طرفداری- هرگز پیش از آن به میدلزبرو اهمیت نداده بودم. آن ها برای من باشگاهی بی اهمیت، با تیمی متوسط، استادیومی جدید و هواداران کم تعداد اما وفادار بودند. این روند اما، البته تا اواسط دهه 90 ادامه داشت.
اسموگی ها (مردم منطقه تیساید در شمال شرق انگلستان) که برایان رابسون جوان را در نقش بازیکن/مربی می دیدند، در سال 1995 با قهرمانی در دسته اول، برای نخستین بار به لیگ برتر رسیدند. ترکیب جوان میدلزبرو در آن زمان با بازیکنان خوبی مانند نایجل پیرسون، پل ویلکینسون، رابی ماستو، کلایتون بلکمور، اووه فوکس و یان اوگه فیورتوفت توانسته بود به لیگ برتر صعود کند.
آن ها درآمد خوبی برای خرید بازیکن داشتند و بنا به عادت، اذهان عمومی منتظر خرید بازیکنان خوب دسته اول یا بازیکنان نیمکت نشین تیم های لیگ برتری بودند. اما بورو به سرعت جونینیو ستاره جوان (و به تازگی ملی پوش شده) سائوپائولو را به خدمت گرفت. جونینیو در تیساید؟ اینطور در نظر گرفته شد که آن ها این بازیکن را جذب کردند تا ترکیب خود را حول محور او بسازند.
بازیکن ریزنقشی که از سائوپائولو در سال 1989 بزرگی را آغاز کرده بود. در سال 1993 با تیمش تحت هدایت تله سانتانا و در کنار بزرگانی مانند کافو و لئوناردو فاتح لیبرتادورس و سپس با پیروزی مقابل میلانِ فابیو کاپلو، در بیست سالگی قهرمان جام باشگاه های جهان شد. به بازیکنی ملی پوش تبدیل شده بود که در سال 1995 با 4.75 میلیون پوند راهی لیگ برتر شد. اولین بازیکن برزیلی که راهی فوتبال انگلستان شد میراندینیا بود که که در سال 1987 از پالمیراس راهی نیوکاسل شد و موفق نبود. جونینیو به عنوان دومین برزیلی تاریخ، پا به لیگی فیزیکی می گذاشت که با وجود احترام مردم هوادار آن برای بازیکنان برزیلی، این باور به طور عمومی وجود داشت که برزیلی های بزرگ به انگلستان نمی آیند یا اگر بیایند، نمی توانند خود را با این لیگ تطبیق دهند. 167 سانتی متر قد داشت و رفیق کوچک صدایش می زدند. از وقتی که به تیساید آمدم، به پروژه مدیر باشگاه باور داشتم. می خواستم که بورو به باشگاهی بزرگ تبدیل شود. با همین دیدگاه بازی کردم و هواداران می توانستند این را ببینند. باشگاه های دیگری هم بودند اما نحوه خاصی که آن ها پیش آمدند و از آینده حرف زدند، جذبم کرد. برایان رابسون شخصا به برزیل آمد. نه برای وسوسه کردن من؛ که آمدند و از برنامه هایشان برای آینده حرف زدند. اعتمادم را جلب کردند. مردم با تعجب می گفتند که میدلزبرو؟ آرسنال را امتحان کن یا باشگاه دیگری! میگفتم که بورو، برنامه هایش و آدم هایش را دوست دارم. از همان ابتدا به من ثابت شد که اشتباه نکردم.
آن ها به سرعت امرسون برزیلی را که دو سال پیاپی با پورتو به قهرمانی پرتغال رسیده بود را جذب کردند. شهرت این بازیکن در آن زمان به گونه ای بود که از او با لقب بولدوزری با موهای پرز دار یاد می شد. این بازیکن با ظاهری غارنشین، نامرتب و به شکل خنده داری جدی و برخلاف کلیشه های معمول برزیلی بود. دیگر پس از خرید او، همگان منتظر بمب های جدید بورو بودند.
هزینه کردن ها در آنجا متوقف نشد. آن ها به سراغ قهرمانی ایتالیایی لیگ قهرمانان اروپا فابریتزیو راوانلی رفتند و او را به خدمت گرفتند. هرگز دلیل ترک تورین و پیوستن به میدلزبرو را توسط راوانلی درک نکردم. این انتقال را می شد نقطه اوج بلند پروازی های یک باشگاه کو چک انگلیسی دانست.
پر سفید فوتبال ایتالیا، به عنوان یک گلزن مادرزاد با حرکاتی سرشار از هوش و فرصت طلبی، وقتی که فرصتی پیش می آمد؛ با دو پای خوب و همه حقه های ایتالیایی به سرعت توانست در لیگ انگلستان جا بیفتد. همان طور که هواداران لیورپول به مانند من خوب به یاد دارند، او در نخستین بازی خود در لیگ برتر موفق شد در تساوی 3-3 مقابل لیورپول، هت تریک کند.
ستاره های دیگری نیز از راه رسیدند. آن ها مایکل بک ملی پوش دانمارکی را از کلن و برانکو باتجربه با سابقه 72 بازی ملی برای برزیل را از کورینتیانس خریدند. هرچند شكم بزرگ این بازیکن که به بزرگی قراردادش بود به دستمایه شوخی تبدیل شد و باید گفت اگر مدیران بورو اطلاع داشتند خریدهایشان تا کجا می تواند مولف باشد، از خیر خرید این بازیکن می گذشتند.
رابسون بازیکن با استعدادی را در ترکیب داشت و اینطور گمان می شد که می تواند برای قهرمانی به نبرد بپردازد. اما متاسفانه، اوضاع آنطور که حدس زده می شد پیش نرفت و این تیم در می 1997 سقوط کرد. اما آن ها پیش از رسیدن به آن نقطه، بارها هواداران را در تمام انگلستان شگفت زده کردند و این شامل کارهای عجیب و غریب رابی ماستو و کلایتون بلکمور نیز می شد.
آن ها تیمی متعلق به آن نقطه خاص از تاریخ بودند و تاثیر خود را گذاشتند. آن ها سه بار بین سال های 1996 تا 1998 به ویمبلی رفتند و هرچند فینال های مهم را باختند، اما نشان دادند که در روزشان، به جمع بهترین ها تعلق دارند. حالا نشستن و قضاوت کردن آن زمان شاید آسان باشد اما تصور اینکه آن شور و اشتیاق و در نهایت ناامیدی تا چه اندازه می توانست برای هواداران بورو دشوار باشد، سخت است.
این حقیقت که آن ها در نهایت سقوط کردند نباید مانع این شود که روزهای خوب و اینکه بورو در آن فصول تا چه اندازه تیم سرگرم کننده، خلاق و دوست داشتنی ای بود فراموش شود. آن ها 51 گل در آن فصل به ثمر رساندند. بهترین آمار در بین تمام تیم های خارج از هفت تیم بالای جدول. بهترین آمار تاریخ لیگ برتر در بین تیم هایی که سقوط کردند.
راوانلی در آن فصل 16 گل به ثمر رساند و این شامل هت تریک مقابل لیورپول و دربی نیز می شد. جونینیو بارها و بارها مدافعان و هافبک های حریف را با تکنیک و حقه هایش جا گذاشت و تحقیر کرد و از طرفی مهارت بالایش را در گلزنی از روی ضربات شروع مجدد را به رخ کشید. او دوازده بار در آن فصل گلزنی کرد تا نشان دهد چرا هواداران بورو او را در کنار اریک کانتونا و جورجی کینکلادزه (ستاره گرجستانی آن زمان منچستر سیتی) به عنوان بازیکنی با بیشترین استعداد ذاتی می دانستند.
به گذشته که نگاه می کنیم بیشترین تاثیر آن تیم، اثری نبود که آن ها در کوتاه مدت و در زمین گذاشتند. آن ها به یک فانتزی در فوتبال انگلستان دامن زدند، پر بال دادندو آن را ثابت کردند. آن ها بازیکنان سنتی و سخت کوش و جنگنده انگلیسی را در کنار ستاره های فانتزی خارجی با سابقه های بین المللی در ترکیب قرار دادند و تیمی جذاب را خلق کردند. آن ها نایجل پیرسون ها را در کنار جونینیو ها بازی دادند و نشان دادند که این کار ممکن است. آن ها نقطه عطفی را خلق کردند که با وجود سقوط و ناکامی، منجر به موفقیتی نهایی و دامنه دار شد.
چالش بزرگی بود که سائوپائولو را ترک کردم و به تیم کوچکی در اروپا پیوستم. اما هرگز نمی توانم بگویم که پشیمانم. با وجود سقوط تیمش، به عنوان بهترین بازیکن فصل انتخاب شده بود! سال 97 با 13 میلیون پوند به اتلتیکو مادرید پیوست، اگر سقوط نمی کردیم، بورو را ترک نمی کردم. از پوشیدن پیراهن باشگاه خوشحال بودم. وقتی تیم سقوط کرد، هم ماندن برای من دشوار بود و هم برای باشگاه دشوار بود که حفظم کند. می خواستم عضوی از برزیل در جام جهانی 98 باشم و در چمپیون شیپ شانسی نداشتم. علی رغم تمام شایستگی ها و انجام 9 بازی در سال 97 برای برزیل و قهرمانی با آن ها در جام کنفدراسیون ها، برای جام جهانی 98 از ترکیب کنار گذاشته شد. درگیر با مصدومیت ها هرگز نتوانست در اتلتیکو آنطور که انتظار می رفت موفق باشد. در سال 98 و پس از تکل میشل سالگادو با شکستگی استخوان نازک نی روبرو و برای ماه ها از میادین دو شد. یک نیم فصل را در سال 2000 به طور قرضی در میدلزبرو گذراند و دوره های قرضی دیگری در واسکودوگاما و فلامینگو داشت.در واسکودوگاما در کنار جونینیو پرنامبوکانو، قهرمان برزیل شدند. برای جام جهانی 2002 به تیم ملی دعوت شد، پنج بازی در ژاپن و کره انجام داد و با سلسائو به قهرمانی جهان رسید اما هنوز باورش نمی شد که در 98 از ترکیب کنار گذاشته شده باشد. در بهترین فرمم بودم. فکر می کردم که به تیم برای جام 98 دعوت می شوم چون ماه ها برای آماده سازی تمرین کرده بودم. هرگز آن موضوع را درک نکردم. دردناک بود. اما وقتی بازگشتم، قهرمان جهان شدیم. زندگی همین است.
این تیم میدلزبرو مسبب بزرگترین کوچ ستاره های فوتبال به جزیره شد. بدون حضور میدلزبرو نمی شد تصور کرد که در آن زمان ستاره هایی مانند جی جی اوکوچا، پائولو دی کانیو، ایال برکوویچ و کریستوف دوگاری بدون پیش زمینه آن امکان موفقیت بر جا مانده راهی انگلستان شوند. آن خرید ها سبب شد که بازار خرید فوتبال انگلیسی وسعت یابد و ورزش در این کشور آماده جهشی به سمت جلو شود. مدت زیادی پس از آن نگذشت که یک مرد فرانسوی با موهای پرپشت جو گندمی از لیگ ژاپن راهی جزیره شد و بازیکنان پر ادعای آرسنال را از شکلات خوردن محروم کرد.
مهم ترین نکته در این بین، آن بود که تیم رابسون نشان داد که تیم های ضعیف تر پاهایی برای ایستادن دارند. آن ها انحصاری که همواره رو به افزایش بود را از دست چند تیم خارج کردند و درهای رویا پردازی را برای همگان باز گذاشتند.
شاید همه با این نتیجه گیری موافق نباشند اما آن تیم بورو پیشگام بود. بیاید فراموش نکنیم که این تیم در دوره ای با راوانلی ها و جونینیو ها در لیگ برتر بازی می کرد که دانکن فرگوسن در اورتون گلزنی میکرد، دیان دابلین در کاونتری امتیاز جمع میکرد، دن استوریج در دربی ستاره آینده دار انگلیس بود و هنوز ویمبلدون یک باشگاه فوتبال بود!
باید این مطلب را در نظر گرفت که خرید های میلیون پوندی از لیگ های دیگر حالا به اتفاقی معمول تبدیل شده است؛ اما در آن زمان، این امر غیر قابل باور بود. در خصوص زمانی صحبت می کنم که تنها ارتباط ما با فوتبال ایتالیا و دیدن تکنیک ها و کیفیت هایی در سطح بین المللی، کانال 4 و گزارش های جیمز ریچاردسون بودند. گاهی فکر می کنم که ما نسل سوخته فوتبال انگلستان بودیم.
شاید که انقلابی که در زمینه هموار کردن راه ستاره های خارجی به لیگ انگلستان انجام شد، در آن فضای انحصاری نتیجه بخش نبود؛ اما باعث شد که نوجوانان زیادی بتوانند به رویای دیدن ستاره های ایتالیایی و برزیلی از نزدیک جامه عمل بپوشانند. آن ها بازی آخر را به بلک برن باختند سقوط کردند. آن ها علی رغم نشان دادن جرقه های بسیار، از نظر ساختار نتوانستند عملکردی با ثبات داشته باشند و سقوط، نتیجه این عدم ثبات بود.
این نکته باید ذکر شود که سه امتیاز از این تیم به دلیل عدم وجود 11 بازیکن آماده در یکی از مسابقات کم شد. سه امتیازی که در نهایت منجر به سقوط شد. اما بیاید بگویم که اگر این اتفاق نمی افتاد، بلند پروازی های بورو تا کجا ادامه پیدا می کرد؟ کدام بازیکنان بزرگ خارجی دیگری برای بازی در سلنت استادیوم (ریورساید فعلی) راهی شمال شرق جزیره می شدند تا صندلی های سرخ و چمن براق این استادیوم را از نزدیک تجربه کنند؟ انتهای رویا پردازی ها کجا بود؟
باید گفت که زیبایی و تخیلاتمان، دلیلی است که این ورزش برای ما محبوب است و آن میدلزبرو خدمت بزرگی به هر دوی آن ها کرد.
چند هفته بعد از جام جهانی با 6 میلیون پوند دوباره راهی میدلزبرو شد تا این بار به عضوی از ترکیب استیو مک کلارن تبدیل شود. آنقدر محبوب بود که برای تکرار موفقیت هایش به زمان نیاز نداشته باشد. در نیمه نهایی لیگ کاپ مقابل آرسنال در هایبوری گل زد و در پیروزی تاریخی باشگاهشان در اولدرافورد مقابل من یونایتد دو گل در چهار دقیقه به ثمر رساند تا 3-2 پیروز شوند. اما قراردادش با نظر مک کلارن تمدید نشد تا در تابستان 2004 به طور آزاد راهی سلتیک شود. فکر می کنم این تنها راهی بود که ممکن بود به جدایی من از میدلزبرو بینجامد. حرفی علیه باشگاه های اسکاتلندی نداشتم اما معمولا بازیکن ها انگلستان را ترجیح می دهند. پس از اسکاتلند در پالمیراس، فلامینگو و سیدنی اف سی هم بازی کرد و در استرالیا بود که کفش ها را آویخت. اما سه سال بعد برای دو بازی به نخستین باشگاهش، ایتوانو برزیل (به عنوان مدیرعامل-بازیکن!) پیوست و با دو گلی که به ثمر رساند، موجبات بقاء آن ها را در لیگی که رونالدو و روبینیو را هم در بر داشت، فراهم آورد. خوشحالم. انگار که قهرمان شده باشیم. فرصت خوبی برای کمک به تیمم به دست آوردم. فرصت این را داشتم که بازی را ادامه دهم و باعث شوم که تیم در موقعیت بهتری قرار گرفته باشد، اما حداقل اینکه سقوط نکردیم. قرارداد پنج ساله ای (به عنوان مدیر) بستم و می خواهم ساختار باشگاه را تغییر دهم. به مانند زمان حضور من، هنوز هم زمین تمرین مناسبی نداریم. هدف من تغییر این وضع است.
در سال 2010 میدلزبرو بازی دوستانه ای در تجلیل از جونینیو پائولیستا با آیندهوون ترتیب داد. بازی با نتیجه 3-2 به سود پی اس وی به پایان رسید. بازی ویژه ای بود. فوق العاده بود که فرصت دوباره ای در ریورساید پیدا کردم. وقتی که متوجه می شوید چه ارزشی برای باشگاه دارید، لحظه زیبایی است. کاری که بورو برای من انجام داد همیشه برایم باور نکردنی بود و از آن ها ممنونم. می خواستم که بار دیگر از باشگاه تشکر کنم. در برزیل اطلاعات زیادی در خصوص گذشته باشگاه ها به شما نمی رسد، این روزها کمی بهتر شده و گاه بازیکنان سابق و افتخاراتشان معرفی می شوند اما در انگلستان این موضوع متفاوت است. باید از انگلستان رفتار با بازیکنان سابق را یاد بگیریم. حس می کنم که می شد بهتر مقابل آیندهوون بازی کنم اما در بهترین شرایط بدنی نبودم. مهم ترین نکته این بود که از بازی لذت ببریم که همینطور هم شد. رابطه جونینو با باشگاه میدلزبرو فوق العاده است و باشگاه را همیشه در قلبم دارم. اگر او را بهترین برزیلی تاریخ لیگ برتر ندانیم، می توان وی را در جمع پنج سامبای برتر لیگ برتری در نظر گرفت.