طرفداری- سر الکس فرگوسن در موردش میگه:" او در زمان خودش بازیکن خاصی بود. چگونه مجارستان 1954 با وجود او قهرمان جهان نشد، پرسشی است که نمی توانم به آن پاسخ دهم."
فرانس پوشکاش در عصر 1 آوریل در سال 1927 چشم به جهان گشود و در سن 79 سالگی در بوداپست، چشمانش را از دنیا فرو بست. درباره او می توان گفت، زندگی اش به دو قسمت تقسیم می شود. یک قسمت مربوط به کاپیتانی تیم مجارستان افسانه ای و دیگری مربوط به 8 سال حضور در پایتخت اسپانیا و تیم سفید پوش آن شهر است. در سال 1956 مجارستان به خاطر انقلاب در بحران بود و پوشکاش و دیگر ملی پوشان مجارستان از روی خوش شناسی به تیم هان ود که یک تیم ارتشی بود درسفر بودند. پوشکاش با پای چپ متحیر کننده اش به همراه دو هم تیمی دیگرش، راه اسپانیا را در پیش گرفتتند و پوشکاش به تیم رئال مادرید پیوست.
در طبقه متوسط و کم در آمد جامعه مجارستان متولد شد. پدرش فوتبالیست بود و از کودکی در کوچه با هم سن و سالانش فوتبال بازی می کرد. در شهر کوچکی به نام کیپست بزرگ شد و در سال 1943 اولین بازی اش را برای تیم کیپست انجام داد. او طرفدار سرسخت چارلی بوکان و ریکاردو زامورا بود.
پوشکاش گاهی با توپ تنیس تمرین می کرد تا مهارتش بالاتر برود. در 18 سالگی برای اولین بار در تیم ملی به میدان رفت و اولین گل از 83 گلش برای مجار ها را به ثمر رساند. در سال های بعد تیم کیپست به وسیله تیم نظامی هان ود از بین رفت و او به خدمت ارتش درآمد. به مانند فوتبالییست های نظامی آن زمان لقب سرگرد اسب سوار را به او دادند. او در رژه های ارتش به ندرت شرکت می کرد.
(پوشکاش برای بازی خداحافظی استنلی ماتیوس به ویکتوریا استادیوم آمد.)
تا سال 1952 مجارستان و تیم فوتبالش در انزوا به سر می بردند اما در المپیک سال 1952 تیم فوتبال مجارستان درخشید و در فیتال 2 بر 0 یوگوسلاوی را شکست داد. پوشکاش در آن بازی یک پنالتی از دست داد اما با گلزنی، اشتباهش را جبران کرد.
در می سال 1953، مجارستان برای بازی افتتاحیه ورزشگاه المپیک رم به ایتالیا سفر کرد و این تیم را با نتیجه 3 بر 0 در هم کوبید. اما هنوز هیچ اتفاقی رخ نداده بود. اتفاق مهم در نوامبر همان سال افتاد جایی که مجار ها به خاک بریتانیا سفر کردند و تیم منزوی انگلستان را که ادعای بازی فوتبال را به دوش می کشید، شکست دادند آن هم با یک و دو گل نه. با شش گل. انگلیس در خانه، 6 بر 3 مقابل مجار های تازه جان گرفته، زانو زد. آن ها اولین تیم غیر بریتانیایی بودن که انگلیس را در سرزمینش شکست داده است. بازیکنان انگلیس قبل از بازی با مجارستان درباره پوشکاش این جمله را می گفتند:" او یک پسرک چاق است، او را سلاخی خواهیم کرد." پوشکاش در آن بازی دو گل زد. از آن روز تاریخ و سرنوشت فوتبال بریتانیا تغییر کرد. نحوه قرار گرفتن و حرکت مدافعان در تیم ملی انگلیس تغییر کرد.
(عکس: پوشکاش در کنار بیلی رایت)
آلمان غربی به همراه مجارستان از مدعیان اصلی قهرمانی جام جهانی 1954 سوییس بودند. این دو غول در یک گروه حضور داشتند و در اولین رو در رویی مجار ها 8 بر 3 آلمان غربی را شکست دادند. اما این تازه اول پاییز بود. هر دو غول بازی های خود را بردند در برن به فینال رسیدند. حال آخر پاییز رسیده بود. پوشکاش قبل از بازی اصرار داشت که در بازی حضور داشته باشد و بر طبق گزارشاتی خواستار این شده بود که وینگر راست تیم، بودای، در زمین نباشد.
در بازی فینال مجارستان تا دقیقه 8 با نتیجه 2 بر 0 جلو بود و پوشکاشی که به نظر آماده نمی رسید، گل اول را زده بود. در نهایت اما آلمان ها، به طرز ژرمن گونه ای به بازی برگشتند و آخر پاییز را با برد خود به پایان رساندند.
دوران حضور پوشکاش در رئال مادرید، بی حرف گویای همه چیز در مورد استعداد خارق العاده اش است. در زمان حضور در رئال مادرید به طور قابل ملاحاظه ای چاق شد اما پوشکاش، پوشکاش بود. در سال های 1960 و 61 و63 و 64 بهترین گلزن لیگ اسپانیا شد. در کنار آلفردو دی استفانو زوج وحشتناکی را ایجاد کرده بود در فینال جام باشگاه های اروپای سال 1960 در همپدون پارک گلاسکو 4 گل زد که با 3 گل دیگر از سوی دی استفانو تکمیل شد و در نهایت با نتیجه 7 بر 3 موفق شدند تیم اینتراخت فرانکفورت را شکست دهند. دو سال بعد در فینال آمستردام باز هم هتریک کرد ولی این بار نتوانست جام را بالای سر ببرد. دی استفانو در باره او گفته است:" او یک مرد با استعداد های ناب بود. یکی از برترین های تاریخ است." گفته می شود بعد از بازی با بنفیکا پوشکاش، پیراهنش ار به اوزبیو جوان داده است اما خودش بعدا این قضیه را انکار کرد.
او در پیراهن تیم ملی اسپانیا در جام جهانی 1962 شیلی به میدان رفت و به به همراه این تیم در گروه به مقام آخر رسید و بی دستاورد خاصی برخلاف ذاتش از جام جهانی بازگشت. در همان سال برای بازی در تیم منتخب فیفا درمقابل انگلستان به ومبلی رفت که به مناسبت صدمین سالگرد تاسیس اتحادیه فوتبال انگلستان برگزار می شد. تا سال 1965 بازی کرد و بعد بازنشسته شد و به ونکور رفت تا هدایت تیم آن شهر را بدست بگیرد که تجربه خوبی برایش نبود. او در این باره گفته است با شوت های وحشتناکش، روحیه دروازه بانان تیمش را از بین می برده است.
بعد از آن سرمربی پانایتینایکوس شد و این تیم را به فینال سال 1971 اروپا در ومبلی رساند اما تیمش در فینال به آژاکس بازی را واگذار کرد. بعد از فروپاشی کمونیسم در اروپا شرقی پس از سال ها که در سراسر جهان سفر کرد به خانه بازگشت.
در سال 1999 بعد از سال ها کشمکش به عنوان ششمین بازیکن قرن انتخاب شد. در سال های آخر زندگی اش با بیماری آلزایمر جنگید اما گویا بیماری آلزایمر نمی دانست که او کیست. در نهایت در 17 نوامبر سال 2006 ،توپش را از درون دروازه برداشت و دنیا را ترک کرد.