طرفداری- بعضی اوقات در کشور ما به اندازه ای که درباره گزارشگران فوتبال در محافل فوتبالی و در سطح جامعه صحبت و تبادل نظر می شود، درباره ستاره ها و مربیان فوتبال نمی شود. این واقعیتی است که نه تنها در ایران بلکه در اغلب کشورهای دنیا نیز موضوع بسیار مهمی می باشد. اگر بخواهیم به تاریخچه گزارشگری فوتبال در ایران طی دهه های اخیر بپردازیم، یک داستان طولانی و پر از مباحث جالب خواهد شد.
گزارشگری فوتبال در سال های جنگ تحمیلی و پس از آن یک شغل حرفه ای در ایران محسوب نمی شد و چند گزارشگر همیشگی بودند که ماهی چند مسابقه فوتبال داخلی و خارجی را گزارش می کردند. به خاطر می آورم که پخش زنده فوتبال در اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد خورشیدی به یک آرزوی محال برای عاشقان فوتبال تبدیل شده بود ولی عشق مردم کشورمان به فوتبال و به ویژه دو تیم بزرگ پایتخت، باعث شد تا پخش زنده بازی های داخلی به تدریج به امری مرسوم تبدیل شود اما از اواسط دهه هفتاد خورشیدی، اوضاع به طور کلی متحول شد.
وقتی تیم ملی ایران در بازی های مقدماتی جام جهانی 1994 نتوانست مجوز حضور در جام جهانی را برای اولین بار پس از پیروزی انقلاب به دست بیاورد، مردم بسیار سرخورده شدند ولی در خرداد 1373 بود که تلویزیون یک خبر خوب به فوتبالدوستان داد. مقرر گردید که اغلب بازی های جام جهانی 1994 نیز همانند جام جهانی 1990 به طور زنده پخش شوند. خبر خوبی بود برای من و امثال من که در برنامه «جُنگ ورزش» شبکه نوپای سه، با دیدن خلاصه بازی دورتموند-اشتوتگارت آن هم پس از چند روز تأخیر، از فرط شادمانی به آسمان می پریدیم!
البته بسیاری از هم نسلی های من شاید خاطراتشان با فوتبال از جام جهانی 1990 و یا بچه های دهه پنجاهی از جام جهانی 1986 و جادوهای دیگو مارادونا آغاز شده باشد اما تنها خاطره من از جام جهانی 1990، شبی بود که آن زلزله وحشتناک در گیلان رخ داد و بسیاری را حین تماشای بازی برزیل-کاستاریکا از خانه ها فراری داد. برزیل با تک گل مولر توانست با مربیگری سباستین لازارونی مقابل کاستاریکای بورا میلوتینوویچ در شب 31 خرداد 1369 پیروز شود ولی آن زلزله مهیب برای بسیاری از ما کودکان آن روزگار، تنها خاطره بارز از جام جهانی 1990 بود.
اما حکایت ها از جام جهانی 1994 آغاز شد وقتی که بهرام شفیع، عباس بهروان، جهانگیر کوثری و کیومرث صالح نیا به عنوان گزارشگران اصلی جام جهانی 1994، وظیفه ای خطیر را بر دوش گرفتند. گزارش کردن بازی های تاریخی جام جهانی و آشنا کردن مردم ایران با فوتبال روز دنیا و بازیکنان بزرگ آن دوره تاریخی. بدون شک این افراد کار بسیار سختی را بر عهده داشتند چرا که چیزی به نام اینترنت و حتی روزنامه ورزشی موجود نبود. روزنامه ابرار ورزشی هم اگر اشتباه نکنم پس از جام جهانی 1994 به عنوان اولین روزنامه ورزشی منتشر شد. تنها مرجع کسب اطلاعات از تیم ها و اخبار جام، استفاده از دو مجله کیهان ورزشی و دنیای ورزش و البته اخبارهای ورزشی کوتاه 3 الی 4 دقیقه ای بود.
روزنامه همشهری در آن تابستان فوتبالی، برای اولین بار یک نشریه ویژه جام جهانی 1994 را منتشر و درباره تیم ها و بازیکنان جام توضیحاتی را داد که در نوع خود بسیار با ارزش بود هر چند که مطالبش چندان به روز نشان نمی داد. آن نشریه حکم طلا را برای فوتبالدوستان داشت که دو سال بعد و برای یورو 1996 نیز منتشر شد. گزارش ها و تفسیرهای جهانگیر کوثری در بین سایر گزارشگرهای آن جام، بسیار درخشان و متفاوت بود. کوثری با توجه به اینکه خودش یک بازیکن حرفه ای فوتبال بود و البته با تکیه بر سوابق سینمایی و نبوغ ذاتی که داشته و هنوز هم دارد، بهترین گزارشگر آن جام لقب گرفت. لازم به ذکر است که کوثری تنها گزارشگری بود که به علت سابقه بازی در لیگ تخت جمشید، علاوه بر گزارش، می توانست ادعای تفسیر و کارشناسی فوتبال را هم داشته باشد.
کیومرث صالح نیا صدایی گرم و دلنشین داشت و فریادهای پس از گل او یکی از نوستالژی های خاطره انگیز زندگی فوتبالی یک نسل شد ولی مدتی بعد، از صدا و سیما رفت. درباره شفیع و بهروان هم که خودتان بهتر می دانید. شفیع با تکیه کلام های خاصی که داشت همیشه مورد توجه بود و حرف اول را در بین سایر گزارشگرهای آن دوره می زد. پس از پایان حکایت جام جهانی 1994، برای تماشای زنده مسابقات بزرگ فوتبال باید دو سال صبر می کردیم تا دو تورنمنت بزرگ و حساس در تابستان و پاییز 1996 (1375 خورشیدی) برگزار شود. ابتدا جام ملت های اروپا در انگلیس و سپس جام ملت های آسیا در امارات.
این بار خبری از جهانگیر کوثری و کیومرث صالح نیا نبود. یک صدای جدید ولی گوشنواز و جوان به جمع گزارشگرهای یورو 96 اضافه و برای اولین بار، همه بازی های یک تورنمنت به طور زنده پخش شد. جواد خیابانی همان صدای جدیدی بود که جانشین بزرگانی همچون کوثری شد. وی با حضورش در سیما، سبک جدیدی از گزارشگری را ارائه داد و همان خلاء بزرگی که در گزارش های پیشکسوتان خود مشاهده می نمود را پُر کرد. خیابانی برای اولین بار به بیننده های فوتبال نشان داد که می توان در حین گزارش، اطلاعات زیادی را هم درباره بازیکنان خارجی، تیم ها و تاریخچه ها بیان نمود و حتی درباره مسائل حاشیه ای تیم های اروپایی و ملی صحبت کرد. او با تکیه بر همین روش و البته صدای خوبی که داشت، پس از گزارش حماسی بازی ایران و استرالیا، به سرعت تبدیل به گزارشگر «نامبر وان» گردید تا اینکه پس از مدتی، یک صدای بسیار جوان و شاید تا حدودی گوشخراش وارد عرصه تلویزیون شد.
جوانی 19 ساله که در ابتدا فقط به عنوان دستیار آقای جمشید گرگین، مسابقات تنیس را گزارش می کرد و من با توجه به علاقه ای که به تماشای تنیس داشتم، برای اولین بار صدای او را در گزارش زنده یک مسابقه تنیس داخلی شنیدم. خودش بعدها در چند مصاحبه عنوان کرد که همیشه صدای خود را یک صدای گوشخراش می پنداشته است اما حداقل صدای عادل فردوسی پور برای من گوشخراش نبود.
او به تدریج وارد عرصه گزارشگری فوتبال شد و حضور خیابانی و فردوسی پور با درخشش چند بازیکن تیم ملی کشورمان و حضور آنها در بوندس لیگا همزمان گردید. به همین دلیل پخش زنده بازی های بوندس لیگا و لیگ قهرمانان اروپا در آخرین سال های دهه 1990 آغاز شد و فوتبالدوستان را به کعبه آمال خود رساند. وقتی فردوسی پور به عنوان گزارشگر فوتبال به طور حرفه ای آغاز به کار کرد، نشان می داد که یک گزارشگر متفاوت با پیشینیان خود است. او با توجه به تسلطی که به زبان انگلیسی داشت و البته هوش و نبوغ سرشار خود، برای اولین بار به مخاطبین ایرانی نشان داد که معنای گزارش فوتبال چیست.
عادل که هنوز ایده برنامه نود را اجرایی نکرده بود، به قدری در گزارش های خود شور و شعف فوتبالی را به بیننده القاء می کرد که به شخصه و پس از دو بار گزارش کردن بازی های لیورپول توسط او، متوجه شدم که او طرفدار سینه چاک لیورپول است. در جام جهانی 1998 به قدری با عشق از تیم ملی انگلیس صحبت می کرد، که باز هم عیان بود که برزیل و انگلیس تیم های محبوبش هستند و البته گزارش هایی که در آن، یک طرف میدان پرسپولیس بود نیز حکایات جالبی داشت. عادل خودش بود و هرگز از قالب خودش خارج نشد. او تبدیل به چهره ای مشهور در بازی های جام جهانی 1998 گردید.
مزدک میرزایی هم صدای جدید دیگری بود که در جعبه جادویی رونمایی شد. مزدک به اندازه عادل، بشاش و خودمانی به نظر نمی رسید ولی گزارش هایی یکدست و کم اشتباهی داشت. این دو گزارشگر به تدریج توانستند گوی سبقت را از گزارشگران قدیمی و حتی جواد خیابانی بربایند و تا هم اکنون نیز، از بهترین گزارشگرهای کشورمان هستند. عادل با برنامه نود که از برنامه Match Of The Day و الگوی همیشگی اش یعنی گری لینکر ایده گرفته بود، پله های ترقی را با سرعت تندباد پیمود و به درجه ای از شهرت و محبوبیت رسید که خودتان بهتر از من آگاه هستید.
در این نوشتار قصد نوشتن بیوگرافی و یا تعریف و تمجید از شخص خاصی را نداریم بلکه می خواهیم درباره اصول گزارشگری فوتبال صحبت کرده و آن را با معیارهای استاندارد اروپایی مقایسه نماییم. علاوه بر فردوسی پور و میرزایی، در بازی های جام نقش جهان اصفهان که در اواسط دهه هفتاد برگزار می شد، علیرضا علیفر برای اولین بار به عنوان گزارشگر در کنار عباس بهروان به گزارش فوتبال پرداخت تا او هم به عنوان یکی دیگر از افراد نسل جدید گزارشگرهای فوتبال وارد این عرصه شود.
کم کم صدای گزارشگرهای قدیمی از صفحه تلویزیون محو شد و این 4 نفر جانشین آنها شدند تا کمتر کسی از شفیع، بهروان، کوتی، صالح نیا و کوثری یاد بکند. طی گذشت سال ها، اتفاق جالبی در نحوه گزارش فوتبال برای این 4 گزارشگر رخ داد. شاید مزدک میرزایی تنها کسی بود که گزارش های او از اولین روز تا کنون با کمترین انتقاد و یا حاشیه و جنجال همراه بوده باشد.
او همیشه با یک سبک گزارش می کند، همیشه از یک سری واژه های ثابت در کلام خود سود می جوید و کمتر وارد حواشی می شود. مزدک را می توان گزارشگری مطلع و آگاه دانست که البته اگر کمی به شور و شعف بیشتری روی می آورد، بهتر بود. هیچ گزارشگری به اندازه او حین گزارش بازی، آمار و اطلاعات و خبر به بیننده منتقل نمی کند و هنر اصلی مزدک اینجاست که این اطلاعات را در زمان های مناسب بازی به بیننده می رساند. مزدک صدای خاص و متفاوتی ندارد ولی همیشه یک گزارشگر حرفه ای بوده و هست.
جواد خیابانی نیز که شروعی طوفانی در عرصه گزارشگری داشت، به تدریج دچار افت محسوسی شد و همواره حاشیه و انتقاد پیرامون وی وجود دارد. شاید تنها گزارشگری که طی این سال ها از یک گزارشگر معمولی به یک چهره مشهور و جالب توجه تبدیل شد، سرهنگ علیفر بود که به تدریج و با اخت گرفتن او با میکروفون، به راحتی درباره سیستم ها و تاکتیک های تیم ها نظر می دهد و از عبارات جالب و مخاطب پسندی در گزارش های خود استفاده می کند.
علیفر طی سال های اخیر، تغییر رویه داده و تبدیل به گزارشگر بسیار بهتری شده است. او شاید به اندازه مزدک یا عادل دارای اطلاعات ریز درباره بازیکنان و تیم های ریز و درشت نیست ولی به طور کلی، شخصیت فردی خودش را وارد گزارشگری اش کرده و با تکیه کلام های قشنگ و فریادهای معروف پس از گل خود، توجه نسلی را معطوف نموده که حداقل 30 سال با آنها تفاوت سنی دارد. این هنر بزرگی است که می توان برای آقای علیفر قائل شد و شاید اگر کسی گزارش های وی در سال 1380 را با الان مقایسه نماید، به تفاوت های عمیق شیوه کار علیفر پی ببرد. علیفر نحوه برقراری ارتباط با مخاطب و جلب کردن توجه نسل جوان را به خوبی در سال های اخیر فراگرفته و اجرا کرده است. اگر تا 10 سال قبل، علیفر یک گزارشگر متوسط بود، اکنون یکی از گزارشگرهای پرطرفدار است.
اما حکایت عادل فردوسی پور همیشه با بقیه متفاوت بوده است. رابی سویج گزارشگر فوتبال و بازیکن اسبق شاغل در لیگ برتر انگلیس، به تازگی گفته که یگ گزارشگر خوب کسی است که بتواند چیزهایی را ببیند و برای بیننده گزارش نماید که خود بیننده معمولی قادر به دیدن آن نیست. بدون شک در بین همه گزارشگرهایی که از ابتدا تاکنون می شناسیم، تنها کسی که چنین ویژگی را دارد عادل فردوسی پور است. به قول معروف، او تنها گزارشگری است که پیچش مو را می بیند. فردوسی پور یک پیشگو نیست ولی اغلب پیش بینی های او درست از آب در می آیند. عشق و علاقه زائد الوصف به فوتبال و شناخت عمیق وی از فلسفه فوتبال و گزارشگری، هوش ذاتی و نبوغ فردی، تسلط به زبان انگلیسی، خجالتی نبودن و رک گویی، صداقت، سلامت اخلاقی و مالی در زندگی شخصی، تسلط کامل به روابط اجتماعی و کلامی متناسب با شخصیت افراد مختلف و البته خوش ذوق بودن وی را می توان از اصلی ترین دلایل موفقیت های او در عرصه گزارشگری فوتبال و اجرای برنامه نود دانست.
فردوسی پور با اختلاف زیاد در مقایسه با سایرین، بهترین گزارشگر فوتبال ایران بوده و هست و شاید هرگز نتوان ظهور یک بدیل برای وی را متصور بود.البته عادل فقط یک گزارشگر نیست و می توان او را فرا تر از یک گزارشگر و تهیه کننده فوتبال دانست. گزارشگر خوب باید علاوه بر اطلاعات کافی و صدای جذاب، به شخصه تجربه بازی کردن فوتبال را نیز داشته باشد که در غیر این صورت، هرگز به درک خوبی از اتفاقات یک مسابقه نمی رسد.
عادل تنها کسی است که برخی از صحنه ها و یا برخی از بازیکنان را طوری تفسیر می کند که به معنای واقعی برای هر بیننده فوتبالدوستی یک کلاس درس جدید خواهد بود و البته اصطلاحات نابی که فی البداهه بر زبان می آورد و متأسفانه این اصطلاحات بکر پس از مدتی توسط همکاران وی در شهرستان ها آنقدر تکرار می گردد تا لوث شود. پیمان یوسفی که در دهه 80 خورشیدی وارد عرصه گزارشگری شد، همواره گزارش هایی یکنواخت و تکیه کلام هایی ثابت داشته که در مجموع می توان او را گزارشگری خوب و نرمال دانست هر چند که وی چندان اهل جار و جنجال و استعمال واژگان خبرساز نیست. سیاست «نه سیخ بسوزد و نه کباب» در کلام پیمان مشهود است.
به هر حال تعریف گزارشگری فوتبال در ایران با کشورهایی مانند انگلیس و فرانسه متفاوت است. در آن کشورها، اغلب گزارشگران فوتبال، همان بازیکنان بازنشسته مشهور و خوش صدایی هستند که فوتبال را از گوشت و پوست و خون می شناسند ولی در ایران به جز جهانگیر کوثری، هیچ فوتبالیست سطح بالایی به عنوان گزارشگر فوتبال فعالیت نداشته است هر چند پیش از انقلاب، اساتید بزرگی همچون عطاء الله بهمنش و زنده یاد اسداللهی بودند که قبل از گزارشگری، یک ورزشکار ملی محسوب می شدند.
در شماره بعد، به سراغ گزارشگرهای انگلیسی خواهیم رفت و درباره نوع کار این چهره های مشهور تلویزیونی صحبت خواهیم کرد ولی پیش از پایان این مطلب، لازم است به چند گزارشگر جدید شبکه ورزش نیز اشاره شود. این گزارشگران از لحاظ اطلاعات و تلفظ اسامی بازیکنان در سطح بالایی قرار دارند اما هنوز تجربه کمی در این عرصه داشته و با میکروفون رفیق نشده اند به جز محمد حسین میثاقی که شاید بعد از فردوسی پور، بهترین گزارشگر فوتبال ایران باشد هر چند که او یک گزارشگر رسمی و دائمی محسوب نمی شود. ما به گزارشگرهای هوشمند و بازیخوان در فوتبالمان نیاز داریم و تنها دو نفر در تاریخ گزارشگری فوتبال ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، چنین هنری داشتند که کوثری و فردوسی پور هستند.
در پایان لازم است اشاره کنم که این نوشته های بنده بر اساس خاطرات و نظریات شخصی نویسنده بوده و الزاما" بیانگر نظریات و سیاست های کلی رسانه طرفداری نمی باشد.