اختصاصی طرفداری - سید لاو نوشته ایکر کاسیاس یکه و تنها کنار نیمکت اسپانیایی ها ایستاده بود و پایان عصر اسپانیا را نظاره می کرد. نوشته سوت پایان دیدار در استاد دوفرانس به صدا درآمد و او آهسته پا به میدان گذاشت. دستکش هایش را زده بود زیر بغلش و نگاه می کرد به جانلوییجی بوفون. بوفون پیش از آغاز دیدار تاکید کرده بود طی چهار سالی که اسپانیا همه جام ها را فتح کرد فقط ایتالیا بوده که عرق شان را حسابی درآورده است. حالا ایتالیایی ها این جا در استاد دو فرانس اشک اسپانیایی ها را درآورده بودند. بی تردید دوران حاکمیت اسپانیا برابر ایتالیا پایان یافته بود. تمام شده بود.
بوفون به بوردو بازمی گشت و به ادامه راه می نگریست، ولی کاسیاس نه. بوفون سال 2008 را که اسپانیا با گذر از ایتالیا در یک چهارم نهایی به یمن ضربه های پنالتی پس از 44 سال نخستین جامش را فتح کرد به یاد می آورد. حالا ایتالیا، اسپانیا را از سال 1994 برای اولین بار در یک تورنومنت شکست داده است. حالا پس از هشت سال اسپانیا دیگر قهرمان اروپا نیست. نه نیست.
ایتالیایی ها برابر اسپانیا مقاومت کردند، خصوصا بوفون. او یک ضربه آندره س اینیستا و دو ضربه جرارد پیکه را مهار کرد که ضربه دوم در دقیقه 89 از درون محوطه جریمه نواخته شد. فشار اسپانیایی ها افزایش یافت، همین طور بیم و ترس. ولی گراتزیانو پله گل دوم را زد تا محاصره پایان یابد. تا ایتالیا خسته کار را تمام کند. اسپانیا راهی خانه می شد، اسپانیا که نتوانسته بود از عنوان قهرمانی اش دفاع کند.
روزگاری آریگو ساکی گفته بود میراث فوتبال ایتالیا از بطن طرز فکر قرون وسطی با دلبستگی به برپایی برج و بارو آمده است. این تلقی طی دقایق 65 تا 80 که اسپانیایی ها 75 درصد توپ را در اختیار داشتند و تعداد ضربه های شان افزایش می یافت عیان بود. سوت پایان که به صدا درآمد نوعی احساس رضایت در آن غم هم جاری بود، نوعی غرور. بازیکنان اسپانیا برای طرفداران دست تکان می دادند. همان هایی که برای شان به پا خاسته بودند. این نسل فوتبال اسپانیا شایسته چنین ستایشی بود، ولی خوب اکنون دوران شان پایان یافته است. با عزت نفس.
اسپانیا حداقل تلاش خود را انجام داده بود. اسپانیا جنگیده بود و نمی خواست بپذیرد دورانش تمام شده است. آرتیز آدوریز روانه میدان شده بود، لوکاس واسکز به جنگ فرا خوانده شده بود، آلوارو موراتا جان کنده بود. سه بازیکنی که چهار سال پیش در تیم ملی جایی نداشتند و دو سال پیش هم راهی برزیل نشدند. همه این ها یعنی آینده ای هم هست، ولو آن که با گذشته برابری نکند. وقتی توپ کنار خط برابر آنتونیو کونته قرار گرفت و او با خشم ضربه ای بدان کوفت، خبر از ترس او داد. ایتالیا تحت فشار قرار گرفته بود، ایتالیا از خود محافظت کرد، ایتالیا دفاع کرد. ایتالیا کاری را انجام داد که آن را تقریبا همیشه خوب انجام داده است.
ولی خوب این همه آن چیزی نبود که ایتالیایی ها انجام دادند و با گذر از آن 25 دقیقه پرتنش نتیجه جور دیگری رقم خورد. جرارد پیکه گفته بود "... ایتالیا بیش از حد ایتالیایی شده و این مرا خیلی نگران کرده است." ایتالیایی ها دوشنبه شب فقط ایتالیایی بودند و چیزی که پیکه و هم تیمی هایش را نگران کرده بود آنها را غمگین تر هم کرد. خصوصا آن که اسپانیا، اسپانیا نبود. حقیقت این بود داوید ده خیا دو بار دیگر دروازه اش را از فرو ریختن نجات داد و یکه و تنها برابر ایتالیا مقاومت کرد. ولی او که در نیمه اول برابر جورجو کیلینی تسلیم شده بود برابر ضربه دیرهنگام پله هم تسلیم شد.
در نمایش اسپانیا نوعی انفعال جاری بود. نیمه اول که تمام شد پنج بازیکن از شش بازیکنی که بیشترین مسافت را دویده بودند ایتالیایی به شمار می رفتند. مسئله فقط این نبود که آنها چقدر دویده اند، مسئله این بود آنها سریع تر از اسپانیایی ها دویده بودند. تندتر و تیزتر از اسپانیایی ها در هر پستی و هر منطقه ای. درصد تعداد پاس های کامل شان هم بیشتر از اسپانیایی ها بود، همان چیزی که اسپانیایی ها در آن استاد به شمار می رفتند. ولی نه این جا. نه در استاد دو فرانس.
اسپانیا، اسپانیا نبود. آنها در جریان بازی برای مدت طولانی هویتی نداشتند، در حالی که ایتالیا از فرصت ها بهره برد و آنها را به بند کشید. واکنش اسپانیایی ها پس از عقب افتاده قابل توجه بود، ولی همین طور برج و باروی ایتالیایی. سوت پایان که کشیده شد اسپانیا آن تیم هشت سال اخیر نبود: قهرمان اروپا!