اختصاصی طـرفداری
یک. ستاره های قلابی
پرسپولیس برای قهرمانی احتمالی خود یک ستاره در بالای لوگویش تعبیه کرده بود، به نشانه 10 قهرمانی در لیگ ایران در ادوار مختلف. استقلال 2 ستاره دارد به نشانه 2 قهرمانی در آسیا؛ در حالی که نه در آسیا قانونی برای این کار تعبیه شده است و نه در ایران. هویت سازی قلابی. ادامه فرهنگی که هر کس در یک گوشه این کشور یک قابلمه به دست گرفته و سازی می نوازد! نگاهی به کشورهای دیگر بیاندازید، هر کشور معتبری در فوتبال یک قانونی برای ثبت ستاره را دنبال می کند یا اگر هم قانونی برایش وضع نکرده باشد (انگلیس) خلق الساعه یک تیم از آن برای کل کل استفاده نمی کند. مثلا در ایتالیا هر ده قهرمانی سری آ یک ستاره طلایی دارد. در آلمان به ازای 3، 5، 10 و20 امین قهرمانی ستاره تعلق می گیرد. تورنومنت های بین المللی نیز ستاره های خاص خود را دارند. به طور مثال برزیل و آلمان و ایتالیا 5، 4، 4 ستاره در مسابقات بین المللی روی لباسشان درج می کنند. اما آسیا چنین قانونی ندارد، الهلال عربستان روی لوگوی پیراهنش ستاره ای پیدا نمی شود در حالی که 3 بار قهرمان آسیا شده اند، جوبیلو ایواتا هم ندارد.
اما باشگاه های ما هر کدام قابلمه و سینی به دست گرفته و در گوشه ای ساز خود را با بدترین صدای ممکن می زنند، استقلال 2 ستاره درج می کند که بی شباهت به ستاره های منچسترسیتی نیست (که آن ها هم در لوگوی جدید که از فصل بعد مورد استفاده قرار می گیرد حذف شده اند!).
واقعیت اساسی این است که استقلال 2 بار قهرمان آسیا شده است، تمام. ستاره روی لوگو فقط یک حرکت من در آوردی در جهت پایین آوردن سطح کلاس باشگاه است. پرسپولیس هم اگر دوره آینده قهرمان ایران شود واقعیت اساسی این خواهد بود که 10 بار قهرمان ایران شده است و قراردادن ستاره در لوگو یک حرکت من درآوردی دیگر خواهد بود.
دو. جشن قهرمانی های بی محتوا
تیم های بزرگ در جهان هیچ گاه برای نایب قهرمانی جشن نمی گیرند. این تیم های متوسط و کوچک هستند که از رتبه های بالا و بدون جام هیجان زده می شوند. به طور مثال تاتنهامی ها هیجان زده اند چرا که بعد از سال ها به لیگ قهرمانان می روند و بعد از سال های طولانی تری به رتبه دوم لیگ شان می رسند. در حالتی متعادل تر، تیم هایی که به بحران رفته اند بعد از گرفتن سهمیه جام های قاره ای جشنی می گیرند، به طور مثال اگر اینتر سهمیه لیگ قهرمانان را می گرفت، بعد از سال ها دوری از مسابقات و بحران های مختلف جشن می گرفت. اما این جشن ها حکایت از کوچک شدن و تضعیف این تیم ها دارند که واقعا جای شادی و سرور باقی نمی گذارد! دیگر این جشن ها چه تفاوتی با سطح اودینزه سال های پیش ایتالیا دارد که سهمیه چهارم را می گرفت یا چه تفاوتی با تاتنهام دارد که از نایب قهرمانی سرمست است؟ تیم های متوسطی که این گونه جشن می گیرند. و کاش پرسپولیس و استقلال برای پشت استقلال خوزستان قرار گرفتن جشن نگیرند!
اگر پرسپولیسی ها این چنین برای نایب قهرمانی هیجان زده اند به طور مشخص نشان می دهند که تیمشان متوسط شده است و آن تیم بزرگ گذشته نیست. این اعتراف را در کلام و رفتار مدیران، بازیکنان، کادر فنی و هواداران به صورت خوشحالی از نایب قهرمانی می توان دید. نایب قهرمانی ناراحتی و توهین و ... ندارد اما قطعا برای پرسپولیس با آن سابقه بزرگ، دوم شدن در فصلی که تیم در آستانه سقوط استقلال خوزستان در یک فصل بدل به قهرمان می شود یک شکست است. استقلال، سپاهان و تراکتورسازی نیز در این شکست سهیمند. باختی مشترک برای همه تیم های مدعی لیگ.
این ابتذال را می توان در استقلالی ها در سطحی به مراتب پایین تر دید. وقتی بازیکنان و کادر فنی و هواداران ذکر می کنند که همنام خوزستانی آن ها قهرمان شده است و استقلالی وجود دارد که بالاتر از پرسپولیس است. با این حساب استقلال همزمان در لیگ هم قهرمان شده (!) هم سوم شده (!) و هم سقوط کرده است! این سبک از ابراز شادی هم نشان از ضعف و متوسط شدن این تیم دارد. استقلال شکست خورده است، چرا که متکی به واکنش های رحمتی ست، چرا که وابسته به تک بازیکن هایی مثل کرار بود که با آن افتضاح کامل آمدند و رفتند و تیم فقط در حضور آن بازیکنان نتیجه گرفت و یک شکست خورده بزرگ است چرا که هم 4 گل در دربی خورد و هم در یک جشن مبتذل قهرمانی استقلال خوزستان را تبریک می گوید، چرا که از رقیب خود 11 امتیاز جلو بود و در پایان 5 امتیاز عقب است! چقدر افت کردیم ما در تیم داری و هواداری که به جای برداشتن گام اول موفقیت یعنی پذیرفتن شکست، فرار رو به جلو می کنیم با پوچ ترین کل کل ها.
پرسپولیسی ها ذکر می کنند که چون ابتدای فصل از عملکرد خوبی نداشتند و عملکردشان مثبت شد پس نایب قهرمانی آن ها لایق جشن و سرور است. خیر! متأسفانه این شادی هم خود فریبی ست. پرسپولیس شکست خورد چون یک فصل متوازن نداشت، چون در کنار خط حمله خوب خط دفاع بسیار بدی داشت. خط دفاع و گلری که به تعداد حفره های باب اسفنجی مدل های جدیدی از گل خوردن را ارائه کرد و پرسپولیس شکست خورد چرا که یک فصل دیر فهمید که سوشا مکانی و آن مهره های دفاعی قابل اتکا نیستند. یک تیم موفق تیمی است که تمام فصل خوب باشد نه اینکه ابتدای آن بد باشد (پرسپولیس) یا انتهای آن بد باشد (استقلال) و مابقی فصل خوب باشد. این که به طور مثال شما هفته اول امتحانات درس نخوانید و 10-12 بیاورید و امتحانات آخر را 20 شوید در مجموع معدل شما 14-15 است و گرفتن جشن پیروزی بی معنی ست!
به مرگ گرفته شدید که به تب راضی شوید. آن هم برای مسئولان تیم بزرگی چون پرسپولیس، سطح رضایت شما تا سطح هواداران تاتنهام و وستهم پایین آورده شده است. این رشد حاصل کاریزما، ادب و متانت و علم برانکو ایوانکوویچ بود و نه هیچ دلیل دیگری. هیئت مدیره مجاب شد که از برانکو حمایت کند نه اینکه الزاما بخواهد حمایت کند. برانکو جرقه ای ست که اگر از پرسپولیس روزی برود مشکلات دوباره سر باز خواهند کرد. پایه های کاخ های استقلال و پرسپولیس لرزان هستند زیرا که ثبات و پایداری سیستماتیک ندارند. استقلال و پرسپولیس مثل یوونتوس نیستند که با رفتن کونته، با آلگری شکست خورده میلان هم موفق شوند. مثل بارسلونا نیستند که با رفتن رایکارد و گواردیولا و تیتو و تاتا باز هم در سطح اول دنیا قدرت نمایی کنند. اینجا اینقدر همه چیز بی پایه و اساس است که در یک روز یک باشگاه از عرش به فرش می رسد و حتی به دسته پایین تر می رود! به جرقه برانکو دل خوش نباشید که مطالبات اصلی هواداری را از باشگاه فراموش می کنید. مطالباتی که با ارسال یک عدد پیامک به فلان شماره هم محقق نمی شوند و فقط با این سبک کار ها حس و هیجان و شور و کیف پول هوادار است که مکیده می شود برای یک سیستم نالایق و یک سری افراد نالایق.
کل کل هایی تا این حد پوچ و بی محتوا نشانی جز اعتماد به نفس فرو خورده جامعه ندارد. نبود هیچ دلیلی برای عزت نفس شخصی و جمعی. اتفاقی که در انگلیس واضح است که هیچ وقت هوادار استون ویلا احساس حقارت از باخت نمی کند که در مقابله با آن سراغ کل کل های پوچ با تیم های دیگر برود.
شاید اول مسئولان و بازیکنان دو تیم باید سکوت کنند، دوم هواداران دو تیم. کل کل های پوچ باید تمام شوند.
چه زمانی فرا خواهد رسید که مثل هواداران جنوا، وستهم، اینگول اشتات و حتی تیم هایی مثل اینتر، دنبال رفع خلاء اعتماد به نفس با دلایل پوچ فوتبال نباشیم؟ از فوتبال به مانند یک وسیله و نه یک هدف برای تخلیه هیجان گره خورده استفاده کنیم، مثل رقصیدن، رقصیدن برنده و بازنده و کل کل ندارد و فقط لذت و هیجان و تخلیه انرژی ست. حتی اگر بخواهیم کل کل هم بکنیم (به عنوان بخشی از ذات فوتبال)، امسال در فاز کل کل هواداری فقط یک برنده داشت که آن هم 4 گل پرسپولیس به استقلال بود که هم دربی را بردند هم 4 را هدف گرفتند و استقلالی ها هم به جای فرار رو به جلو باید برنامه ریزی کنند تا آن را باز پس بگیرند. بقیه موارد کل کل بی محتواست.
این فصل نکات مثبت زیادی داشت که بسیار در باره آنان نوشته شده است (مثل هیجان لیگ در هفته های آخر، بزرگ تر شدن حلقه مدعیان و نمایان شدن چهره های جوان برای پشتوانه سازی تیم ملی) که ما در این مطلب سعی کردیم بیشتر نقدی بر فرهنگ هواداری فوتبال ایرانی داشته باشیم.
پی نوشت بی ارتباط با یادداشت: وقتی هوادار در اوج هیجان عصبانی ست، یک راه حل بسیار خوب همین مقواهای رنگی است که در استادیوم به تماشاگران داده می شود، چرا که هوادار عصبانی آن لحظه نیاز به تخلیه صاعقه وار انرژی دارد و پرتاب مقوا تقریبا همان سطح مورد نیاز را تخلیه می کند و از نظر روانی جلوی پرتاب صندلی و سنگ و بطری را که خطر بیشتری دارند را می گیرد. جا دارد مسئولان در این حوزه به شکل یک راه حل کوتاه مدت (تا حصول یک راه حل بلند مدت فرهنگی) از آن استفاده کنند.
تصویر: دختری ست که روز گذشته موفق شد تا در استادیوم مسابقه را از نزدیک تماشا کند. البته اتفاق خاصی برای خودش و مذکرهای حاضر در استادیوم هم رخ نداد. به عنوان نمادی از یک هوادار مشتاق در این یادداشت تصویرش را قرار دادم.