طرفداری- شب گذشته برای آخرین بار آپتون پارک میزبان یک بازی رسمی فوتبال بود و وست هم موفق شد با نتیجه 3-2 از سد منچستر یونایتد عبور کند. ورزشگاهی که در سال 1866 ساخته شد، برای آخرین بار به وظیفه خود یعنی میزبانی از مسابقه چکش ها عمل کرد و حالا قرار است این تیم به ورزشگاه المپیک برود. گفتنی است قرار است در هفتم آگوست، ورزشگاه جدید با حضور یوونتوس تورین افتتاح شود.
اما شب گذشته؛ ازدحام و کنترل ضعیف جمعیت در آن حوالی صحنه های عجیبی را پیش از دیدار تیم های وست هم و منچسر یونایتد سبب شد. صحنه هایی مانند پرتاب اشیا به سمت اتوبوس حامل بازیکنان تیم میهمان و افرادی که از صحنه عکس می انداختند و سرود می خواندند. وست هم گفت که برای همیشه آن ها را محروم می کند و گراهام سونس گفت اگر عقل داشتند، اینطور لیگ برتر را در اوج شهرت، به تیتر منفی رسانه ها تبدیل نمی کردند.
اما، خداحافظ آپتون پارک! هرچقدر که داستان پیش از شروع بازی نوستالژیک های دهه هفتاد و هشتاد را زنده می کرد، این ورزشگاه خود حدیثی پررنگ تر بوده است. حتی وداع با این استادیوم هم به همان اندازه وحشی، توده ای و عجیب بود. در شبی که بوی مشک می داد، هواداران وست هم دردِ ترک استادیوم کهنه خود را با خرد کردن شیشه های نوشیدنی بر شیشه اتوبوس متمول ترین باشگاه کشور تسلی بخشیدند. در سراسر شب آهنگ های حزن آلودی ندای خداحافظی را روی سکوها آپتون پارک زمزه می کرد. در زمین هم، شبی از آن شب ها داشتند تا کلکسیون شکست تمام تیم های بزرگ را در یک فصل را به کارنامه خود اضافه کنند.
جنجال شب گذشته در فاصله ای کمی بعد از آن اتفاق افتاد که تیمی در میدلندز، لستر سیتی جام نقره ای قهرمانی را بالای سر برد و تاج آن را بر سر کلودیو رانیری سرمربی اخراجی تیم ملی یونان و هرجای دیگر که بشود تصور کرد، گذاشته شد. عربده های بیرون اتوبوس یونایتد نشان می داد که چطور دنیا می تواند تا این اندازه سریع تغییر کند. چطوری دیوانگی می تواند از کنترل خارج شود.
ازدحام بیرون استادیوم را مقصر می دانند که چطور بیننده هایی معمولی به جمعیتی ترسناک پشت شیشه ای شکسته تبدیل شدند. اینکه چطور دو شنبه شب در جایی نزدیک رودخانه تیمز افرادی با پیراهن ها و شال های ارغوانی، ترسناک تر از همیشه می نمودند؛ از کنترل خارج شدند و این نگران کننده بود. گرین استریت باریک است و در روزهای بازی پر از جمعیت می شود. روسای وست هم، کمپانی های تلویزیونی و هر کس که به طریقی از سفره ای که لیگ برتر پهن کرده، نان می خورد پیش خود و مقابل دوربین ها می گوید که باید این موضوع تمام شود. این رفتار مناسب نیست. آن ها اهمیتی به دلایل نمی دهند. بیرون اتوبوسی که فوتبالیست هایی دراز کشیده بر کف در آن مرتب سلفی می گرفتند؛ جمع شده بودند و شعار باشگاه خود را می خواندند:
I'm Forever Blowing Bubbles
برای همیشه حبابی در پرواز هستم.
طوری آن را در خیابان گرین می خواندند که می دانستند دیگر هرگز با این شور و حال آن را نخواهند شنید. ترانه ای آمریکایی است متعلف به سال های 18 و 19 قرن بیستم. داستان رویاهای طول و دراز است که دهه هاست در سکوهای آپتون پارک از اعماق جان خوانده می شد. داستان قلعه ای که تنها در رویاها بر ایوان شاهی آن طلوع را می دیدند. داستانی رویایی برای آن ها که همیشه دست های پایین تر و استادیوم قدیمی تر بودند. حالا روایت تغییر کرده و سه مالک خندان با لباس های براق، پیشنهادهایی نجومی برای تئو وللکات و کریستین بنتکه دارند. آن احساس و آن داستان رمانتیک، شاید شب گذشته برای همیشه در گرین استریت دفن شد. حالا آن ها استادیومی بزرگ و پنج ستاره دارند که هزینه ساخت آن را مالیات و جیب مردم پرداخت کرده است.
داستانی قدیمی در سینه فوتبال انگلیسی بیرون درهای استادیوم رقم خورد و در داخل آپتون پارک ادامه پیدا کرد. داستانی که شاید برای لوئیس فن خال در انگلستان به معنی پایان باشد. اینطور بود که کسی از گل زودهنگام دیافرا ساخو متعجب نشد. اما یونایتد با دو گل آنتونی مارسیال به بازی بازگشت و 2-1 پیش افتاد. زیر نورهای زرد پروژکتورها، روی سکوها می خواندند که از جا برخیزید برای خاطر بولین گراند. همه می دانستند که این روز فرا می رسد و قدرت است که مهره ها را در دست دارد. همینطور است که زندگی در شهر پیش می رود. طمع عده ای و بهانه ای به اسم رقابت، چرخ اقتصاد را در جهتی که می خواهد می چرخاد و در این بین سایرین چندان مهم نیستند. در فاصله ای نیم ساعته تا اسکله هند شرقی؛ کمپانی های بزرگ یکی از انگشتان خود را به تمام مردم لندن نشان می دهند.
همیشه دیر یا زود این نقطه از راه می رسد و خاطره ها و تاریخ برای جایی پر زرق و برق تر که توجیه مالی دارد، ویران می شوند. حالا قرار است ایستگاهی در متروی لندن از میان استادیومی که روزی سر بابی مور در آن تمام هد های اول را می زد، عبور کند. پس خداحافظ آپتون پارک! بخشی از تاریخ فوتبال ویران خواهد شد. حتی اگر با این توجیه: که راه رسیدن و خیابان منتهی به آن منسوخ است. مجسمه های بیرون استادیوم با جرثقیل به سمت استادیوم جدید حمل می شود اما خاطره ها زیر ریل ها دفن می شود. باشگاهی برای جهیدن به جایی ناشناخته آماده می شود و در در این راه، خانه خود را ویران می کند. شب آخر آپتون پارک هم اینطور به پایان رسید. با دو گل دیگر و خاطره ای خوش. با روایتی به یاد ماندنی برای چکش ها با اسلاون بیلیچ. برای آن ها که داستان زیبای خود را در سال لستر سیتی، سال کنار زدن تمام بزرگان داشتند.