طرفداری- معمولا بدترین خاطرات در ذهن انسان نو باقی می ماند. اولین چیزی هم که دنیل اگر از روز 8 مارس 2015 به یاد دارد این است که کنترل چندانی روی حرکاتش نداشته است. او در دقیقه 29 بازی تیمش، بروندبی با کپنهاگن از زمین بازی بیرون می آید و بعد می بینددر اتاق پزشک است.
او نباید در آن بازی به میدان می رفت. او از هفته قبل از آن دچار مشکل بود، درست به مانند اکثر دوران بازی اش. او به مقدار بیش از اندازه از داروهای آرام بخش و ضد درد استفاده کرده بود و بدنش دیگر تاب نداشت.
او بعد از آن برای همیشه استفاده از این دارو ها ار کنار گذاشت و در عین حال کفش هایش دستمال کشید و برای همیشه آویختشان. او در مصاحبه ای مفصل با یک روزنامه دانمارکی از این سال ها گفته است و اینکه چگونه بدنش را هر جور بود به سمت بازی فوتبال می کشید.
او از سال 2006 تا 2014 برای لیورپول بازی کرد و بعد از آن دوباره به بروندبی ملحق شد. او 232 بازی برای قرمز های مرسی ساید انجام داد و 77 بار در لباس بروندبی به میدان رفت و 75 بازی ملی نیز انجام داد. در طول این مدت بدن او به تدریج تحلیل رفت. حالا تمام پشت بدن او و ستون فقراتش درد می کند. او از این گفته است که در دو سال آخر حضورش در لیورپول تنها 70 یا 80 درصد توانایی داشته است و این مقدار حتی در بروندبی کمتر هم شده است.
مشکل اصلی او نرمی استخوان است و از سال 2007 نیز دچار درد پشت بدن شد. در جریان اردوی پیش فصل سال 2008 نیز به زمین می خورد از ناحیه ستون فقرات و دیسک کمر دچار مشکل می شود این درد، زانو و انگشتان پای او را نیز تحت تاثیر قرار می دهد و او روبه استفاده از داروی های آرام بخش و ضد درد می آورد، آن ها هم در دوزی بسیار بالا.
من در دوران بازی به شدت از داروی های ضد درد استفاده می کردم. من آن قرص ها را به خوبی می شناختم. اما در نهایت خوردن آن ها را متوقف کردم. از گفتن این حرف ها هیچ قصد شخصی ندارم اما امیدورام به دیگر ورزشکاران کمک کند.
یک هفته قبل از بازی با کوپنهاگن، اگر دچار مصدومیت می شود و ناامیدانه می خواسته است که در آن بازی حضور داشته باشد و شروع به استفاده از قرص های ضد درد می کند. او روزی سه بار 2 قرص می خورد. اما از سال های قبل می دانست که دکتر گفته است که تنها سه روز باید این روند را ادامه دهد.
هرچند اثر این قرص ها از فردی به فرد دیگر متفاوت است اما اَگِر بعد از خوردن این قرص ها بیحال می شده است و برای جبران از کافئین استفاده می کرده است.
او صبح روز بازی با کپنهاگن دو قرص می خورد و وقتی به اردوی تیم قبل از شروع بازی می رسد هم دو قرص دیگر می خورد. او در 15 دقیقه جابه جایی با اتوبوس به سمت ورزشگاه بازی، چرت می زند و هم تیمی او وقتی تیم به ورزشگاه می رسد او را بیدار می کند. هم تیمی اگر بعدا به او می گوید که چنین چیزی را قبل از بازی ندیده است.
اما اگر همچنان احساس خواب آلودگی می کرده است و یک لیوان قهوه و یک نوشیدنی انرژی زا می نوشد.
در هنگام گرم کردن تنها یک فکر در ذهنم بود این که در رختکن بمانم و بازی نکنم اما لباسم را پوشیدم و تصمیم گرفتم که بازی کنم.
او اصلا در حال خودش نبود. صحبت های او قبل از بازی چیزی از این حال او را به هم تیمی هایش نشان نمی داد اما راه رفتن او دچار مشکل بود. او از محیط اطرافش چیز زیادی متوجه نمی شد. حتی در جریان بازی وقتی می خواست یک ضربه سر به یک توپ بلند بزند، توپ را ندید و نقش بر زمین شد و بر روی بازویش فرود آمد. در دقیقه 29 از بازی بیرون آمد و روی نیمکت نشست اما دقایقی بعد او را به اتاق پزشک بردند. خود اگر هیچکدام از این قضایا را به خاطر ندارد.
بازی بروندبی و کوپنهاگن
آن شب، وقتی اگر به خانه بازگشت، همسرش هیچ چیز نگفت. احتیاجی به این کار نبود. او همیشه به اگر در مورد درمان هشدار داده بود.
او بار ها و بار ها به من گفته بود که نباید از این قرص ها استفاده کنم اما من گوشم بدهکار نبود و وقتی من تصمیم گرفتم که دیگر فوتبال بازی نکنم. او بسیار خوشحال شد چون من واقعا درد داشتم و دیگر از آن قرص ها استفاده نمی کردم.
بعد از آن اگر از این قرص ها کمتر استفاده کرد.
بدنم از پس من بر نمی آمد. دوز بالای این قرص تنها برای سه روز باید استفاده شود و جریانات آن بازی روشی از سوی بدنم بود که به من بگوید دیگر بس است. وقتی مغزتان کاری نمی کند، بدن وارد عمل می شود.
یک سال و دو ماه بعد اگر رسما از فوتبال خداحافظی کرد و در یک کنفرانس مطبوعاتی اعلام کرد بدنش دیگر تاب ندارد.
به جایی رسیده ام که دیگر از لحاظ فیزیکی و ذهنی توان ندارم و نمی خواهم فوتبالم در سراشیبیِ ضعف ادامه بدهم. می خواهم همینجا در نزدیکی بهترین سطح کنار بکشم.
او از سال 2004 و در 19 الگی بازی برای برونبی را آغاز کرد و با وجود تمامی این درد ها و مصدومیت ها 12 سال در بالاترین سطح فوتبال به میدان رفت.