اختصاصی طرفداری
امجدیه، 24 آبان 1350 : تاج صفر – بن سوسون 1
احساس سوء ظن همه را فرا گرفته است. فرضیه توطئه نقل زبان های شده است. نامه بلند بالای سپهبد مصطفی امجدی، سرپرست جدید سازمان تربیت بدنی و معاون نخست وزیر، با حمله به تیمسار خسروانی رئیس باشگاه تاج در بغل چپ جایگاه دست به دست گشته است. سپهبد امجدی جای تیمسار خسروانی آمده، بر بام ورزش ایران نشسته است. خسروانی رئیس ركن دوم لشكر گارد بوده، فرمانده توپخانه لشگر دو زرهی، رئیس ستاد فرماندارى نظامی، فرمانده تیپ قزوین، فرمانده مركز توپخانه اصفهان، ریاست اداره اردنانس، ریاست اداره چهارم ستاد بزرگ. با این وصف تیمسار امجدی، تیمسار خسروانی را متهم به توطئه کرده است. رئیس امروز، رئیس دیروز را زیر سئوال برده است. تیمسار امروز، تیمسار دیروز را متهم کرده است. پرسپولیسی ها از این درگیری ها استقبال کرده اند. از نیش زدن رئیس سازمان تربیت بدنی به باشگاه تاج.
نامه سپهبد امجدی حیرت انگیز بوده و غیر منتظره. واژه های "اخلال گر" و "جاسوس" در آن برجسته شده است. الفاظی که خوش آیند رفقای پرسپولیسی ات هستند. سپهبد امجدی نوشته "... تیمسار نامبرده بدون آن که اختلاف یا سابقه کدورتی با من داشته باشد، شب و روز با تشکیل جلساتی در منزلش و باشگاه تاج و اماکن عمومی مشغول تحریک و دسیسه بازی و توطئه و ایجاد اخلال و تشنج در سازمان تربیت بدنی است. تیمسار نامبرده اخیرا روزنامه تاج ورزشی را نیز وسیله اخلال گری های خود قرار داده و با تشکیل شبکه جاسوسی توسط ایادی خود، اسرار اداری سازمان تربیت بدنی را به دست آورده و مبادرت به درج و انتشار آن ها می نماید. ضمنا چون تنها باشگاه تاج دارای امتیاز روزنامه است لذا تیمسار خسروانی از این روزنامه به عنوان حربه علیه باشگاه های دیگر و مخالفین و رقبایش استفاده می کند. جای بسی تاسف است که سازمان های مسئول نیز عرصه را برای اعمال ناپسند و اخلال گری های این افسر که از راه نادرستی صدها میلیون تومان ثروت به دست آورده را باز گذاشته اند."
این بستر تب آلود بازی دوستانه و بی اهمیت امروز تاج با بن سوسون، تیمی گمنام و ناشناخته از برزیل، را تحت تاثیر قرار داده، شما را به بازی گرفته است. پرسپولیس جمعه گذشته این تیم را در 1-3 در امجدیه شکست داده و اکنون نوبت تاج فرا رسیده است. نوبت ستاره های آبی پوش. تاج با یک گل شکست می خورد. اما رد و بدل شدن گل اهمیتی ندارد. همین طور شکست تاج. آن چه چنین این دیدار بی اهمیت را با اهمیت می کند متلک پرانی های پرسپولیسی ها علیه بازیکنان تاج است. ناسزا گفتن های شان. ناسزاهایی آن چنان سوزنده که کاپیتان علی جباری در میانه بازی، زمین را ترک می کند. بیرون می رود و جایش را به نوجوان شانزده ساله ای می دهد. نوجوانی به نام حسن روشن (بازیکنی که همان چند استپ و پاس اولیه اش توجه نکته بین ها را جلب می کند). با بغض ترکیده. با چشمهای گریان. تا گریه کند. تا زار بزند. هم برای خودش. هم برای ما. هم برای فوتبال. تماشاگران گاهی وقت ها ستاره ها را با لذت تکه تکه می کنند. می بلعند. گوشت و روحش را کباب می کنند و لذت می برند، مثل امروز.
همه چیز با هو کردنهای متداول آغاز می شود. همان هو کردن های ظاهرا ساده طرفداران پرسپولیس روبروی جایگاه. هو کردنهایی برای به سخره گرفتن بازیكنان تاج. ولی گوشها تیز هستند. خیلی تیز. هوشیار. حساس. چندی پیش درگیری طرفداران دو تیم پس از خروج از امجدیه تركیب سیاسی گرفته بود. پرسپولیسی ها شعار "مرگ بر تیمسار قانون شكن" و همین طور "یا فوتبالو جمعش كنید. یا تیمسارو عوض كنید" را در اشاره به تیمسار خسروانی سر داده بودند. شعارهای امروزشان سیاسی نیست. شعارهای شان بازیکنان تاج را نشانه می رود. بازیکنان دوست داشتنی را.
مادر بزرگت می گفت "دوستی بی جهت می شود، اما دشمنی بی جهت نمی شود". مادربزرگ، بانوی آگاهی بود. خیلی چیزها می دانست. خیلی چیزها جز فوتبال. او فوتبال را نمیشناخت. نمی دانست فوتبالیها می توانند بیجهت هم دشمن یکدیگر شوند. نمیدانست فوتبالیها می توانند از همسایه های شان دشمن خونی بسازند. نمی دانست طرفداران گاه و بیگاه دنبال یافتن حریفی برای له کردن می گردند. نمی دانست روی این سکوها با دشمنان قسم خورده ای روبرو می شوید که چهره های شان را ندیده و نخواهید دید. كه می توان در فوتبال از مردانی که هنوز آنها را ندیدهاید متنفر شوید (مثل بازیکن بزرگی که قرار است به تیم رقیب ما بپیوندد). نفرتی از ته قلب. نفرتی برگرفته از چند نام و چند رنگ. برگرفته از تلافی کورکورانه.
طرفداران پرسپولیس امروز برای ابراز نفرت ضیافت دشنام برپا می سازند. یک بازیکن تاج را قربانی می کنند. سرش را می برند. ضیافت شان قربانی محترمی دارد: علی جباری. بازیکنی كه مثل همیشه دونده است و پركار. که مثل همیشه خوش اخلاق است و متواضع. که امروز به بند کشیده می شود. زیر آماج قرار می گیرد: هوووووو...هوووووو...هوووووو... امروز روز هو کردن است. روز شکار قربانی. انتخاب قربانی گاهی پیش از بازی و با تکیه به تاریخچه مبارزات دو تیم یا آن چه در رسانه ها عرضه شده انجام می پذیرد و گاهی هم حین بازی با توجه به حوادث رخ داده در میدان. یافتن قربانی برای مسخره كردن از سوی طرفدارانی شكل می گیرد كه نتیجه دیدار برای شان اهمیتی ندارد. امروز نتیجه بازی برای طرفداران پرسپولیس اهمیتی ندارد. آنها می خواهند سر به سر طرفداران تاج بگذارند. آنها را تحریك كنند و تحریك هم می كنند. با اولین واكنش طرفداران تاج در ضلع جنوبغربی علیه هو کردن پرسپولیسی ها، چند هزار طرفدار پرسپولیس به خروش می آیند. یكصدا جباری را نشانه میروند. با واژههای تند. با دشنام. با ویران کردن. با پاشیدن حنای هتک حرمت. تاجیها بلافاصله تلافی می كنند. آنها همایون بهزادی كاپیتان پرسپولیس را زیر شلاق دشنامهای مشابه می برند. رفت و برگشت شعارها سریع و کوبنده است. چهره ها زمخت می شوند. دشنامها کریه تر، زشت تر، ویران کننده تر. خانواده را نشانه می روند. حساسترین كانون فرهنگ ایرانی را. ناموس را.
دریده شدن پرده حجاب. حرمت شکنی تلخ و سیاه. هفت هشت زن و دختر میان تماشاگران كنار جایگاه و زیر جایگاه نشسته اند. احتمالا از نزدیكان بازیكنان تاج هستند. سرهای شان را پایین انداختهاند. در منگنه مردانهای گرفتار آمدهاند (می گویند فحش و ناسزا مردانه است و نه زنانه). باید گوشهای شان را بگیرند، ولی چگونه؟ نمیتوانند. صدها تماشاگر مرد زیرچشمی، مثل تو، به آنها نگاه می كنند. اکثرشان با شرمندگی. با خجالت. با استیصال. دشنام دادن ها ادامه می یابند. احتمالا دیگر پا به امجدیه نخواهند گذاشت. احتمالا به این سكوها بازنخواهند گشت. هرگز. هیچ وقت. زن ستیزی فوتبال در چنین لحظاتی بیش از همیشه عیان می شود. مرد سالاری اش. این که چرا می گویند "فوتبال بازی مردانه ای است".
علی جباری از میدان خارج می شود. زانو می زند. دستهایش را دور سرش می گیرد. بازیکن محترم و بزرگ تاج اشك می ریزد. عکاسهای گرسنه دورهاش می کنند. آنها هم شکار لذیذی یافته اند. جباری دو دستش را بر سرش گرفته (بر سرش زده). اشک میریزد. زار می زند. فلاشها. کلوزآپها. عکس های تلخ. تصاویر تلخ. حقیقت تلخ.
فردا صبح. بازتاب رسانهای. بازتاب گسترده. بسیج شدن دو باشگاه. خسروانی و عبدو. فدراسیون و مطبوعات. رادیو و تلویزیون. رویارویی با نکبت شب قبل. فرمول آشتی در بازی بعد. در جمعه. در دیدار بن سوسون با تیم منتخب تهران. تساوی بدون گل. عذر خواهی کردن. دل جویی کردن. تلاش برای باز گرداندن آب رفته به جوی. سوار شدن جباری بر دوش ممد بوقی پرسپولیسی. انداختن دستههای گل بر گردن بهزادی توسط تاجی ها. دور زدن در میدان. پرسپولیسیها شعار "جباری دوستت داریم" سر خواهند داد و تاجی ها شعار "بهزادی دوستت داریم". درآوردن ادای "چیزی رخ نداده". ولی تصویر علی جباری سردر گریبان و گریان از یادها نخواهد رفت. حداقل از یاد آنهایی که آن روز در امجدیه بوده اند. آن روز، روز تلخی بود. خیلی زیاد.