اختصاصی طرفداری-
25 آوریل 2016. العین در مقابل ذوب آهن دور برگشت مرحله حذفی جام قهرمانان آسیا. ذوب وضعیت بهتری دارد بازی رفت یک یک مساوی شده بلیط ها را برای بازی برگشت رایگان کردهاند و 12000 نفر به ورزشگاه فولاد شهر آمدهاند تا شاهد صعود راحت تیمشان باشند. یحیی گل محمدی در کنفرانس خبری پیش از بازی میگوید: هدف ما یک چیز است؛ اول گل نخوردن بعد گل زدن. دقیقه 12 یک توپ مرده بیرون محوطه جریمه ذوب آهن نصیب عمر عبدالرحمن میشود. علی حمام لبنانی تکل میرود عمر با یک استپ و پشت پا او را محو میکند، وارد محوطه جریمه میشود کار کمی خطرناک شده پس قاسم حدادیفر کاپیتان ذوب جلو میرود یک حرکت تکنیکی دیگر و قاسم هم دریبل میخورد. دفاع ذوب کاملا درهم ریخته شده. عمر با پای چپ توپ را به مرکز محوطه جریمه میفرستد. لی میونگ آنجا حاضر است و بنگ! سکوت مطلق. حتی گزارشگر اصفهانی از این گل جا خورده و مدتی طول میکشد تا حواسش به بازی برگردد. نیمه دوم همه جلو کشیدهاند یک توپ عالی سانتر میشود یک پاس تودر بغل پا، آسپریا با مظاهری تک به تک است و کار تمام است، تمام! ذوب از آسیا حذف شده در عین ناباوری در ایران در اصفهان و پیش چشم 12000 تماشاگر خودی. گل محمدی ناراحت روبروی خبرنگاران مینشیند. او حساب همه چیز را کرده بود، تمام محاسبات درست بود اما یک ستاره تمامِ حسابوکتابهای او را بر هم میزند. ستارهای به نام عمر عبدالرحمن احمد العمودی.
آغاز داستان:
عمر متولد بیستم سپتامبر 1991 در ریاض است. پدر و مادرش مهاجران یمنی از تبار حضارم هستند که میگویند نسلشان به پیامبر اسلام میرسد. دو خواهر و سه برادر بزرگتر به نامهای احمد، خالد و محمد دارد اما خون فوتبالی در رگهایش را از پدر فوتبالیستش به ارث برده است. خانواده عمر از طبقه پایین جامعه هستند. پدرش کارگر است و برای زندگی بهتر به عربستان کوچ کردهاند. عمر و سه برادر دیگر در تابستانها خود را با توپ فوتبال در کوچه و خیابان سرگرم میکنند. از صبح تا شب پابرهنه به دنبال توپ میدوند اینجا هیچکس به آنها اهمیت نمیدهد. سرنوشت اما برایشان آیندهای درخشان در جایی دیگر رقم زده است.
ریاض عربستان:
امروز روز گرمی در اوایل تابستان است و ریاض مثل همیشه خشک و سوزان. خیابانها خلوت است و معدود اتومبیلها با شیشههای دودی و کولر روشن در رفت و آمدند. به ندرت کسی از اتومبیل خود خارج میشود. حوالی ظهر است که عبدالرحمن عیسی مامور استعدادیابی باشگاه الهلال با ماشین لوکس خود از پارکینگ ورزشگاه پرنس فیصل بیرون میآید. داخل ماشین خنک است و گرمای بیرون احساس نمیشود. در خیابان ملاذ پشت استادیوم چند پسر بچه مشغول بازی هستند. پسری 7-8 ساله با پاهای برهنه و موهای وزوزی در میان آنها متمایز است. هم از لحاظ ظاهر و هم از لحاظ استیل بازی. عیسی ماشین را کناری نگه میدارد و تماشا میکند. انگار توپ به پای او چسبیده. ظریف و زیبا بازی میکند. دریبل های ریز میزند و در همان چند دقیقه سه گل در دروازه میکارد. عیسی از ماشین پیاده میشود و جلو می رود: آهای پسر اسمت چیست؟ او جواب میدهد: عمر. عیسی ادامه میدهد: برای کدام باشگاه بازی می کنی؟ عمر با تعجب پاسخ میدهد: باشگاه؟ هیچ باشگاهی. برای خودم بازی میکنم. عیسی، عمر را سوار بنز خود میکند و باهم به نزد پدر عمر میروند. با موافقت پدر، عیسی او را در تورنومنتهای فوتبال در ریاض شرکت میدهد و همزمان به کلاسهای فوتبال یحیی الشهری میفرستد. در سال 2000 عمر 9 ساله آن قدر خوب شده که وقتی برای تمرین آزمایشی به باشگاه الهلال میرود بلافاصله نظر آنها را جلب میکند. 5 سال بازی برای نوجوانان الهلال او را آماده اولین قرارداد حرفهایاش میکند. حتی به او ملیت سعودی هم پیشنهاد میشود اما اشکال کار همینجاست چون این پیشنهاد شامل حال هیچ کدام از دیگر اعضای خانواده او نمیشود پس عمر پاسپورت عربستان و امضای قرارداد با الهلال را رد میکند.
ابوظبی امارات:
یک سال از ماجرای رد در خواست امضای قرارداد با الهلال توسط عمر عبدالرحمن گذشته. سامی الجابر کاپیتان سالهای نه چندان دور تیم ملی عربستان و باشگاه الهلال اکنون مسئول کشف استعداد باشگاه العین امارات است و آوازه شهرت عمر عبدالرحمن به گوش او نیز رسیده. پس تلفن را بر میدارد و شماره ایجنت عمر یعنی عیسی را میگیرد. با شرح ما وقع ماجرا توسط عیسی، جابر مسئولین العین را متقاعد می کند که این فرصتی طلاییست. العین برای آمادگی پیش فصل در آلمان اردو زده است. یک بلیط یک سره به مقصد آلمان، عمر را به همراه دو برادر بزرگترش محمد و خالد و پدرشان راهی آلمان میکند هنوز یک هفته از تمرین آنها با العین نگذشته که قرارداد بسته میشود. خبر خوشحالکنندهتر برای آنها گرفتن ملیت و پاسپورت امارات است. این بار اما برای تمامی اعضای خانواده عبدالرحمن. چندی بعد تمامی آنها به امارات کوچ میکنند. پرنده از قفس عربستان میپرد و روی شانه شیخ ابوظبی مینشیند.
منچستر ورزشگاه اولدترافورد:
26 جولای 2012 است و 52000 نفر در اولدترافورد نشستهاند. همه نگاهها به لوئیس سوارز و ادیسون کاوانی خط آتش اروگوئه دوخته شده. درخشش عبدالرحمن اما سوارز و کاوانی را تحت الشعاع قرار میدهد یک پاس عمقی عالی در دقیقه 33 از وسط زمین از میان سه مدافع اسماعیل مطر را صاحب توپ میکند و در مصافی تک به تک با دروازبان او توپ را به تور میچسباند. گرچه اروگوئه بازی را دو بر یک میبرد نمایش عمر آن قدر دیدنی است که لوئیز سوارز منتظر میماند تا پیراهنش را با او تعویض کند. در پایان بازی یک چهره مشهور وارد رختکن تیم امارات می شود او رایان گیگز است که پیراهن امضا شدهاش را شخصا به عمر میدهد. حالا او در آن سوی آبها نیز رفته رفته نظرها را به خود جلب میکند. پس از بازی مقابل بریتانیا با وجود شکست سه بر یک تنها گل امارات بازهم با پاس عبدالرحمن به ثمر میرسد و در مرکز توجهات قرار میگیرد. در اخرین بازی امارات از پیش حذف شده در مقابل سنگال یک مساوی میگیرد و به خانه بر میگردد اما تنها 4 روز طول می کشد تا اولین پیشنهاد اروپایی عمر از راه برسد.
منچستر ورزشگاه اتحاد:
امروز برای تمرین با سیتی عازم منچستر هستم برایم دعا کنید! این توئیت عمر عبدالرحمن در روز 16 اگوست 2012 در اکانت توئیترش است. باشگاه منچستر سیتی خواهان دو هفته جلسه تمرینی با او و در صورت رضایت امضای قرارداد است. جلسات تمرینی خوب پیش میرود و قرارداد داخلی 4 ساله امضا میشود اما عدم صدور اجازه کار توسط اتحادیه فوتبال و اداره اتباع خارجی انگلستان همه امیدها را بر باد میدهد. دلیل آن رنکینگ پایین تیم ملی امارات در جدول فیفاست. عمر ناراحت و مغموم به امارات بر میگردد. برایان ماروود رئیس آکادمی منچستر سیتی اما میگوید: ما همچنان تلاش خود را برای به خدمت گرفتن عبدالرحمن انجام میدهیم. در ژانویه 2013 بنفیکا غول فوتبال پرتغال پا پیش میگذارد و به او قرارداد یکساله قرضی پیشنهاد میکند اما رفتن به پرتغال برای عمر جذابیتی ندارد پس آن را رد میکند. در 23 جولای 2013 باشگاه العین دریافت نامه رسمی از باشگاه آرسنال برای عمر عبدالرحمن را تایید میکند. این بار اما شیخ عبدالله رئیس باشگاه با حالتی خشمگین آن را پس میزند و میگوید: عمر یک گنج ملی است و اگر آن ها او را میخواهند باید مستقیما قرارداد را برای ما بفرستند و از این پس هیچ گونه تماس و نامه نگاری پاسخ داده نخواهد شد!
استرالیا مسابقات جام ملت های آسیا:
11 ژانویه 2015. امارات در اولین بازی گروهی قطر را چهار بر یک خرد میکند. در بازی دوم پاس طلایی عمر به علی مبخوت در برد دو بر یک برابر بحرین نقش اساسی ایفا میکند. بازی سوم اما در برابر تیم ایران با وجود شایستگی، یک بر صفر شکست میخورند. در دور حذفی آنها ژاپن را در پنالتی حذف میکنند و به نیمه نهایی میرسند. با حذف برابر استرالیا حالا نگاه عمر و امارات به جایگاه سومی دوخته شده. یک پاس زیبا از عمر در برد سه بر دو برابر عراق مکان سوم را برایشان تثبیت میکند. این بهترین نتیجه تاریخ فوتبال امارات پس از دومی در جام ملتهای 1996 در کشور خودشان است. آنها به خانه بر میگردند جایی که شیخ ابوظبی با بزرگترین قرارداد تاریخ باشگاه منتظر اوست.
ابوظبی دفتر باشگاه العین:
اول مارس 2015 عمر و مسئولین العین دور میز منبتکاری شده دفتر باشگاه نشستهاند: تو برای ما و کشور امارات یک ثروت ملی هستی و ترجیح میدهیم به جای اینکه از کشور خارج شوی همین جا بمانی و فوتبالت را ادامه دهی. این را شیخ عبدالله میگوید و ادامه میدهد ما برایت قرارداد 4 سالهای تا سال 2020 در نظر گرفتهایم که تو را تبدیل به گرانترین بازیکن آسیایی میکند. امیدوارم که از قرارداد راضی باشی. شیخ ابوظبی سر کیسه را شل کرده تا این سرمایه ملی را در امارات نگه دارد. آنها یک بار عمر را از چنگال سعودیها ربودهاند و نمیخواهند این کار برایشان تکرار شود. عمر خودنویس مونبلان سر طلاییاش را از جیب بیرون میآورد و زیر اسمش را امضا میکند. این یعنی برای 4 سال آینده او جایی نمیرود.
مبلغ قرارداد هیچگاه فاش نمیشود اما منابع غیر رسمی خبر میدهند که قرارداد او با العین 7 میلیون پوند در سال است. البته به جز پاداش بردها و قهرمانیها. به این قرارداد یک قرارداد بلندمدت با نایکی و یک قرارداد با شرکت اتصالات امارات و قرارداد دیگری با شرکت کونامی سازنده بازی کامپیوتری را اضافه کنید. ستاره خوشبختی حالا بالای سر او میدرخشد. کودک پا برهنه دیروز حالا گران ترین بازیکن خاورمیانه است.
عمر عبدالرحمن پس از آن روزهای درخشان: