طرفداری- لستر سیتی بالاخره در این هفته به انتظارات پایان داد و در شرایطی به مقام قهرمانی لیگ برتر جزیره رسید که در ابتدای فصل، شانس قهرمانی روباه ها توسط بنگاه های شرط بندی، 1/5000 ارزیابی شده بود. از این دست شگفتی آفرینی در لیگ های معتبر اروپایی کم نبوده اند اما به طور کلی قهرمانی تیم های کوچک در عرصه لیگ را می توان از اتفاقات نادر فوتبال دانست که معمولاً برای وقوع آنها باید چند سال و یا حتی چند دهه صبر کرد.
ناتینگام فارست با برایان کلاف در اواخر دهه 70 میلادی و اوایل دهه 80 میلادی به چنین افتخاری دست یافت و اگر کمی دورتر برویم، ایپسویچ تاون با آلف رمزی در سال 1962 و در حالی که به تازگی راهی بالاترین سطح فوتبال انگلیس شده بود، قهرمانی عجیبی را به دست آورد. هر دو مثال فوق الذکر را می توان مقایسه خوبی با قهرمانی اخیر لستر سیتی در لیگ برتر دانست. شاید بتوان قهرمانی بلکبرن راورز در سال 1995 را هم به این زمره اضافه نمود هر چند که آن قهرمانی با چیزی که لستر سیتی به دست آورد، بسیار متفاوت به نظر می رسد.
حتی قهرمانی دپورتیوو لاکرونیا در اوایل قرن 21 در لالیگا را هم نمونه قابل مقایسه دیگری با قهرمانی لستر می دادند اما به نظر من، هم لاکرونیا و هم بلکبرن در آن مقطع زمانی که به قهرمانی لیگ های خود رسیدند، تیم های با ثباتی بودند از ابتدای فصل هم به عنوان تیم های قدرتمند احتمالی از سوی کارشناسان نامیده می شدند. یادم می آید که وقتی لاکرونیا قهرمان شد کسی تعجب نکرد یا وقتی بلکبرن در آخرین هفته توانست گوی سبقت را از منچستر یونایتد ربوده و فاتح لیگ برتر شود، برای خیلی ها غیر قابل باور نبود چرا که هم لاکرونیا و هم بلکبرن از ترکیب بسیار قوی و ستاره های بزرگ آن روزهای فوتبال دنیا بهره می بردند.
شاید مشابه ترین تیم به لستر سیتی از حیث قهرمانی شگفت آفرین در لیگ را باید در کشور آلمان پیدا کنیم. 18 سال پیش تیم کایزرسلاترن توانست در کمال شگفتی به مقام قهرمانی بوندس لیگا دست یابد در حالی که در آن مقطع زمانی هم، دو مدعی اصلی بوندس لیگا همین تیم های بایرن مونیخ و بروسیا دورتموند بودند. کایزرسلاترن در سال 1997 به رهبری اتو ره هاگل از بوندس لیگای دو به بوندس لیگای یک صعود کرد و در اولین فصل حضورش در بوندس لیگای یک، به قهرمانی دست یافت. شاید این را بتوان بهترین شبیه سازی برای قهرمانی لستر سیتی دانست چون که لستر در دومین فصل حضورش در لیگ برتر و پس از فرار از سقوط به دسته پایین در فصل گذشته، حالا ردای قهرمانی لیگ برتر را بر تن کرده است.
ره هاگل توانست یک تیم فاقد ستاره را بسازد. او بدون اینکه بازیکنان خود را درون یا خارج زمین محدود نماید، توانست وحدت و یکپارچگی فنی و روحی در نزد جوانان آن روزگار کایزرسلاترین به وجود بیاورد. جالب اینکه همین مربی توانست 6 سال بعد، تیم ملی یونان را هم به قهرمانی جام ملت های اروپا 2004 برساند و یکی دیگر از نمونه های شگفتی آفرین تاریخ فوتبال را رقم بزند. برخی از رسانه ها همچون گاردین هم این قهرمانی لستر را با قهرمانی یونان مقایسه کردند اما باید این را بدانیم که به طور کلی قهرمان شدن در لیگ بسیار با ارزش تر و دشوار تر از قهرمان شدن در بازی های حذفی و یا تورنمنت است. لستر و کایزرسلاترن از این حیث، نمونه های کم نظیری در تاریخ فوتبال محسوب می شوند.
باید اعتراف کنم که وقتی در تابستان گذشته خبر حضور رانیری را روی نیمکت لستر شنیدم، بلافاصله گفتم که لستر اولین سهمیه سقوط است. به هر حال رانیری در همان یونانی که توسط ره هاگل شگفتی ساز یورو 2004 شده بود، نتایجی مفتضحانه گرفت و نه تنها من به عنوان یک تماشاگر عادی، بلکه بسیاری از کارشناسان و البته هواداران لستر سیتی نیز حضور رانیری را مصادف با سقوط روباه ها می دانستند. آنها به همان نایجل پیرسون و باقی ماندن در لیگ برتر راضی بودند. رانیری با انگلیس برگشت، به بازیکنان خود آزادی عمل داد، آزادی در زمین مسابقه، آزادی در تمرین و آزادی در زندگی شخصی.
دیمیان داف بازیکن اسبق چلسی که در دوران حضور کلودیو رانیری و ژوزه مورینیو (دوره اول) روی نیمکت چلسی، عضو این تیم بود در مصاحبه ای با گراهام هانتر، مقایسه جالبی را بین رویکرد رفتاری رانیری و مورینیو با بازیکنان خود انجام داد. داف می گوید که رفتار رانیری با بازیکنان چلسی سختگیرانه نبود اما هنگامی که مورینیو در سال 2005 به چلسی پیوست، با برنامه های تمرینی سخت و یک رویکرد بسیار دقیق و سختگیرانه، توانست چلسی را به قهرمانی لیگ برتر برساند. از صحبت های داف می توان استنباط نمود که او رفتار رانیری را به رفتار مورینیو ترجیح می دهد. بنا به اعتقاد نویسنده sky sport، بزرگ ترین وجه مشترک لستر سیتی و کایزرسلاترن در نوع رفتار مربیان آنها با بازیکنان بوده و رویکرد «دادن آزادی عمل بیشتر به بازیکنان در داخل و خارج زمین» باعث کسب موفقیت های چشمگیر این دو تیم شده است.
البته موفقیت های کایزرسلاترن با ره هاگل پس از آن قهرمانی بوندس لیگا، استمرار پیدا نکرد و شیاطین سرخ آلمانی پس از 5 سال، دوباره به بوندس لیگای دو سقوط کردند.
آندری واگنر یکی از هواداران کایزرسلاترن که مطالعات زیادی روی آن تیم قهرمان بوندس لیگا تحت هدایت اتو ره هاگل داشت، نظری مشابه داشته و او نیز شباهت عجیبی را بین کایزرسلاترن 1997 و لستر سیتی 2016 می بیند. او معتقد است که سقوط کایزرسلاترن به دسته دوم، همچون یک عذاب بزرگ برای هواداران این باشگاه بود و شاید عدم ترسیم دست اهداف باشگاه پس از قهرمانی در بوندس لیگا، باعث شد که آن موفقیت بزرگ، استمراری نداشته باشد. هدف این تیم در فصل بعد از خلق شگفتی، فقط باقی ماندن در بوندس لیگا بود و دیدیم که چه شد.
اولاف مارشال مهاجم اسبق کایزرسلاترن که در همان فصل با 21 گل زده به عنوان آقای گلی بوندس لیگا دست یافت و پس از آن تبدیل به یکی از ستاره های فوتبال آلمان شد، در مصاحبه با سایت یوفا، به این خصلت ره هاگل (دادن آزادی عمل بیشتر به بازیکنان) تأکید می ورزد:
او به ما در داخل زمین آزادی عمل می داد. وقتی ترکیب اصلی تیم را به ما می گفت، همگی می رفتیم و استراحت می کردیم. همه به یکدیگر کمک می کردیم. هم در کارهای تدافعی و هم امور تهاجمی. هر وقت توپ را از دست می دادیم، سریع تعقیبش می کردیم. شباهت زیادی به تیم دورتموند داشتیم که چند فصل پیش توانست قهرمان بوندس لیگا شود.
خونسردی و تجربه کار کردن در سطوح بالا را می توان ویژگی مشترک رانیری و ره هاگل دانست. کایزرسلاترن در آن فصل توانست بایرن مونیخ را با آن همه ستاره شکست بدهد. اولاف مارشال در نوک خط حمله حضور داشت و یورگن ریشه نیز در کارهای هجومی به او کمک می کرد. یک هافبک جوان به نام مارکو رایش هم وظیفه پخش توپ و کمک رسانی به آنها را داشت. داشتن خط دفاعی قدرتمند، یک خط هافبک خلاق و البته یک خط حمله مرگبار را می توان ویژگی های مشترک فنی کایزرسلاترن و لستر نامید.
میروسلاو کادلچ رهبر خط دفاعی این تیم بود. او سال های کاپیتان تیم ملی جمهوری چک محسوب می شد و پس از بازی در یورو 1996، به شهرت زیادی رسید. کادلچ به خوبی توانست خط دفاعی کایزرسلاترن را بیمه نماید. سوئیپر یکی از پست های جدا نشدنی فوتبال آلمان در آن سال ها بود. البته کادلچ در این تیم، نقش سوئیپر را در اغلب بازی ها ایفا نمود همان نقشی که فرانتز بکن باوئر در سال 1974؛ کلاوس اوگن تالر در سال 1990 و ماتیاس زامر در سال 1996 در تیم ملی آلمان اجرا کرده بودند.
به عقیده واگنر، پیاده سازی نقش «لیبرو» برای سوئیپر شماره 5 کایزرسلاترن، مهم ترین موفقیت تاکتیکی ره هاگل بود که در نهایت به قهرمانی آن تیم منجر گردید. یک بازیکن مستقل پشت سر خط دفاع!
کادلچ حدود 8 سال در این باشگاه حضور داشت و لقب بهترین لیبروی آن سال های فوتبال اروپا پس از ماتیاس زامر را به خود اختصاص داد. نمایش های فوق العاده کادلچ در خط دفاعی کایزرسلاترن در کنار مدافعان تخریبی و خالص این تیم یعنی هری کخ، اکسل روس و میشائیل شوننبرگ جالب توجه بود.
در خط هافبک، سیریاکو اسفورتزا پس از دوره کابوس وار در اینتر میلان، در تابستان به بوندس لیگا برگشته بود تا پیراهن کایزرسلاترن را بپوشد. او همه کاره خط هافبک کایزرسلاترن شد و در کنار آندریاس بوک، مارتین واگنر و یک جوان گمنام ولی بسیار با استعداد، توانستند خط میانی کایزرسلاترن را بسیار با ابهت و قدرتمند جلوه دهند. نام آن جوان را می توانید حدس بزنید؟ بله! میشائیل بالاک. پا به توپ ها و حرکات او درون زمین به اندازه سیمایش چشم نواز بود.
واگنر می گوید که همه بازیکنان کایزرسلاترن برای یکدیگر می جنگیدند و کسی به دیگری حسادت نمی ورزید. مخلوطی از ستاره هایی که هنوز تبدیل به فوق ستاره نشده بودند.
کایزرسلاترن در حالی که از ماه دسامبر به بعد در اغلب بازی های خود، بیشتر به نتیجه تساوی می رسید تا پیروزی، اما در نهایت پس از توقف بایرن مونیخ مقابل دوئیسبورگ و پیروزی شاگردان ره هاگل مقابل وولفسبورگ با حساب 4-0، قهرمانی خود را قطعی نمودند.
80 هزار از جمعیت شهر، جشن قهرمانی گرفتند و آن شهر را تبدیل به دریایی قرمز رنگ کردند. بازیکنان کایزرسلاترن با کامیون روباز در خیابان های شهر دور افتخار زدند و روی سقف کامیون، «ضرب» گرفتند!
شهر لستر هم در این روزها، حال و هوای مشابهی دارد و با توجه به اینکه این شهر هنوز یک کلان شهر چند ملیتی به وسعت لندن یا منچستر نیست، همچنان جنبه بومی گرایی و ناسیونالیست لستری در میان اهالی آنجا زنده و پر رنگ مانده است.
و اما شعاری که همواره با نام سر آلف رمزی گره خورده است، باید آویزه گوش کلودیو رانیری بماند و آن اینکه «هرگز به تیم برنده دست نزن!» که متأسفانه در کایزرسلاترن مراعات نشد و دیدیم که آن کامیابی ها چه زود به پایان رسیدند.
کادلچ در تابستان، کایزرسلاترن را ترک کرد. آندریاس برمه و پاول کوکا هم که بازنشست شدند. در فصل بعد از قهرمانی، ره هاگل نتوانست جایگزین های مناسبی برای بازیکنان جدا شده کایزرسلاترن بیابد ولی آنها به رتبه قابل قبول پنجمی در بوندس لیگا رسیده و تا مرحله یک چهارم نهایی لیگ قهرمانان اروپا پیش روی کردند که برای آنها نتایج خوبی محسوب می شد.
میشائیل بالاک در سال 1999 به بایر لورکوزن پیوست و سیریاکو اسفورتزا که حالا دیگر کاپیتان کایزرسلاترن بود، به طور علنی از ره هاگل و تاکتیک های او انتقاد می کرد. این اختلافات در باشگاه زیاد شد. اسفورتزا به عنوان کاپیتان تیم با ره هاگل سرمربی و یورگن هاینریش مدیرعامل کایزرسلاترن درگیر شدند در حالی که اغلب بازیکنان از اسفورتزا حمایت می کردند. ره هاگل ترجیح داد که اسفورتزا را مدتی از تیم کنار بگذارد اما پس از بازگشت کاپیتان کایزرسلاترن به اردوی این تیم، هیچ گاه روابط خوبی بین مربی و کاپیتان برقرار نشد و این دو به حال قهر، هرگز با هم حرف نمی زدند. چنین مسئله ای برای هر باشگاهی یک فاجعه خواهد بود. اولاف مارشال هم که دوست صمیمی اسفورتزا بود، به حمایت از او برخاست و بدین ترتیب سلسله مراتب در باشگاه کایزرسلاترن به هم ریخت.
کایزرسلاترن در فصل 2000-1999 نیز به مقام پنجمی بوندس لیگا رسید ولی در اکتبر 2000، دوران حکمرانی اتو ره هاگل در کایزرسلاترن خاتمه یافت. او با اشاره به وجود یک «کمپین ننگین» در این باشگاه، استعفای خود را تحویل مدیران کایزرسلاترن داد.
کایزرسلاترن یک دایره کامل را چرخید و پس از قهرمانی در بوندس لیگا، به تدریج و پله به پله به رده های پایین تر جدول طی فصول بعد نزول کرد تا در نهایت در سال 2006 به بوندس لیگای دو سقوط نمود.
به طور کلی می توان 11 قهرمانی شگفتی ساز در لیگ های معتبر را به شرح زیر دانست:
ناتینگام فارست (1978)، کایزرسلاترن (1998)، دپورتیوو لاکرونیا (2000)، بوویشتا پرتغال (2001)، روبین غازان (2008)، آلکمار (2009)، وولفسبورگ (2010)، بورسا اسپور (2010)، توئنته (2010)، مون پولیه (2012)، ایپسویچ تاون (1962)
سرنوشت لستر سیتی در آینده چه خواهد شد و آیا کلودیو رانیری قادر است این افتخار آفرینی بزرگ را در سال های بعد نیز ادامه دهد؟