها اشاره و نقش سبیل را فراموش کنید: تامی اسمیت، بروس گروبلار، آلن کندی، مارک لاورنسون، تری مک دروموت، جیمی کیس، جان وارک، گراهام سونس، ایان راش و ...
همینطور کمی آن طرف تر در اورتون. آن ها مایک میلز، نویل ساوتهال، فیل پارکس، مایک کوئین، وین فردای، درک مونتفیلد و ...؛ این لیست می تواند بسیار بلند تر از این باشد.
سبیل در دهه هشتاد آنقدر موضوع جالبی بود که می توانستید بگویید بله، من به اندازه فردی مرکوری آدم جالبی هستم و اگر دلم بخواهد بوت های مردانه می پوشم. اما بر خلاف قرن بیستم و اواخر قرن نوزدهم، آن نسل از بیشترین احترام ها قائل بود و بالاترین کیفیت ها را در زمین عرضه می کرد. به خصوص وقتی آن ها را با ریش های معروف این دوره مقایسه می کنیم.
البته نباید این موضوع را تنها در جزیره مورد بررسی قرار داد. به نمونه های بزرگی در این بین به مانند سوکراتس در برزیل می رسیم. او که اسطوره مردم شد و نامش با دموکراسی گره خورد. همینطور در آرژانتین به نام بزرگی مانند سرجیو باتیستا بر می خوریم. باید در این بین به پرتغالی ها و به خصوص بنفیکا در دهه های هفتاد و هشتاد نیز اشاره کرد. همینطور نباید از خیر ریموند دومنک و ویسنته دل بوسکه به سادگی گذشت.
در دهه نود دوباره دنیای مد دگرگون شد. این بار پاپ جای خود را باز کرد و همه به دنبال رنگ های روشن تر و صورت های سفید تر گام برداشتند. حتی دوستان قدیمی؛ راش، سونس و سوتهال هم فاصله بین دماغ و دهان خود را از هر مویی خالی کردند و تغییر را نشان دادند. جان وارک اما باز هم وفادار ماند. زنده باد جان وارک.
یک ریشوی بزرگ در دهه نود وجود داشت. تریفون ایوانوف ملی پوش بلغارستانی. او که به تازگی جان داده، نقشی بزرگ در ترکیب تیم بلغارستان (وقتی خدا هم بلغار بود) در جام جهانی 1994 آمریکا داشت. او هسته مرکزی ترکیب تیم دیمیتار پنف بود. مثل بیمار روانی ای بود که قصدی جز کشتن شما، خوردن شما و پوشیدن لباسی با پوست شما ندارد. از برادرهای بزرگ تر خود در مورد او و جادویی که بلغارستان کوچک را به نیمه نهایی جام جهانی رساند بپرسید.
به دنیای مدرن باز می گردیم. ریش هنوز شاه است، ملایم تر: ته ریش، ریش کوتاه، بلند و ریش بافته. در سال های اخیر نمونه های زیادی دیده شده اند. آن هایی که به دلایل مذهبی انتخاب نشده اند را می گویم. حتی لیونل مسی که به نظر تا ابد کودک به نظر خواهد آمد، ریش دارد. می دانید، فقط رونالدو که صاف ترین و آراسته ترین بازیکن تاریخ است، هنوز آن را امتحان نکرده است. این ها یعنی باید سخن را کوتاه کرد.
حالا راه های شیمیایی زیادی برای جلوگیری از خارش ضمن وجود ریش بر صورت وجود دارد و آن پیش زمینه سنتی فراموش شده است. سبیل نیز همینطور. اگر صد سال بعد این یادداشت را می خوانید می توانید نام جو لدلی را جست و جو کنید و آن را با گذشتگان مقایسه کنید. شاید عکس او را در سایتی مانند ووگ پیدا کنید.