زلاتان ابراهیمویچ که امروز 40 ساله شده است، وارد چهارمین دهه فوتبال حرفه ای خود شده است. این فوتبالیست با سابقه و کاریزماتیک سوئدی، در یکی از مصاحبه های خاطره انگیزش، خود را بنجامین باتن دنیای فوتبال خواند و گفت پیر به دنیا آمده و جوان از دنیا خواهد رفت. اینکه این مهاجم همچنان در بالاترین سطح به فوتبال خود ادامه می دهد و همچنان در عملکرد تیمش تاثیرگذار است، این ادعای او را تا اندازه ای تایید می کند. این یادداشت که بازنشر یک مطلب قدیمی در طرفداری است را به مناسبت 40 سالگی زلاتان، باهم می خوانیم:
همه او را با نام زلاتان می شناسند. واژه ای که طلایی ترجمه می شود، نامی که گردن مدافعان حریف را خم می کند و اسمی که وارد دیکشنری سوئدی شده است. واژه ای که به دوران مدرن فوتبال شخصیت می بخشد.
زلاتان ابراهیمویچ نامی است که هرگز فراموش نخواهید کرد، او مردی است که اکثر فوتبال دوستان اروپایی به او عشق می ورزند. او تنها یک فوتبالیست نیست بلکه یک کمدین برای جامعه و یک سفیر برای کشورش نیز محسوب می شود.
او و کریستیانو رونالدو تنها بازیکناینی هستند که در تمام دقایق بازی فوتبال موفق به گل زنی شده اند. دوران ورزشی او در تیم های باشگاهی با رکوردی بی نظیر همراه بوده است؛ 17 گل برای منچستریونایتد؛ 52 گل برای ال ای گلکسی، 113 گل برای پاریسن ژرمن، 57 گل برای اینتر، 35 گل برای آژاکس، 68 گل برای میلان در دو برهه، 23 گل برای یوونتوس و 16 گل برای مالمو و 62 گل برای تیم ملی سوئد.
هیچ تعجبی ندارد که زلاتان تبدیل به یک الگوی ملی و بین المللی شده باشد، یک بسته کامل، پدیده ای بی نظیر در عرصه فوتبال و مردی تمام نشدنی با انبوهی از افتخارات. مرد سوئدی در واقع یک نماد با ارزش برای کشورش به حساب می آید، در 1996 زلاتان برای تیم باشگاهی مالمو بازی می کرد، جایی که او هیچ درآمد مالی چشمگیری نداشت، بدون پول، بدون کار و بدون آینده مشخص. در 2013 او در مصاحبه ای با دیلی میل گفت:
من تقریبا در 15 سالگی فوتبال را رها کردم و برای کا رراهی کارخانه کشتی سازی شدم، اما مربی تیم مرا متقاعد کرد که آینده من در فوتبال شکل خواهد گرفت، در نهایت من تصمیم گرفتم فوتبال را رها نکنم.
زلاتان در جاده کرانمان، رزنگارد، مالمو از یک پدر بوسنیای به نام سفیک و یک مادر کروات-آلبانیایی به نام جورکا گراویچ متولد شد. در دو سالگی بزرگ شدن در کنار مادر و پنج برادر و خواهر برای او سخت و طاقت فرسا بود. مادرش او را با قاشق چوبی کتک می زد و هنگامی که قاشق ها می شکستند، زلاتان مجبور بود یک قاشق نو بخرد چرا که به عقیده مادرش شکستن قاشق نتیجه اشتباه زلاتان بود.
پس از دوران سخت و عجیب زندگی در کنار مادر، ابراهیمویچ ناچار شد به خانه پدرش برود و با او زندگی کند، متاسفانه پدرش وابستگی شدیدی به الکل داشت و به شدت درگیری های بوسنی را دنبال می کرد، با تمام این اوصاف و بی توجهی های فراتر از حد تصور، زلاتان عاشقانه پدر و مادرش را دوست می داشت و با افتخارات فوتبالیش در آینده به نام خانوادگی خود اعتباری بی نظیر بخشید.
در یک مصاحبه در 2013 با بی بی سی او توضیح داد که چگونه او و دوستانش از اجتماعات محلی دزدی می کردند:
وقتی ما به چیزی نیاز پیدا می کردیم راهی مغازه می شدیم تا آن را بدزدیم. من با دوچرخه رابطه خوبی داشتم.
جالب اینجاست یکی از دوچرخه هایی که زلاتان دزدیده بود به مربی فوتبالش تعلق داشت.
او با این قضیه راحت کنار آمد، او می توانست مرا اخراج کند اما در واکنش به این موضوع فقط خندید.
زلاتان در مورد دوران مدرسه اش در مصاحبه با بی بی سی گفت:
مدیر مدرسه درباره من می گفت: " من 36 سال در این مدرسه سابقه کار دارم، مطمئنا تو جزء 5 دانش آموز سرکش کل دوران فعالیتم هستی، تو بدترین پسر کلاسی، پسری مهربان و شاد که همیشه دردسر درست می کند."
زلاتان این رویه را در فوتبال هم ادامه داد. بعدها آرسن ونگر مربی آرسنال استعداد بی نظیر این مهاجم را کشف کرد. مرد فرانسوی به زلاتان 17 ساله پیشنهاد داد که برای حضور در باشگاه تست بدهد، پیشنهادی که برای پسری در آن سن رویایی به نظر می رسید. در 1997 آرسن ونگر در این باره گفت:
من در اولین مکالمه با زلاتان به او گفتم: "من شنیده ام تو بازیکن خوبی هستی و از تو دعوت می کنم که با به اینجا بیایی و با تیم اصلی تمرین کنی." اما پسر بچه 17 ساله در جواب به من گفت: "من تست نمی دهم." و این گونه بود که دیگر برای آوردنش به تیم تلاش نکردم.
در آن زمان تیم آژاکس هم برای به خدمت گیری زلاتان ابراز علاقه کرده بود، او از همان ابتدا هرچه به ذهنش می رسید را به زبان می آورد و برخلاف بسیاری از فوتبالیست های حرفه ای که نگران بازخورد صحبت هایشان در رسانه ها هستند، او هرگز از بیان افکارش نمی ترسید. فشار روی بازیکنان و اعضای تیم در سطح اول فوتبال اروپا بسیار بالا است و به همین دلیل هرگز ستاره ها و بازیکنانی در این سطح تمایل ندارد با صحبت رک در مورد همه چیز به این فشار بیفزایند. پپ گواردیولا زمانی در این باره گفته بود:
این زیبایی ورزش فوتبال است. گاهی شما می خندید و گاهی گریه می کنید.
جورج بست یکی از بزرگترین استعدادهای فوتبال بود که با فشار و توجه بیش از حد رسانه ها روی او، موفق نشد از تمام استعدادش در مستطیل سبز استفاده کند و به سرعت از سطح اول فوتبال فاصله گرفت، بازیکنی که به مصرف بیش از حد الکل معروف بود.
گاهی اوقات هم فشار رسانه ها و توجه بیش از حد مردم روی یک بازیکن خاص می تواند برای او مفید واقع شود و انگیزه او را برای موفقیت افزایش دهد. لیونل مسی و کریستیانو رونالدو دو مثال بارز در این زمینه هستند، این دو ابر ستاره فوتبال به ما نشان می دهند که چگونه فشار بازی می تواند یک فرد را کاملا روی یک هدف خاص متمرکز کند و باعث شود در رقابت به عناوینی دست یابند که آروزی هر فوتبالیستی در جای جای جهان است.
وقتی به زلاتان نگاه می کنیم متوجه خواهیم شد که او فشار رسانه ها را به گونه ای منحصر به فرد کنترل می کند. در دنیای فوتبال نقل قول ها و مصاحبه های زلاتان به شهرت صحبت ها و تکه کلام های مارتین لوترکینگ معروف است. او از توانایی گفتارش برای تلطیف جو رسانه ای استفاده کرده و باعث می شود خبرنگاران تیتر اخبار را از روی جملاتی که او می گوید انتخاب کنند.
پس از انتقادات جان کاریو از نحوه بازی زلاتان در تیم ملی در 2011 او در جواب جان به رسانه ها گفت:
کاری که جان با یک توپ فوتبال می کند را من می توانم با یک پرتقال انجام دهم.
او همچنین درباره پپ گواردیولا کسی که طی 2009 تا 2011 مربی گری او در بارسلونا را به عهده داشت، و برای حفظ کلاس و تصویر بارسلونا به عنوان یک باشگاه پاک اعضای تیم را از داشتن خودروهای اسپورت منع کرده بود، گفت:
در بارسلونا بازیکنان برای ادامه تمرین از راندن خودروهای اسپورت خود منع شدند. من فکر می کردم این کار احمقانه است، این که چه خودرویی سوار می شوم به کسی مربوط نیست، بنابر این در آوریل و قبل از بازی با آلمریا من سوار فراری انزوی خودم شدم و با آن خود را به باشگاه رساندم.
زلاتان در مورد شرط ادامه حضورش در باشگاه پاریسی گفته بود که تنها در صورت تعویض برج ایفل با مجسمه ای از خودش حاضر به ماندن در پاریس است و در این باره ادامه داد:
فکر نمی کنم دولت فرانسه بتوانند به جای برج ایفل مجسمه من را قرار دهند، حتی رئیس باشگاه هم نمی تواند این کار را انجام دهد، اما اگر بتوانند این کار را بکنند من در این جا خواهم ماند، قول میدهم.
با بستن بازوی کاپیانی تیم ملی سوئد و درخشش در آژاکس، یوونتوس، بارسلونا، اینتر، میلان و پاریس سن ژرمن ثابت کرد که یک ستاره معمولی نیست.
آیا او مغرور است؟ شاید گاهی اوقات مغرور به نظر برسد. شاید او حق دارد پس از به ثمر رساندن این همه گل و کسب این همه جام کمی مغرور باشد.
در 14 نوامبر 2012 سوئد در ورزشگاه استوکهولم میزبان تیم ملی انگلستان بود، این یک بازی دوستانه بود، شما همه بازی های دوستانه را فراموش می کنید اما نه این یکی را. در دقیقه نود مسابقه جو هارت دروازه بان انگلیس، از محوطه جریمه خارج شد و توپ را کمی دور کرد، این توپ در مسیر زلاتان قرار گرفت، او به جای اینکه توپ را به هم تیمی اش پاس بدهد به هوا برخواست و با یک حرکت خارق العاده آکروباتیک از فاصه ای بسیار بعید توپ را داخل دروازه حریف کاشت.
به قلم تیم آدامز