طرفداری- در دنیای قراردادهای میلیونی فوتبال که در آن حتی هر بازیکن درجه دویی می تواند به مدل لباس زیر تبدیل شود یا مارک خود را در زمینه جواهرات به ثبت برساند، بازیکنی بود که دور از همه این دیوانگی ها می ایستاد.
از استیون جرارد و فرانچسکو توتی حرف نمی زنم. آن ها می توانستند پول ها و مدال های بیشتری در جاهایی دیگر داشته باشند اما حتی وقتی کفش ها را آویخته باشند، کلکسیونی قابل حسادت داشته اند. در مورد بازیکنی حرف می زنیم که خود را فدای باشگاه محبوبش کرد و آن نام، دنیل اگر است.
بیست و نه سال داشت و سال، سال 2014 بود. از به دست آوردن جامی در خور در باشگاه و هرگونه موفقیت ملی ناامید شده بود که به باشگاه دوره کودکی اش، بروندبی بازگشت. باشگاهی که دو سال پیش ورشکست شده بود و سقوط کرده بود. آن ها از 2008 در کسب هرگونه جام ناکام مانده بودند. در واقع بروندبی از وقتی که اگر در سال 2006 باشگاه را ترک کرد، از سطح نخست فوتبال دانمارک دور و دوتر شده بود و هرگز قهرمان لیگ نشده بود. اگر یکی از نماد های باشگاه بود و در سال 2005 با یوهان الماندر و توماس کالنرگ موفق به کسب دوگانه کشورش شده بود. پس وقتی او به بروندبی بازگشت، این حرکت پروازی جسورانه از سوی باشگاه ارزیابی شد. با این حال وقتی اگر قراردادش را به ثبت رساند، امید زیادی به پر بار تر کردن کلکسیون افتخاراتش نداشت.
در ویدور (Hvidovre ) در غرب کپنهاگن بزرگ شد و یاد گرفت که باید سخت کوش بود. آنجا که استادیوم بروندبی نیز قرار دارد، منطقه سطح پایینی با تنوع قومیتی به شمار می رود و نرخ خلاف در آن بالاست. وقتی دنی جوان شانسی برای تغییر به وجود آورد، آن را قاپید.
فوتبال را از باشگاه روژیهای (Rosenhøj BK) آغاز کرد که به پرورش بازیکنان باشگاه بروندبی معروف است. مایکل کروندلی نیز کار را در همین باشگاه کوچک آغاز کرده بود. آنجا بود که دنی شروع به پا گذاشتن در کفش پدرش، کنود (Knud) و برادرش جان کرد که برای همین باشگاه بازی کرده بودند. برادر کوچک تر نیکولای هم کمی دیرتر کار را همانجا آغاز کرد و بعد به بروندبی پیوست.
در سال 1996، یازده سال داشت که برای برکه روژیهای، ماهی بزرگ ارزیابی شد و اینطور بود که به باشگاه بزرگتر، بروندبی منتقل شد. یک سال پیش از آن، بروندبی در جام یوفا موفق به حذف لیورپول شده بود. آبی و زردها بهترین باشگاه دانمارک بودند. پنج سال پیش تا نیمه نهایی جام یوفا پیش رفته بودند اما رم و گل رودی فولر در سه دقیقه به پایان، باعث حذف آن ها شده بود. این بهترین وضعیت یک باشگاه دانمارکی در دیدارهای اروپایی بود.
پس از یک سرمایه گذاری اشتباه، در سال 1992 تا آستانه ورشکستگی رفتند. با این حال دوام آوردند و بهترین باشگاه دانمارک در آن دهه بودند. در سال های 1996 - 97 و 96 قهرمان شدند و در سال 1999 به لیگ قهرمانان رسیدند. سال 1998 بود که بازیکن آینده شالکه، ابه ساند 28 گل در سوپرلیگ دانمارک به ثمر رساند و این هنوز هم بهترین رکورد است.
یکی از دلایل موفقیت بروندبی، سیستم استعداد یابی آن ها بود. از زمانی که مایکل لادروپ به عنوان نخستین بازیکن تاریخ باشگاه در سال 1982 به تیم ملی رسید، بروندبی با آکادمی موفقش شناخته می شد. در یورو 92 که قهرمان شدند، چهار بازیکن از بروندبی در ترکیب بودند. چهار بازیکن دیگر هم سابقه بازی در باشگاه را داشتند. از آن جمله می توان به برایان لادروپ و پیتر اشمایکل اشاره کرد. وقتی که دنیل اگر جوان به باشگاه بروندبی پا گذاشت، اینطور فضای موفقیت آمیزی باشگاه را در بر گرفته بود.
با وجود قدرت گرفتن، بروندبی هرگز روحیه همکاری باشگاه های کوچک را از دست نداد. صد ها نفر برای باشگاه کار می کردند؛ از نگهبان استادیوم تا مترجم های بازیکنان خارجی، مربیان تیم های پایه و غیره؛ همه به صورت داوطلبانه کار می کردند. عجیب بود اگر پتر بریگارد اسطوره و پدر باشگاه می توانست بروندبی را بدون این داوطلب ها به وجود بیاورد و به موفقیت برساند.
با سیستمی که اساس آن همین افراد داوطلب بودند، جایی برای خودخواهی وجود نداشت. شعار باشگاه "Supra sociatatem nemo " به این معنی بود که کسی از اجتماع بزرگتر نیست. یا اینطور هم می شد آن را ترجمه کرد که کسی از باشگاه بزرگتر نیست. این شعار در همه جا تکرار می شد. از رختکن، تا روی سکوها و حتی اتاق روسای باشگاه.
اگر یکی از بهترین استعدادهای باشگاه در زمین بود اما تشنه موفقیت نبود. در یک مصاحبه با نشریه ای دانمارکی یک بار گفته بود برخی چیزهای بیشتری از من می خواهند اما من سعی می کنم که فوتبال بازی کنم و از آن لذت ببرم. پیش از این در تیم دوم بازی می کردم و حتی از آن لذت می بردم. در دوره ای به دریافت کارت های زرد و قرمز معروف شده بود و این موضوع باعث بی توجهی مربیان به وی شد. یک بار، پس از اینکه از زمین اخراج شد، مربی وقت تیم جوانان باشگاه تام کوهلرت به او گفت که از باشگاه اخراجش می کنند (مربی را) اگر او (به عنوان بازیکن) به همینطور بازی کردن ادامه دهد.
به عنوان یک بازیکن جوان، دنی به مانند سایر بازیکنان جوان باشگاه رویای بازی در بروندبی استادیوم را نداشت یا اینکه در یکی از شب های اروپایی، در اتمسفر استادیوم باشد. پسرک را، مادرش با خود به استادیوم می برد تا بازی ها را ببیند و پسرک علاقه ای به دیدن بازی سایر بازیکنان به طور کل از خود نشان نمی داد. به جز بازی های فینال لیگ قهرمانان و بازی های تیم ملی دانمارک، حالا هم که 31 سال دارد، علاقه ای به دیدن فوتبال ندارد. عاشق فوتبال بازی کردن هستم اما این مهم ترین چیز زندگی من نیست.
برای اگر، فوتبال هم یک سرگرمی بود اما آنطور که حدس می زد پیش نرفت. رویای پیوستن به ارتش را داشت. این رویا از آنجا جرقه زد که یکی از دوستان پدرش تصاویری از حضور در جنگ کوزوو به او نشان داد و داستان های خود را برایش نقل کرد. با وجود علاقه به ارتش، اگر ترجیح داد که اخطارِ کوهلرت را جدی بگیرد. سال 2003 بود که به تیم زیر بیست سال دانمارک دعوت شد. این پس از نمایش هایی خوب در تیم دوم بروندبی اتفاق افتاد. بروندبی در ادامه همان سال قرارداد دنی را تمدید کرد و سال 2004 بود که به عنوان یک حرفه ای، در تیم اصلی بروندبی به میدان رفت. جدال با سرمربی و نتیجه ای که کسب اعتماد برابر کوهلرت شد، تمام روزهای آتی زندگی دنیل اگر را ساخت.
در تابستان 2004، در نیمه های دوره حضور مایکل لادروپ به عنوان سرمربی بروندبی بودیم. باشگاه، ملی پوش سوئدی آندریاس یاکوبسن را به ساوتهمپتون فروخت. یاکوبسن بخشی مهم از ترکیب تیمی بود که پس از کوبنهاون، به رده دوم لیگ رسیده بود. لادروپ سعی داشت که بازیکنی با تجربه را به خدمت بگیرد. با این وجود وقتی از ایده خود پشیمان شد که کوهلرت به او گفت وقتی دنیل اگر ده بازی، بازی کند، دیگر کسی از آندریاس یاکوبسن حرف نمی زند.
به نظر ده بازی برای دنی زیاد آمد. او بسیار زود خود را به بخش کلیدی تیم تبدیل کرد و در کنار پر نیلسن کاپیتان تیم، زوجی محکم در خط دفاعی ساخت. با موهای روشن، خال کوبی ها و لباس های گشاد همه می شناختندش. به سرعت به محبوبِ هواداران تبدیل شد. او را از خود می دانستند.
در فصل 05-2004 فصلی تاریخی را داشتند و به جز موفقیت های کسب شده، به عنوان تیمی که بهترین بازی ها را در دانمارک انجام می داد، شناخته شدند. دوگانه را با برتری پنج بر صفر مقابل کوبنهاون در خانه کسب کردند. اگر گل اول را با ضربه سری دیدنی به ثمر رساند.
در فصل آتی در رسیدن به دور گروهی لیگ قهرمانان ناکام ماندند. به دور گروهی جام یوفا رفتند و کمی بعد بود که پسرک قصه، باشگاه را ترک کرد. در ژانویه 2006 مورد توجه لیورپول و شخص رافائل بنیتز قرار گرفت. قراردادی چهار ساله به امضا رسید و او را به گران ترین فروش تاریخ بروندبی تبدیل کرد. مشخص شد که تقدیر او به ارتش نخواهد رسید و روزهای هیجان انگیز بیشتری در پیش خواهد بود.
خروج اگر، پایان یک عصر در بروندبی بود. وقتی فصل تمام شد؛ لادروپ، آقای گل تیم مورتن اسکوبو، یوهان الماندر و توماس کالنبرگ باشگاه را ترک کردند. همینطور جانشین لادروپ، رنه مئولنستین مربی هلندی سابق تیم رزرو من یونایتد، نتوانست موفقیت ها را ادامه دهد یا تیم قدرتمندی بسازد. سوم شدند و به نظر دیگر خبری از فاکتور موفقیت نبود. رئیس باشگاه پتر بریگارد مریض شد و جسارت تصمیم گیری در باشگاه به حداقل رسید. باشگاه سرمایه گذاری های اشتباهی داشت و حساب بانکی تا آستانه خالی شدن پیش رفت.
دنی به لیورپول رفته بود. در نیمه نهایی لیگ قهرمانان مقابل چلسی در خانه مهم ترین گل دوران ورزشی خود را روی یک ضربه کرنر و نه با ضربه سر، که با ضربه ای دقیق با پا وارد دروازه پتر چک کرد. در فینال هم برابر میلان در ترکیب اصلی بود. با این وجود، رابطه خود با دانمارک را هرگز از دست نداد. برخلاف هم تیمی هایش که در اقصی نقاط جهان به خرید ملک مشغول بودند، دنی و عمویش میخانه سنتر پابن را در محل زندگی اش ویدور خریدند. مکان، جایی اعیانی بود؛ اینطور که انتظار داشتید بازیکنان مطرح یا افراد ثروتمند در آن جمع شوند. اما در عمل، او آنجا را به مکان جمع شدن هواداران تبدیل کرد و آبجو هایی با حداقل قیمت در اختیار آن ها قرار گرفت.
پس از اینکه ملک را به نام خود سند زد گفت که اینجا، برای من مکان بخصوصی است. خانواده به اینجا می آمدند و به طور دقیق، در همینجا بزرگ شدم. وقتی در دانمارک زندگی می کردم، هر روز اینجا بودم، نوشابه می خوردم و بیلیارد بازی می کردم. در کنار آن ها می نشست، نوشیدنی می خورد و تفاوتی با سایر جوانان محل یا کارگرانی که خسته از ساختمان می آمدند نداشت.
سال 2013، دو رستورانی که در لیورپول داشت را فروخت و دست به ماجراجویی جدیدی زد. کسب و کار جدیدش، برای یک فوتبالیست عجیب به نظر می رسد. اما به همراه برادر و یک دوست قدیمی، شرکت فاضلاب بسیار مجهز KloAgger را راه انداخت. به این ترتیب، افراد زیادی در کمپانی جدید او مشغول کار شدند. شریکش رنه راسموسن پس از شروع به کار کمپانی گفته بود ما کسی را داریم که مبلغ زیادی دریافت می کند اما آن را در کشورش و برای ایجاد شغل هزینه می کند. دنیل می توانست پول هایش را در بانک های کشورهایی که مالیات کمتری دارند، انباشته کند. اما این کار را نکرد. شخصیت دنی اینطور نبود که بیاید و از کارهای خود صحبت کند و ریا کار باشد. اینطور بود که راسموسن از برنامه ها و طرح های آن ها صحبت می کرد. او می خواست که اجتماع را قدرتمند سازد و اینطور بود که کسب و کاری مانند فاضلاب شهری که شما را به سرعت به سود نمی رساند را انتخاب کرد.
در تابستان 2013 و در شرایطی که بروندبی برای زنده ماندن می جنگید، اگر وفاداری خود را به لیورپول نشان داد. بارسلونا پس از قهرمانی دوباره در اسپانیا، دنیل اگر را به عنوان جانشین اسطوره باشگاه کارلس پویول می خواست. حتی باشگاه بی میل به فروش او نبود اما یک روز دنیِ قصه به ملوود زمین تمرین باشگاه آمد و به رسانه ها نشان داد که روی انگشتان دستش، شعار باشگاه YNWA را خال کوبی کرده است. به اطلاع مربی، برندان راجرز رساند که قصد ترک باشگاه را ندارد. جیمی کرگر بازنشست شد و حالا اگر کاپیتان دوم لیورپول بود.
با وجود وفاداری بسیار، رابطه برندان راجرز و این مرد دانمارکی خوب پیش نرفت. بدون وجود هرگونه توضیح از ترکیب کنار گذاشته شد و اینطور بود که تصمیم گرفت در تابستان 2014 باشگاه را ترک کند. بار دیگر خبر علاقه بارسلونا وجود داشت. همینطور آرسنال و ناپولی و چند باشگاه بزرگ دیگر. اما او تنها یک مقصد داشت: بروندبی.
پس از تسخیر تمام قلب ها در لیورپول به بروندبی بازگشت. حالا KloAgger یکی از اسپانسرهای استادیوم بروندبی بود و در تمام بازی های خانگی می توانستید اثری از شرکتش را ببینید. به نظر می رسید که دوره حرفه ای را در لیورپول به پایان برساند اما بسیار به وضعیت بروندبی اهمیت می داد. وقتی که باشگاه در سال2013 اعلام ورشکستگی کرد، پیشنهاد خرید سهم در سهام باشگاه را داد. او حتی از دریافت مبلغ درشتی که بروندبی به او بدهکار بود سر باز زد.
بروندبی، معانی بسیاری دارد. نه تنها فقط برای بازیکنان، که برای مردم. این را خودش گفت. شبکه ای بزرگ از افراد داریم که با باشگاه همکاری می کنند. می بینید که مردم جدید برای کمک به باشگاه، پیدایشان می شود. این باشگاه برای کشور و به خصوص منطقه وستگن (ایالتی که بروندبی و ویدور در آن هستند) ارزش بسیاری دارد. وقتی قرارداد جدید را به امضا رساند گفت: احساس ویژه ای به این باشگاه دارم که برایم فراتر از فوتبال و هر چیز دیگر است. می توانستم قراردادی بزرگتر داشته باشم اما این مسائل برایم مهم نیستند. می خواهم که بابت کاری که انجام می دهم، خوشحال باشم. می خواهم که این احساس که می توانم تغییر به وجود بیاورم را داشته باشم. از وقتی که باشگاه را ترک کردم، همیشه رویای بازگشت و پوشیدن دوباره این پیراهن زرد رنگ را داشتم. فوق العاده است که بار دیگر آن را بر تن می کنم.
در تابستان، بروندبی یوهان الماندر که نوریچ را ترک کرده بود و توماس کالنبرگ را پس از دوره ای ناامید کننده در وولفسبورگ و حضور قرضی در اویان به خدمت گرفت. حالا دوباره این سه نفر در کنار هم، رویای قهرمانی را زنده نگاه می داشتند. برخلاف آن دو، اگر از سر اینکه پیشنهادی دیگر نداشت به بروندبی بازنگشته بود. او بازگشته بود، چون بروندبی تنها گزینه ای بود که به آن اهمیت می داد.
لیورپول احساس می کرد که مبلغ خوبی از فروش اگر به جیب خواهد زد با این حال او گفت که تنها بروندبی را می خواهد. پیشنهاد سه میلیونی بروندبی پذیرفته شد؛ این رقم بسیار کمتر از دستمزد سالیانه ای بود که به مدافع دانمارکی پرداخت می شد. از بزرگترین بازیکنانی بود که آن تابستان با مبلغی تا این اندازه ناچیز جابجا می شد.
وقتی به بروندبی بازگشت، به بزرگترین بازیکنی تبدیل شد که پس از سر بابی مور (نه بازی برای هرنینک فراماد در سال 1978 انجام داده بود) که در لیگ دانمارک بازی کرده است. سال گذشته به بروندبی کمک کرد که به اولین مدال در سال های گذشته برسند؛ در لیگ سوم شدند. قراردادش به آخرین روزها می رسید و صحبتی از تمدید آن نداشت. دیروز خبر رسید که سی و یک سالگی نقطه پایان او در فوتبال بوده است. با جهانی از محبوبیت در دو شهر کفش ها را آویخت.
نوشته TOKE MØLLER THEILADE از TheseFootballTimes