طرفداری- در بیست و ششم می 1906، مت بازبی در بلشایل -در سیزده مایلی گلاسکو پایتخت اسکاتلند-متولد شد. فوتبال را از من سیتی آغاز کرد و در سال های منتهی به جنگ جهانی دوم (و تعطیلی لیگ انگلستان) در لیورپول با باب پیزلی به بازی پرداخت. جنگ که آغاز شد به هیبرنیان رفت و به عنوان مهمان دوره ای به صورت آماتور فوتبال بازی کرد. مربیگری را با یونایتد آغاز کرد و با یونایتد به پایان برد. داستانی را مرور می کنیم که باعث شد مت بازبی، به لقب شوالیه نائل شود.
برای بسیاری از مربیان ساختن یک تیم بی نظیر بسیار سخت است. سر مت بازبی سه تیم ساخت. در اولدترافورد، این اسکاتلندی افسانه ای منچستریونایتد را تبدیل به باشگاهی کرد که ارزش صحبت کردن را داشته باشد. رئیس، عنوانی که سه نسل از بازیکنان به او نسبت داده اند، پایه های یونایتد را به عنوان یک نماد و یک قدرت جهانی بنا نهاد. تاثیر و دیدگاه او در مورد اینکه فوتبال باید چگونه بازی شود، هنوز به عنوان هسته اصلی باشگاه باقی مانده است.
بدون بازبی، فرگی نیز وجود نداشت. دومی کسی بود که در دورانش به فردی مشهور بود که نمی شد جوابش را داد و همواره از کسانی که از او خوششان نمی آمد انتظار احترام کامل داشت. بازبی شاید کسی بود که خونسردی و متانت بیشتری داشت، به همان اندازه که قدرتموند و ترسناک جلوه می داد.
ریش سفید نویسندگان فوتبال بریتانیا، هیو مک ایلوینی، یک بار نوشته ای مختصر در ستایش بازبی نوشت اما داستان کوتاهی نقل کرد که در آن به مهاجم یونایتد لیام ولان، یکی از کشته شدگان فاجعه هوایی مونیخ اشاره شده بود، کسی که با ناراحتی وارد دفتر بازبی شد و به خط خوردن نامش از فهرست تیم شکایت کرد. بازبی جواب او حساب شده و جدی داد:
کسی به من نگفته است که چه کسی را وارد تیم کنم و چه کسی را خط بزنم. من اینجا را مدیریت می کنم. اگر تو را نگه داشتم به این خاطر است که طوری بازی می کنم که من می خواهم. در همین مسیر به بازی کردن ادامه بده و هیچوقت دوباره اینکار را نکن.
برای ربع قرن این حرف تبدیل به سبک زندگی در یونایتد شد: بازبی به شما می گوید چه کاری کنید و شما آن را انجام می دهید. بازیکنان یونایتد به نصیحت های او گوش کردند، و به همین خاطر 13 قهرمانی مختلف را کسب کردند. او مربی ای بود که هم در روزهای درخشان یونایتد و هم در روزهای تاریک باشگاه همراه آن ها بود. دلیل اینکه نام او با فاجعه هوایی مونیخ پیوند خورده است، ساده است، آن بازیکنان دردانه های بازبی بودند (busby babes)، ولی باید یادآوردی کنیم که او باشگاه را در آشفتگی و پس از یک تراژدی بی سابقه، در طول یک دهه از بلاتکلیفی هدایت کرد، و با قهرمانی در اروپا از آن خارج شد.این دوران شاید شگفت انگیزترین دوران برای تحلیل و بررسی سر مت بازبی باشد. ایان مک کارتنی از این دوران را "برخواستن از خرابه" نام نهاد.
این نشان می دهد که بازبی چه تاثیر فوق العاده ای بر فوتبال بریتانیا داشته است. بازبی در کنار همکار مورد اعتماد خود جیمی مورفی، از دوران بازسازی ای خارج شدند که شاید هیچوقت تکمیل نمی شد. برای طرفداران منچستریونایتد، دوران شگفت انگیز فرگوسن با تالاری از عناوین در دهه 90 همیشه عصر طلایی خواهد بود و با اینکه هواداران یونایتد از تلاش های سر مت آگاه هستند، باید زمان بیشتری را برای قدردانی از دستاوردهای او اختصاص دهند.
بازبی که در 19 فوریه 1946 به عنوان سرمربی منچستریونایتد انتخاب شده بود، رسماً از 1 اکتبر زمام امور را در دست گرفت. البته حقیت دارد که به بازبی ترکیبی فوق العاده شامل بازیکنانی نظیر جک روولی، جانی کاری و هنری کاکبرن، ارث رسیده بود، این استفاده درست او از این میراث بود که کارایی و تخصص او را نشان داد. نفوذ و قدرت بازبی به سرعت تاثیر خود را بر یونایتد گذاشت. در پایان فصل 47-1946 او برای اغوا کردن جیمی مورفی از قدرت متقاعد کننده خود استفاده کرد تا مورفی به عنوان مربی به یونایتد بیاید و با هم آن ها تیم را در سال های 1947، 1948، 1949 و 1951 نائب قهرمان کردند. بله، بازبی پنج سال سکان هدایت یونایتد را در دست داشت ولی قهرمان لیگ نشد اما، مهم تر از هر چیزی، او یونایتد را در سال 1948 قهرمان جام حذفی انگلیس کرد.
با نگاهی به گذشته، این جام مهم ترین جام او با یونایتد بود. هفتاد سال پیش با دوران فعلی بسیار فرق داشت اما قابل قبول بود که یونایتد گزینه های دیگری برای هدایت منچستر، بعد از 5 فصل بدون قهرمانی در نظر بگیرد. همانطوری که بازبی پیشگام فوتبالی تهاجمی بود و این سبک با نام یونایتد عجین شد، وی استنلی متیوس را در فینال جام حذفی پس زد و با شکست دادن بلکپول اولین افتخار بزرگ باشگاه را پس از نزدیک به ۴۰ سال به ارمغان آورد. وی پس از آن برد یک فرد گرایی اعلا را بدون دخالت هیئت مدیره به وجود آورد. فرد گرایی اعلا و دیکتاتوری ذاتی که در صحبتهای هارولد هردمن، یکی از مدیران یونایتد به خوبی به زبان آورده میشود: "مربی ما نظر ما را میپرسد و وقتی ما نصیحتهای خود را مطرح میکنیم، او همون کار لعنتی که دلش میخواهد را انجام می دهد."
جالب توجه است که یونایتد تنها در سال 1952 توانست بالاخره قهرمانی لیگ را کسب کند و به نظر می رسید انقلاب بازبی در حال اوج گیری است. ترکیب تیم با وجود اینکه موفق بود، پیر شده بود و این دیدگاه بازبی بود تا جوانان و استعدادهای بومی را پرورش دهد و ترکیب تیم اصلی را در اولدترافورد تصفیه کند. به خاطر فلسفه بازبی، بازیکنانی نظیر راجر برن و جکی بلنچفلاور تبدیل به اولین دردانه ها شدند.
در پی آن ها، بازیکنانی مثل مارک جونز، ادی کولمن و دانکن ادواردز، در حالی که تنها 17 سال داشتند در ترکیب اصلی زیر نظر بازبی به میدان رفتند. از اینجا بود که بازبی یونایتد را به سمت قهرمانی در سال های 1956 و 1957 هدایت کرد. با چنین جوان گرایی، و از همه مهم تر، اعتمادی که بازبی به ادامه این روند داشت، در طی پنج سال تنها یک مهاجم مرکزی قدرتمند به نام تامی تیلور و یک دروازه بان به نام هری گرگ تنها خریدهای بزرگ یونایتد بودند. خود بازبی در این مورد گفت:
به گمانم، این رویای هر مربی ای است که با مربیگری و هدایت بازیکنانِ جوان بین 15 تا 17 سال، تیمی قوی بسازد. این دلیلی بود که من این طرح را آغاز کردم. می توانید به وفاداری آن ها اطمینان کنید و ثبات داشته باشید.
سر مت مردی بود که همیشه میخواست آینده را شکل دهد و تشویق استعداد های جوان روش او برای رسیدن به این اهداف بود.
در آن زمان، فوتبال به چشم مسابقه ای برای مردان سختی کشیده دیده می شد، زیرا بازی سختی بود. امکانات پزشکی در آن زمان کم و مدرن نبود، همین بازیکنان را مجبور می کرد که هم از نظر بدنی و هم ذهنی کارکشته و قدرتمند باشند چون درگیری های درون زمین چاره ای جز این برای بازیکنان باقی نگذاشته بود. ایده بازبی انقلابی بود: ساختن یک تیم بر اساس نوجوانان و جوانانی که تازه وارد دهه سوم عمرشان شده اند. او فوتبال را بازی جوانان می دانست و همین دیدگاه فوتبال را برای همیشه عوض کرد، اجازه داد آکادمی ها رشد کنند و ترویج این دیدگاه منجر به شکل گیری هسته اصلی باشگاه منچستر یونایتد شد.
سپس تاریخی فرا رسید که تا ابد به اساس باشگاه منچستریونایتد گره خورده است. در 6 فوریه 1958، تراژدی رخ داد. بیست و سه تن، شامل 8 بازیکن یونایتد، 3 نفر از مسئولین و 8 ژورنالیست ورزشی، جان هایشان وقتی که هواپیما Airspeed Ambassador در تیک-آف از فرودگاه مونیخ ناتوان بود از دست دادند. شیاطین سرخ از تساوی 3-3 در چارچوب رقابت های قهرمانی اروپا با ستاره سرخ بلگراد در یوگوسلاوی به خانه بر می گشتند که این اتفاق رخ داد. هفت بازیکن یونایتد در دم جان باختند، در حالی که دانکن ادواردز دو هفته بعد در بیمارستان بر اثر جراحات وارده در گذشت.
مت بازبی و بابی چارتون هر دو از فاجعه جان سالم به در بردند و روحیه و شجاعت این دو مرد بود که یونایتد را احیا کرد. درد این حادثه ماندگار و رنجش عذاب آور بود، اما بازبی و بازماندگانِ قهرمانش بار سنگین این تراژدی را به دوش کشیدند و هیچگاه تسلیم نشدند. بازبی از سقوط چند جراحت داشت و مورفی به جای او مسئول تیم شد تا با هدایت او – به طور شگفت انگیزی – به فینال جام حذفی صعود کنند، جایی که بالاخره تسلیم شدند و بازی را 2-0 به بولتون باختند.
در این زمان، بازبی دوباره زیرکانه زمام امور را با همان قدرت، روی نیمکت در دست گرفت. حقیقت این است که بازبی قانع شده بود که دورانش در فوتبال تمام شده است. بعد از تراژدی، او در خود توانایی ادامه دادن را نمی دید ولی همسر و فرزند او، جین و سندی، او را متقاعد کردند که بماند و برای برگشت به صدر تلاش کند. در نهایت، بازبی احساس می کرد که به کسانی که جانشان را از دست داده اند و حتی آن هایی که زنده مانده اند مدیون است. او همیشه این حس را داشت که اگر حادثه مونیخ باشگاه را نابود نمی کرد، آن ترکیب از "دردانه های بازبی" می توانست با ادامه دادن راهش، بر فوتبال اروپا حکمرانی کند.
سخت بود ولی بازبی نشان داد که مرد استقامت است، تیمش را حول گرگ، چارتون و بیل فولکس دوباره ساخت، در حالی که نیروهای تازه ای مثل دینس لاو و در نهایت جورج بست را در سال 1963 به خدمت گرفت. تیم بعد از مونیخِ بازبی حتی بهتر از قبل از آب در آمد، آن ها در کنار هم ترکیبی بی نظیر از استعداد و تجربه بودند که در تاریخ باشگاه، یونایتد را از خاکستر به اوج رساندند.
بازبی با بازسازی تیمی که 3 تن از برندگان عنوان بهترین بازیکن سال را در خود جای داده بود – بابی چارلتون، دنیس لاو و جورج بست – موفق شده بود تا بهتر از تمام انتظارات عمل کند. مثلث طلاییِ بازبی، اساسی شدند برای موفقیت هایی که در آینده قرار بود توسط آن تیم به دست آیند. دو قهرمانی در لیگ در سال های 1965 و 1967 همچون پایانی معجزه آسا بر یک ققنوس در حال اوج گیری بودند، یک افسانه فوتبالی که موجب شد بخشی از غم های فاجعه مونیخ تسکین داده شود.
فصل دوم: سر مت بازبی و هنر ممکن ساختن همه چیز
پ.ن: موزیک متن آهنگ Flowers Of Manchester ساخته گروه The Spinners می باشد که برای یادبود کسانی است که جان خود را در مونیخ از دست دادند.