طرفداری- وقتی اشاره مان را تا دهه شصت یا هشتاد میلادی پیش می بریم؛ حضور یک رادیو را در گوشه یک کافه نیمه تاریک پر از مردهای سنتی در یک شهر کارگری را به عنوان رسانه باید تصور کنیم. در شهری که در فوتبال انتقام صنعت و ثروتِ به طور صحیح پخش نشده را، سال ها بود که می گرفت. فوتبال؛ ورزش زیبایی است که گاه با روزهای تاریک عجین می شود. فاجعه هیسل 1985 یکی از روزهای تلخ فوتبال بود. روزی که برنامه ریزی ناصحیح و خشونت دست به دست هم دادند تا بسیاری از مردم نتوانند راه رفته برای دیدن بازی تیم محبوب خود را، تا خانه بازگردند. تمام باشگاه های انگلیسی پس از آن فاجعه تا مدتی نامشخص و لیورپول تا مدتی نامشخص به علاوه سه سال از مسابقات اروپایی محروم شدند. اقدامی که از سوی مارگارت تاچر بانوی آهنین اما بی علاقه به فوتبال مورد حمایت قرار گرفت.
در سال 1976، تنها کتاب زندگی نامه سرمربی شهیر لیورپول با عنوان بیل شنکلی: داستان من، منتشر شد. وی در بخشی از این کتاب در خصوص بازی مقابل اینتر میلان در سال 1965 صحبت می کند. در خصوص این بازی ذکر این مطلب لازم است که لیورپول سه روز پیش از این بازی، برای نخستین بار به قهرمانی در جام حذفی رسیده بود و ورود تیم ها به زمین در آن مسابقه با نمایش کاپ قهرمانی همراه شد. گفتنی است فصل دراماتیک لیورپول با پیروزی عجیب مقابل کلن نیز همراه شده بود. شنکلی نوشت:
وقتی به زمین آمدیم و هواداران جام را دیدند شوری باورنکردنی داشتند. (هلینو) هررا پیش از آن دیدار هم دو سه باری ما را دیده بود اما هرگز ندیده بود به مانند آن شب بازی کنیم. او به من گفت که پیش از این هم شکست خورده بودیم. اما در بازی امشب باختیم. اینتر از نظر تکنیکی تیم خوبی داشت اما آن ها را شکست دادیم. راجر هانت نزدیک به چهار پا پرید تا با ضربه سر به آن ها گل بزند. هررا در خصوص آن گل به من گفت که این یک گل بریتانیایی نبود. این گل بیش از این حرف ها بود. اما بازی برگشت به مانند یک مسابقه فوتبال نبود. ما قدم به یک میدان جنگ می گذاشتیم. ما در جایی به اسم دریاچه کومو اقامت داشتیم و مرتبا با صدای ناقوس کلیسا روبرو می شدیم. ما مشکلی با این قضیه نداشتیم مگر وقتی صدای آن از ساعت 11 شب به بعد طنین انداز می شد. روز به پایان می رسید و صدایی جز ناقوس به گوش نمی رسید. در خصوص چیزی به مانند پایان دنیا سخن می گویم. باب پیسلی و من به سراغ مسئول کلیسا رفتیم و سعی کردیم وی را از این کار منع کنیم. این عادلانه نبود. به مترجم گفتم که به وی بگوید که ما برای مهم ترین دیدار دنیا به اینجا آمده ایم. این درست بود چون بازی رفت را برده بودیم و می توانستیم قهرمان اروپا شویم. ترتیب اثری به درخواست ما داده نشد. آن جا بود که از باب خواستم تا سقف کلیسا بالا برود و زنگوله ی ناقوس را بانداژ کند. این احتمالا یکی از خنده ترین کارهایی بود که باب در تمام سال های مربی بودن انجام داد. او این کار را کرد و اندکی از صدا کم کرد. دیدن آن بازی برگشت در سن سیرو لذتی نداشت. هواداران میلان، هواداران ما را در بازی رفت به دلیل سر و صدای زیاد حیوان خطاب کرده بودند. اما این طبیعی بود. ما برای اولین بار قهرمان جام حذفی شده بودیم. چطور انتظار دیگری داشتند؟ آن شب با یک جام به زمین آمدیم تا در آن بازی حساس بازی کنیم. آن شب مهم ترین شب زندگی ما بود. هواداران میلانی به راستی با ما دشمن بودند. آن ها بمب های دود زا به طرف ما پرتاب می کردند. آن ها شیشه هایی بنفش رنگ داشتند که زمانی که به زمین پرت می شدند دود می کردند. یکی از آن ها در کنار باب پیزلی به زمین خورد و اطراف وی را پر از چیزهایی کرد. اینتر 3-0 ما را شکست داد اما حتی بازیکنان آن ها از این بازی لذت نبردند. همچنین دو گل آن ها غیر قانونی بودند و گل اول (توسط ماریو کورسو) با ضربه مستقیم آزاد از روی خطایی بود که دو ضرب اعلام شده بود. گل دیگری (توسط خواکیم پیرو: در خصوص آن گل باید به این مطلب اشاره شود که گلی به مانند همان را جرج بست مقابل گوردون بنکس در سال 1971به ثمر رساند که مردود اعلام شد) هم توسط بازیکن آن ها در شرایطی به ثمر رسید که توپ از دستان تامی لاورنس دروازبان ما قاپیده شد. پس از بازی مردم با پرچم هایشان به خیابان ها ریختند و من به بازیکنانمان گفتم؛ درست است، ما شکست خوردیم. اما ببینید چه کرده اید. هواداران اینترمیلان به عنوان قهرمان غیررسمی فوتبال جهان با پیروزی مقابل ما دیوانه شده اند. آن ها خوشحالند که لیورپول را شکست داده اند. این استانداردی است که شما بر جا گذاشتید.
دو دهه پس از آن دیدار، لیورپول مجبور بود برای کسب عنوان قهرمانی در اروپا در ورزشگاه المپیک رم مقابل تیم این شهر بایستد. گراهام سونس کاپیتان قرمزها بود و کاپیتان گرگ ها، آگوستینو دی بارتولومی کسی بود که ده سال بعد خودکشی کرد. بیست و هشت سال پیش از آنکه چلسی در آلیانتس آرنا بایرن مونیخ را در ضربات پنالتی مغلوب کند، لیورپول نیز سرنوشتی به همان اندازه دشوار را پیش رو می دید. جو فگن اعتقاد داشت این اتفاق نباید هرگز رخ دهد. با این وجود دو بار پیش از آن اتفاقی مشابه با سرنوشتی متفاوت رخ داده بود و رئال مادرید در سال 1957 و اینتر میلان در سال 1965 در زمین خانگی به قهرمانی این جام رسیده بودند. مارک لاورنسون مدافع مقتدر لیورپول بعدها گفت که پیش از دیدار قرمزها اجازه تمرین در ورزشگاه المپیکو را به دست نیاوردند. رمی ها به عنوان زمین تمرین یک پارک را به لیورپول اختصاص دادند. پارکی که مارک لاورنسون آن را به عنوان جایی که سگتان را برای گردش به آنجا نمی برید یاد می کند.
لاورنسون پس از بروز مشکلات فراوان برای هواداران منچستر یونایتد در رم در سال 2007 نوشت:
اتفاقاتی که در روز چهارشنبه اخیر در رم به وجود آمد نشان داد که چیزی تغییر نکرده است. من در ورزشگاه المپیک رم به همراه تیم لیورپول بازی کردم. زمانی که در سال 1984 آنها را شکست دادیم و در شرایطی که به شادی مشغول بودیم، هوادارانمان به دلیل پیروزی ما با خشونت روبرو شدند. حالا هواداران یونایتد با خشونت هایی با همان شکل روبرو شدند و این در حالی است که پلیس ایتالیا همچنان تنها نگاه می کند. به نظر آن ها هرگز کاری در جهت پایان دادن به خشونت انجام نمی دهند. من برای پلیس ایتالیا، دولت این کشور و یوفا متاسفم که هرگز تصمیمی بر علیه آن ها اتخاذ نکرد. پس از اینکه رم را 23 سال پیش در زمینشان شکست دادیم، هوادارانمان از طریق تونل ورزشگاه به خارج هدایت شدند و در پس آن با سلاح های گرم روبرو شدند. شادی آن ها خراب شد و بسیاری از آن ها به طور جدی مصدوم شدند. این به مانند روانه کردن عده ای به سمت تونل وحشت بود. از خشونتی بی حد و حصر حرف می زنم. اما آن طور که از هواداران گیر افتاده در آن حادثه شنیده ام عجیب ترین اتفاق، رفتار پلیس های ایتالیایی بود. به نظر آن ها از شرایط انتهای تونل خبر داشتند و با خواست قلبی هواداران را به آن سمت رهنمون کردند. اگر به تصاویر بازی اخیر (رم-یونایتد) نگاه کنید می بینید که در این زمینه بزرگنمایی ای صورت نگرفته است. نمی گویم که هواداران یونایتد بی تقصیر بودند. اما سرافکنده اصلی این درگیری باید هواداران رم و پلیس ایتالیا باشند. هرکس که تصاویر تلویزیونی را دیده باشد، دیده است که چطور هواداران یونایتد با خشونت و باتوم روبرو شدند. اما رفتار پلیس یک خاموشی کامل بود و آن ها حمله هواداران رمی را تنها تماشا کردند. باید بگویم همه چیز به طرز عجیبی ترسناک بود. انگار پلیس ایتالیا پشت درهای بسته با هواداران رم به توافق رسیده بود که هواداران را بابت پیروزی تیمشان تنبیه کنند. این ها آینه ای از رفتاری بودند که در سال 1984 انجام شد. اما در شرایطی که در آن زمان حضور دروبین ها محدود بود و حواشی زیر خبر اصلی -قهرمانی دوباره لیورپول- گم شد، افراد زیادی از فاجعه رخ داده باخبر نشدند. دسته ای از لیورپولی ها شکایت دارد که چرا هنوز اقدامی در خصوص رفتار آن زمان هواداران رم انجام نشده است. چند سال پیش برای دیدن بازی رم و لاتزیو به المپیکو رفتم و باید بگم از حجم خشونت شگفت زده شدم. واقعا برای من عجیب بود. باید بگویم در خصوص امنیت جانی ام با ترس روبرو شدم. فوتبال ایتالیایی مشکلاتی قدیمی با خشونت دارد و در این زمینه با انگلستان هم داستان است اما به نظر خشونت در کشور ما ریشه کن شده است. البته گه گاه مسائلی پیش می آیند و می توان به بازی چلسی مقابل تاتنهام در جام حذفی اشاره کرد. اما سال هاست که ما از این سطح از خشونت که در بازی رم-یونایتد شاهد بودیم، عبور کرده ایم. مردمی که فوتبال را در دهه 70 و 80 بازی کرده یا مشاهده کرده اند خاطراتی مشابه دارند. باشگاه های زیادی در این زمینه بدنام شدند که می توان از لیدز، بیرمنگام، چلسی و وست هم یاد برد. ورود هواداران به زمین، خشونت و آتش افروزی چیزهایی بودند که با تصویر فوتبال انگلیسی در هم آمیخته بودند. اما به نظر ایتالیا در همان نقطه متوقف شده است. رم در بازی اخیر به دهه 70 و 80 بازگشت. این در شرایطی است که فوتبال در انگلستان به دور از هولیگانیسم انجام می شود. پلیس و مسئولان فوتبال باید با علم به این مسائل در راه بهبود آن گام بردارند. با مشاهده رفتار پلیس ایتالیا باید از مقامات امنیتی انگلیسی بابت اقدامات سخت گیرانه اما مفید تشکر کرد. رم شهر زیبایی است اما روی زشت خود را هنوز دارد.
چند نکته در خصوص دیدار دو تیم لیورپول و یوونتوس در سال 1985 در ورزشگاه هیسل
برخلاف عرف، لیورپول نقشی در انتخاب استادیوم میزبان فینال مسابقات نداشت. حتی پیتر رابینسون مدیر عامل وقت لیورپول درخواستی به یوفا ارسال کرد و از آن ها خواست به دلیل مشکلات این استادیوم، استادیوم دیگری را به عنوان ورزشگاه دیدار نهایی معرفی کنند. این درخواست اما رد شد. ورزشگاه کهنه هیسل با مشکلاتی فراوان روبرو بود و نیاز به بازسازی به شدت در آن حس می شد.
مارک لاورنسون بعدها گفت که انجام آن بازی یک اشتباه بود. پس از اتفاقات به وجود آمده این بازی نباید برگزار می شد و این احساس قلبی تک تک بازیکنان لیورپول بود. او گفت که شاید فوتبال دوستان زمان حاضر سخت درک کنند اما هولیگانسیم بخش جدایی ناپذیر فوتبال در آن زمان بود. مدافع لیورپول گفت که در آن بین یوفا بدون اینکه تحقیقات گسترده ای انجام دهد و اشخاص مجرم را معرفی کند، در راه پیدا کردن فردی به عنوان مقصر؛ هواداران لیورپول را مقصر اصلی جلوه داد. لاورنسون اعتراف کرد که پس از حادثه تا هفته ها پس از آن را به یاد ندارد.
مدتی پس از حادثه گراهام اشنایدر یکی از مقام مسئول یوفا در خصوص آن حادثه گفت: تنها هواداران انگلیسی مقصر این فاجعه بودند و در این امر تردیدی وجود ندارد. او با قصد از هواداران انگلیسی و نه هوادارا لیورپولی یاد کرد. بسیاری از هواداران یوونتوس در آن قسمت اعتراف کرده بودند که با طرفدارانی از تیم های دیگر انگلیسی به مانند چلسی درگیر شده بودند.
فقدان سیستم صحیح بلیط فروشی باعث می شد نتوان گفت که به طور دقیق درگیری از کدام سمت آغاز شده است. در قسمتی که درگیری آغاز شد می شد هوادارانی با پیراهن باشگاه های لوتون، میلوال، وست هم و نیوکاسل را نیز مشاهده کرد. پس از حادثه به وجود آمده سال قبل در رم، ایتالیایی ها به عناصر منفور در بین انگلیسی ها بدل شده بودند.
یک سال پس از حادثه با به دست آمدن اسنادی گاردین اذعان کرد که کل حادثه به وجود آمده یک توطئه مافیایی آمریکایی بوده است. گاردین ادعا کرد که آمریکایی ها به این وسیله قصد داشتند با سیاه کردن روی فوتبال، فوتبال آمریکایی خود را برای جهانیان محبوب کنند.
گزارش پس از حادثه از سوی یوفا تائید کرد که قانون جلوگیری از فروش مشروبات الکلی در نزدیکی استادیوم در آن مسابقه اجرا نشده است.
هجده ماه پس از بروز فاجعه، خانم ماریا کاپیترز دادستان اعظم بلژیک گزارش خود را منتشر کرد که در آن اذعان کرد نباید تنها هواداران انگلیسی را مسبب حادثه در نظر بگیریم. وی پلیس و مقامات فوتبال را تا همان اندازه مقصر دانست و درخواست اشد مجازات برای جان ماتیو رئیس گارد امنیتی مسابقه به دلیل قتل عمدی نفس کرد.
جو فگن سرمربی وقت لیورپول پس از آن حادثه استعفا داد و تا زمان مرگ هرگز به سمت فوتبال نیامد. او در سال 2001 به دلیل بیماری سرطان درگذشت و در جایی نزدیک به آنفیلد به خاک سپرده شد.
فیل نیل کاپیتان آن روز لیورپول در مصاحبه ای بعد ها گفت: بارها گفته که هیسل را فراموش نخواهم کرد. در اولین نگاه دانستم که استادیوم شباهتی با ویمبلی، رم یا سایر استادیوم هایی که در آن قهرمان شده بودیم ندارد. به مانند قفس (به خاطر فنس ها) کهنه ای بود. هنوز دوست دارم بدانم که چه کسی تصمیم گرفت که بازی در آنجا برگزار شود؛ اگر اینطور نبود، تراژدی اتفاق نمی افتاد. اما استادیوم های کهنه تراژدی های زیادی در آن دهه به وجود آوردند. دو هفته پیش از هیسل، استادیوم بردفورد سیتی آتیش گرفت و بیش از 50 نفر بر اثر سوختگی مردند. چهار سال بعد هم در ورزشگاه هیلزبرو فنس ها و سوء مدیریت مسئولان و پلیس باعث مرگ 96 نفر شد. باشگاه برای بیست سال سفیر انگلستان بود اما پس از آن شب، می گفتند که ما فوتبال این کشور را ناامید کرده ایم. واقعا دردناک بود که آن آمار دست نیافتنی، به پایانی نظیر این ختم شد. لیورپول پیش از بازی به طور علنی گفته بود که از وضعیت استادیوم نگران است. باشگاه می دانست که درگیری بین هواداران دو تیم ممکن است. اما یوفا قبول نکرد و وقتی مشکل به وجود آمد، لیورپول را مقصر دانست. ترجیح می دهم که آن شب را فراموش کنم. فاجعه بود. چه چیزی می توانم در این خصوص بگویم؟ انتظار چه حرفی در این خصوص دارید؟ اگر برایتان از درد های آن روزها بگویم، آن را می نویسید و فروش بیشتری خواهید داشت اما چه چیزی پس از آن برای من باقی می ماند؟ چه حسی؟
این را بعدهای روی ایوانز در خصوص روزی که -به قول خودش- شرمسار شدیم نوشته بود: خودمان را نمی بخشیم. فراموش نمی کنیم و نمی فهمیم.
سال ها بعد پرچم دوستی در آنفیلد روی دست ها بالا رفت.
این یادداشت یک سال پیش با همین عنوان در طرفداری منتشر شده بود.