طرفداری- " مردم به کسب و کار خود میرفتند، هیچ وحشتی وجود نداشت. برای روزها نشریات و تلویزیون نمیگفتند دقیقا چه اتفاقی رخ داده است و چه قدر جدی است." آندری میکُلایوویچ شوچنکو، خاطرات فاجعه هستهای چرنوبیل در سال 1986 را بازگو میکند.
میدانستیم اتفاقی در حال رخ دادن است زیرا پدر من در ارتش بود اما در آن زمان اغلب اخبار شایعه بود.
فاجعه چرنوبیل، زندگی صدها هزار نفر از اوکراینیها را تحث تاثیر قرار داد. خیانت اتحاد جماهیر شوروی به مقررات امنیتی، باعث شد این منطقه برای سالها غیر قابل سکونت باشد. از آن زمان تا به امروز، انواع بیماریها از جمله سرطان تیروئید، در منطقه رایج است. در زمان رخ دادن این حادثه، شوچنکو 9 ساله تازه به صورت حرفهای فوتبال را آغاز کرده بود و چهار هفته از امضای قرارداد با تیم نوجوانان دینامو کیف گذشته بود. پدرش در ابتدا در مورد جاه طلبی های ورزشی این پسر با استعداد تردید داشت اما خیلی زود این پسرک مو زرد خود را نشان داد.
در 14 سالگی، شوچنکو نامی برای خود در خارج از کشورش دست و پا کرده بود که دلیل آن بیشتر قهرمانی دیناموکیف در جام ایان راش در سال 1990 در کشور ولز بود. شوچنکو گلزن برتر جام لقب گرفت که جایزه این عنوان، یک جفت کفش بود که از دستان یکی از الگو هایش یعنی ایان راش دریافت کرد. پسرک کم کم به شهرتی زیاد دست مییافت. به عنوان پسرِ یک ارتشی، او بسیار مودب و سر به زیر بود. دو چیز باعث شد تا شوچنکو اینگونه قلب ملتش را تسخیر کند. شادی او پس از به ثمر رساندن دو گل در جریان دیدار جوانان هلند و اوکراین که از تلویزیون ملی پخش میشد و درخشش در زمان 18 سالگی در تیم اصلی دیناموکیف، وقتی این تیم بهترین دوران تاریخ باشگاه خود را سپری می کرد. پنج قهرمانی پیاپی لیگ و سه قهرمانی در جام های مختلف آن هم زیر نظر والری لوبانوفسکی.
شوچنکو 92 گل طی پنج فصل به ثمر رساند، اما همه اینها تنها کار یک نفر نبود. شخصی مانند والری لوبانوفسکی فهمید که الماسی مانند شوچنکو در دست دارد اما زوج سرهی ربروف و آندری شوچنکو، قطعا هنر این مربی است. او میدانست این زوج در خط حمله چه قدر میتوانند خطرناک باشند. این دو این باور را در تیم ایجاد کرده بودند که میتوانند هر تیمی در اروپا را شکست دهند و دقیقا موفق به انجام این کار نیز شدند. در لیگ قهرمانان اروپا در سال 1997، در جریان تحقیر بارسلونا به دست دینامو با نتیجه چهار بر صفر، شوچنکو هتریک کرد تا به اولین اوکراینی تاریخ این رقابت ها تبدیل شود که موفق به ثبت هتریک میشود. چهارمین گل را ربروف از زاویهای بسته به ثمر رساند تا این بازیکن از این شب به عنوان " شب کشف شدنش" یاد کند. در آن سال دیناموکیف صدرنشین گروهش شد اما در مرحله یک چهارم توسط یوونتوس از دور رقابتها کنار رفت.
موفق ترین فصل شوچنکو و دیناموکیف در فصل 99-1998، رقم خورد. دینامو بسیار در اروپا موفق بود و مرحله به مرحله بالاتر میرفت. پیروزی مقابل لنز و پنالتیای که مقابل آرسنال گرفته شد، سبب صدرنشینی این تیم و مقدمهای برای خوشگذرانی در مرحله حذفی شد. در مرحله یک چهارم مقابل رئال مادریدی که کمتر کسی به آنها شانس میداد، شوچنکو رحم نکرد و هر سه گل را به ثمر رساند تا در مجموع رفت و برگشت، 1-3 قوهای سپید را شکست دهند. در نیمه نهایی دو گل دیگر مقابل بایرن مونیخ به ثمر رساند اما آنها بدشانس بودند و در مجموع، با نتیجه 3-4، از دور رقابتها کنار رفتند. شوچنکو آقای گل رقابتها نام گرفت و بر آوازه اش افزوده شد. در پایان همان فصل با مبلغ 26 میلیون پوند به آث میلان پیوست. لوبانوفسکی او را "رونالدو سفید" لقب داده بود.
چهار سال از بازنشستگی اجباری مارکو فن باستن به دلیل مصدومیت شدید میگذشت. هوادارن میلان امید زیادی به شوچنکویی که خود را در بالاترین سطح اروپا نشان داده بود، داشتند. زیاد طول نکشید که لقب فن باستن جدید را از سوی هوادارن دریافت کرد. همه او را شوا صدا میزدند. شوا در اولین بازی اش برای میلان گلزنی کرد و در همان فصل 23 گل دیگر به ثمر رساند. او عنوان آقای گلی را به خود اختصاص داد و فصل بعد هم 24 گل دیگر به کارنامه خود افزود. همه چیز برای او رویایی پیش رفت، همسرش را نیز در این شهر ملاقات کرد، زبان جدیدی یاد گرفت و در این حین بازهم قاتل تیمهای دیگر میشد. فصل 03-2002 برای او متفاوت بود، تنها موفق شد پنج گل در 24 بازی به ثمر برساند. اما باز هم به اولین اوکراینی قهرمان لیگ قهرمانان اروپا تبدیل شد. در فینال مقابل یوونتوس در اولدترافورد، شب بسیار آرامی داشت. بازی به پنالتیها کشیده شد. اکنون نوبت هنرنمایی یک ستاره بود؛ بازیکنی به مانند شوچنکو پس از یک دورخیز نسبتا طولانی، توپ را در خلاف جهت حرکت بوفون فرستاد تا پس از آن با شادی به سوی دیدا بدود.
روزها پس از قهرمانی، شوا جام را برای گرامیداشت والری لوبانفسکی، بر سر مزار وی برد. با انبوهی از احساسات، شوا لوبانوفسکی را به خاطر تاثیر بی پایانش بر زندگی وی ستود. او در ستایش این مربی بزرگ گفت:
این ادای دین من به وی بود. بدون شک او تنها مربی بود که بر روی من بیشترین تاثیر را داشته است. او به من فرهنگ کار، صبر کردن و احترام به رقیب را آموخت. او پایه گذار موفقیتهای من است.
در سال 2004، شوچنکو به خاطر به نمایش گذاشتن بهترین بازی اش، Ballon d’Or را کسب کرد. به غیر از فوتبال، زندگی او کمی پیچیده بود، به عنوان قهرمان ملی، مورد توجه افراد سود جو بود. در سال 2004 ، مناظره ویکتور یانوکوویچ و ویکتور یوشچنکو برای انتخابات ریاست جمهوری اوکراین، برای شوچنکو دردسر ساز شد. او در تلویزین ملی اوکراین حاضر شد و بیانیهای از پیش نوشته شده به منظور تایید یانوکوویچ را با حالتی غم انگیز خواند.
" لحظه مهمی برای مقابله با واقعیات است، زندگی پستی و بلندیهای زیادی دارد، زندگی فقط به معنای پیروزی نیست، بلکه شکست هم خواهید خورد. وقتی شکست خوردی برخیز و ادامه بده." شوچنکو پس از شکست در فینال عجیب و به یاد ماندنی استانبول این کلمات را بر زبان آورد. او میگوید این شکست را با هیچ چیز عوض نخواهد کرد، زیرا او درسهای بسیاری از این باخت فراگرفته است.
در فصل 06 -2005، میلان در نیمه نهایی مقابل بارسلونا قرار گرفت تا جدال قوی ترین تیمهای آن سال رخ دهد. ابتدا بارسلونا با گل لودویک ژولی، یک هیچ پیش میافتد اما این پایان کار نبود. دقیقه 69، بسیار در روند بازی تاثیر داشت. پس از آن که شوچنکو از بالای سر پویول توپ را به کنج دروازه بلوگرانا فرستاد، داور گل را مردود و ضربه آزاد به سوی بارسلونا اعلام کرد. داور اعلام کرد شوچنکو خطا کرده است اما بعدها در صحنههای آهسته مشخص شد کارلس پویول، سر خورده است و گل کاملا صحیح بود.
اکنون نوبت بازیهای ملی بود، شوا با شش گلی که به ثمر رساند، اوکراین را به جام جهانی 2006 برد. او در رقابتها کاپیتانی تیم ملی کشورش را بر عهده داشت، آنها به اولین رقابت مهم تاریخ فوتبال کشورشان دست یافته بودند.
با بازگشت از جام جهانی، چلسی قدم پیش گذاشت و با مبلغ 30 میلیون پوند وی را به خدمت گرفت. همه میدانستند آبراموویچ چقدر شوچنکو را میخواهد. شایعاتی مبنی بر این وجود داشت که سرمربی وقت چلسی، خوزه مورینیو، مایل به این انتقال نبود. اما آقای خاص در آن زمان در کنفرانس مطبوعاتی در مورد ورود شوا گفته بود:
امروز، روزی است که رویا به واقعیت تبدیل میشود، از روز اول آرزوی داشتن شوا را در سر میپروراندم و او انتخاب اولم است، او آگاهی تاکتیکی، نظم، شور و کیفیت بی نظیری دارد و البته او یه گلزن تراز اول است.
با این وجود همه چیز برای یک شروع خوب دست به دست هم داد. او در کمیونیتی شیلد مقابل لیورپول در اولین بازی اش گلزنی کرد، چند روز بعد مقابل میدلزبورو نیز موفق به گلزنی شد. به نظر میرسید او دیگر شوای سابق نیست، به مانند فرناندو تورس که بعدها مورد تمسخر قرار گرفت، شوا نیز توسط رسانه ها اذیت میشد. او اکنون پشیمان شده بود. او فصل را با عمل جراحی (فتق) به پایان رساند. تنها موفق شد 14 گل در 51 بازی به ثمر برساند. فصل بعد نیز برای او خوشایند نبود، به دلیل مصدومیتهای فراوان تنها هشت گل در 25 بازی به نام خود ثبت کرد.
در فصل 09 - 2008، با ورود فلیپه اسکولاری، شوا به پایان دوران خود با آبیها رسیده بود. با قراردادی قرضی به میلانِ تحت هدایت آنجلوتی بازگشت. او نتوانست حتی یک گل در لیگ به ثمر برساند. قاتل قبلی که با ظرافت و آمادگی خاصی حریفان را نابود میکرد به شوای پیر تبدیل شده بود. سرانجام به باشگاه دوران کودکی و جوانی اش یعنی دیناموکیف بازگشت. هدف اصلی او یورو 2012 بود که قرار بود اوکراین میزبان باشد. او در دینامو موفق شد بازیهای خوبی انجام دهد و در تیم فصل قرار بگیرد. با آغاز یورو، باد شرقی بیشتر برای نمایش مقابل ملتش هیجان زده میشد. او یورو را رویایی آغاز کرد، دو گل در بازی آغازین مقابل سوئد آن هم مقابل دیدگان ملتش. پس از گل دوم او با خوشحالی و در حالی اشک در چشمانش حلقه زده بود، جشن گرفت. در پایان یورو او خداحافظی اش از فوتبال را اعلام کرد. روز غم انگیزی برای فوتبال جهان بود. پس از آن او با گلف بازی کردن سرش را مشغول کرد و در آن حین صاحب دو فرزند دیگر نیز شد. به او پیشنهاد شد سرمربی تیم ملی کشورش در سال 2012 شود اما شوا به سرعت این پیشنهاد را رد کرد.
با وجود آنکه وی صاحب عناوین زیادی در پایان دوران بازیگری اش نشد، بازهم همه او را به عنوان یکی از برترین مهاجمان تاریخ اروپا میشناسند، مهاجمی که سرعت، قدرت، تکنیک و هوش فراوانی داشت.
به عنوان کودکی که عمیقا در کودکی تحت تاثیر حادثه چرنوبیل قرار گرفته بود، آندری شوچنکو با غلبه بر بخت و اقبال، با به مبارزه طلبیدن پدرش، به بهترین مهاجم تاریخ آث میلان پس از مارکو فن باستن تبدیل و قهرمان ملت اوکراین شد. والری لوبانوفسکی به تو افتخار میکند شوا.