طرفداری- بوئنوس آیرس پایتخت آرژانتین، در هر سال حداقل دو بار مرکز توجه فوتبالیها میشود. شهری که میزبان سوپر کلاسیکو است. این بازی پدیده خاصی است. تقریبا میتوان گفت اصلا فوتبال نیست؛ این یک اتفاق ملی است که نظارت شدید امنیتی میطلبد. شغلها در این روز غیر ضروری به نظر میآیند. لیستهای انجام کار همه خط میخورند و زنگها همه خاموش میشوند. حداقل برای دو ساعت. دو ساعتی که بوکا جونیورز با ریور پلاته بازی میکند.
این یک رقابت منطقهای است که نه تنها سیاسی است که برای علاقه مندان به فوتبال هم بسیار عجیب است. علاقه هواداران به تیمهایشان گاهی اوقات سبب نفرت بقیه میشود. بوکا از نظر تاریخی بهتر از ریور پلاته است اما آمار بردهای دربی بسیار به هم نزدیک است.
رقابت این دو تیم در سال ۲۰۱۱ به اوج رسید جایی که ریور پلاته برای اولین بار در تاریخ ۱۱۰ ساله خود به دسته پایین تر سقوط کرد. هواداران بوکا به مانند افرادی بودند که در یک تشیع جنازه، جشن میگیرند. آنها در خیابانها راه میرفتند و تابوت ریور پلاته را به مردم نشان میدادند. هواداران بوکا نیمه تاریک این رقابت را نشان دادند. این کار دستهای از هواداران دو آتیشه بوکا معروف به " Barra Bravas" بود. هر چه نباشد، این صحنهها بازی را به یاد ما میآورد که مجموعهای از لحظات ماندگاری ورزشی به ارمغان آورده است.
بازی که کّل کشور را به هیجان میآورد توسط روزنامه Observer انگلستان، در صدر لیست رخدادهای ورزشی بود که شما قبل از مرگ باید حتما آن را تماشا کنید. این روزنامه نوشته بود:
"در مقایسه با این دربی، رقابتهای بزرگ اروپایی مانند فوتبال مدرسهای است."
تاریخ این بازی سرشار از بازیکنان بزرگی است که در آن متولد شدند و نوید بخش آینده فوتبال آرژانتین.
تفسیر این بازی، تفسیر تاریخ فوتبالیستهای آرژانتین است. دیگو مارادونا، آلفردو دی استفانو، خوان رمان ریکلمه، گابریل باتیستوتا. اینها تنها گوشهای از بازیکنان بزرگ حاضر در این دربی بودند. در ورزشگاههای لا بومبونرا و ال مونومنتال در شهر فوتبالی بوئنوس آیرس ستارهها متولد میشوند.
یکی از محصولهای این سوپر کلاسیکو دیگو مارادونا است. کسی که پیش از رفتن به بارسلونا در یک سال عزیز بوکا جونیورز شد. مارادونا قبلا در ارژنتینا جونیورز، در زادگاه خود، همه نگاهها را خیره کرده بود و در ۱۸۶ بازی لیگ، ۱۱۶ گل زده بود. با این حال رفتنش به بوکا، افسانه ال دیگو را به وجود آورد. بوکا، همیشه هدف مارادونا بوده است. از همان زمانی که در محله ایتالیایی کارگر بوئنوسآیرس زندگی میکرد. وقتی لباس بوکا پوشید و به زمین رفت، وی همه را به یاد پدرش کیترو انداخت. کسی که در همان محله کار میکرد. بوکا تیم محبوب خانواده مارادونا بود. هیچ شکی نبود که دیگو باید با کدام تیم اولین لیگ را ببرد.
در راه آن قهرمانی، مارادونا یک تجربه خاص اما شدید در سوپر کلاسیکو داشت آن هم اولین سوپر کلاسیکو اش. شب دهم آوریل ۱۹۸۱ بود. مارادونا ۲۱ سال بیشتر نداشت. لا بومبونرا، نقاشی از هیجان ۶۰ هزار هواداری بود که شاهد یکی از مهمترین بازیهای تاریخ بوکا بودند. یک دربی که برای قهرمانی لیگ بین لیور پلاته و بوکا جونیورز تصمیم میگرفت.
قسمت آبی و زرد پایتخت آرژانتین نمیتوانستند به شکست فکر کند. این روحیه، بار سنگینی بر شانه مارادونا گذاشته بود. چیزی که در آن بازی اتفاق افتاد، روشنترین دلیل برای آن بود که بگوییم یک سوپر استار در آن بازی متولد شد. بوکا ۳-۰ ریور پلاته را بود. مارادونا هتریک کرد. یکی از آن گلها هنوز که هنوزه به عنوان یک اثر تاریخی در ذهن هواداران بوکا مانده است.
مارادونا توپ را در نیمه خودی دریافت کرد. به نیمه زمین آمد. از سد بازیکنان بزرگی مانند دنیل پاسارلا، کاپیتال آرژانتین در جام جهانی ۱۹۷۸ که قهرمان شده بودند، گذشت و دروازه فیلول، یک دروازه بان بین المللی را گشود. مارادونا وانمود کرد که میخواهد شوت بزند و این باعث شد دروازه بان ریور پلاته روی زمین غلت بزند. آلبرتو تارانتینی مدافع ریور خود را به دروازه رسانده بود. مارادونا کار او را هم تمام کرد. آن گل، آن هتریک، مارادونا را پادشاه یک کشور کرد. آن بازی راه را برای بازیهای فوق العاده وی در بارسلونا باز کرد.
برای تیم مقابل، یکی از این بازی ها، آلفردو دی استفانو را به همگان شناساند. وی ۴ سال در ریور پلاته بود که ۲ لیگ برای آنها به ارمغان آورد. البته دوران حضورش در لیور پلاته کوتاه بود چون در سال ۱۹۴۹ اعتصاب بازیکنان به وجود آمد و وی به کلمبیا رفت.
البته همه هنوز هم وی را به خاطر حضورش در لیور پلاته در زمان سقوط آنها در ذهن دارند. همه وی را نمونهای از محصول ریور پلاته میدانند که از آکادمی آنها ظهور کرد و در سوپر کلاسیکو درخشید.
گابریل باتیستوتا هم در ریور پلاته بازی کرد. این انتقال برای باتیگول با اختلافش با دنیل پاسارلا آنچنان طولانی مدت نبود و وی دنبال یک تیم جدید بود. رفتنش به بوکا، از این بیشتر نمیتوانست ریسکی تر باشد. رقیب ریور پلاته تیمی بود که باتیستوتا عاشق آنها بود و این بهترین راه برای باتیگول در راه انتقامش از ریور پلاته بود. با حضور دائم در ترکیب اصلی بوکا زیر نظر اسکار تابارز، باتیگول به ریور پلاته نشان داد که چه جواهری از دست دادند.
با قدرت گلزنی باتیستوتا بوکا تقریبا لیگ را برده بود اما به تیم سابق باتیگول یعنی نیوالس در پلی آف باختند. با این حال، روز رفتن باتیگو از لا بومبونرا یکی از تلخترین روزهای این بازیکن بود، مخصوصاً به این دلیل که وی با هواداران دو آتیشه بوکا رابطه خوبی داشت. او در فیورنتینا و رم، تبدیل به مهاجمی جهانی شد. با این حال، این حضور وی در سوپر کلاسیکو بود که نام وی را به عنوان یک بازیکن با پتانسیل بالا شناساند. آموزش و سخت کوشی وی در ریور پلاته و بوکا سبب شد که وی به آن مهاجم تبدیل شود. رابطه خاص او با هواداران بوکا سبب شد که او ارزش هواداران را درک کند و همین سبب عشق مردم فلورانس به وی شد. عشقی که او پیشنهاد میلان و منچستر یونایتد را به خاطرش رد کرد. آن هم در شرایطی که فیورنتینا در سال ۱۹۹۳ سقوط کرده بود.
ریور پلاته هم لیستی بزرگی از بازیکنان خوب در سوپر کلاسیکو دارد. هرناند کرسپو در ال مونومنتال رشد کرد و جا پای دی استفانو گذشت. همینطور گونزالو هیگواین، سالاس، ساویولا و رادامل فالکائو.
به نظر میرسد هدف لیگ آرژانتین رقابت بوکا و ریور پلاته برای آن است که کدام یک مهاجم بهتری تولید میکند. کرسپو به عنوان مثال، ۱۰۰ گل در ۶ فصل سری A زد. تمام کنندگی و هوش او در بازیها معروف بود. فرارهای او در سوپر کلاسیکو به وجود آمده بود و گلهای او برای ریور پلاته در لیگ و کوپا لیبرتادورس ۱۹۹۶، که کرسپو دو گل در بازی رفت فینال زد، نشان از پتانسیل بالا وی داشت.
شاید بزرگترین چهره این دربی، خوان رمان ریکلمه باشد. یک بازیساز شدیدا با استعداد که استاد کنترل نرم توپ بود و در بوکا رشد کرد. در سالهای آخرش در ویا رئال به وی لقب "جادوگر تنبل" داده بودند. او از ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۶ در بوکا بود و هر فصل عناوین خوبی به دست آورد.
ریکلمه محبوب سنایزس بود. مخصوصاً به خاطر عملکردش مقابل ریور پلاته. او ۶ گل در سوپر کلاسیکو به ثمر رساند. ۳ تا از گلهای وی در دو بازی رفت و برگشت یک چهارم نهایی لیبرتادورس در سال ۲۰۰۰ بود. بوکا قهرمان آن جام شد و در فینال پالمیراس را برد و سومین لیبرتادورس تاریخ خود را گرفت. هواداران دقیقا حرکات وی را به یاد دارند و تا ابد از وی به خاطر شکست لیور پلاته تشکر میکنند. او دوباره در ۲۰۱۴ به بوکا بازگشت اما نتوانست لیبرتادورس را دوباره با بوکا ببرد.
این بازی همیشه نشانی از نفرت این دو تیم از هم دارد و جذابترین صحنهها را به وجود میآورد. کارلوس توز، به عنوان مثال، شاید پس از گلزنیاش در سال ۲۰۰۴ در لیبرتادورس کمی پا را فرا تر نهاد آن هم زمانی که به شکل یک مرغ رقصید، مخصوصاً بعد از آنکه هواداران ریور پلاته همیشه میگفتند که او در بازیهای مهم گم میشود. توز آن رقص را مخصوصاً برای آنها انجام داد که بعدها به خاطر آن عذر خواهی کرد.
این بازی همیشه قهرمان و سوپر استار تولید میکند؛ هیچ بازی از نظر تولید ستاره به این بازی نمیرسد. این رقابت نام آرژانتین را در فوتبال دنیا معتبر کرده است و آنها را بین المللی ساخته است.