طرفداری-
تنها کسانی که جرات زدن پنالتی را دارند، آن را خراب می کنند! من آن زمان ناکام ماندم. تمام.
این صحبت های مردی است که مجبور شد به خاطر از دست رفتن یک ضربه پنالتی، از خود دفاع کند. بازیکنان زیادی در تاریخ وجود دارند که دوران فوتبالشان با یک حرکت، تار شده است. جستجوی نام زیدان در گوگل، عبارت "ضربه سر زیدان" را بالاتر از "مهارتهای زیدان"، به شما تحویل می دهد! روبرتو باجو، برنده بازیکن سال اروپا و جهان و دارنده چند مدال اروپایی، تنها با دو چیز در ذهن اکثریت مردم نقش بسته است: از دست دادن پنالتی فینال جام جهانی 94 و مدل مویش!
بخش پنجم- قهرمان تو، قهرمان من!
ایتالیا برخلاف دفعه پیش، جام جهانی 98 را انفجاری آغاز کرد. باجو در بازی اول گلی دیرهنگام زد تا بازی 2-2 شود، اما ایتالیایی ها در ادامه با دو پیروزی سرگروه شدند. روبرتو باجو در بازی سوم دوباره گلزنی کرد تا اتریش را 2-1 از پیش رو بردارند.
برای دو دور حذفی بعدی، باجو روی نیمکت نشست تا به دل پیرو بازی برسد. سرمربی تیم، چزاره مالدینی به این نتیجه رسیده بود که دو بازیکن همخوانی ندارند و باید چرخشی استفاده شوند. فرم ضعیف دل پیرو در آن جام مخصوصاً در برابر فرانسه در مرحله یک چهارم نهایی به این معناست که این تصمیم از آن زمان به شدت مورد انتقاد واقع شده است، به ویژه با در نظر گرفتن فرم آن فصل باجو. او به جای دل پیرو وارد زمین شد و فقط توانست در ضربات پنالتی گلزنی کند، اما آلبرتینی و دی بیاجو پنالتی های خود را از دست دادند تا صعود فرانسه ای که در نهایت به قهرمانی می رسید قطعی شود. این آخرین حضور باجو در یک تورنومنت بین المللی بود.
بعد از جام 98 هم متأسفانه چیز های جالبی در انتظارش نبودند. پس از نمایش های تأثیرگذار در بولونیا، باجو تصمیم گرفت تا شانسش با یک تیم بزرگ را برای آخرین بار امتحان کند: اینتر میلان. فصل دور از یک فاجعه مطلق بود، باجو ده پاس گل داد و پنج گل زد، اگرچه او دوباره به خاطر مصدومیت ها دقایق محدودی بازی کرد. تغییرات متعدد سرمربی در طول فصل هم کمکی به تیم و بازیکنان نکرد.
فصل بعد اما حتی بدتر هم می شد، ماسیمو موراتی، مارچلو لیپی را به انتخاب کرد! آنها که در یوونتوس چشم در چشم یکدیگر نشده بودند، هیچوقت امکان نداشت که زوج خوبی از آب در بیایند و وقتی لیپی از باجو خواست تا برای او جاسوسی هم تیمی هایش را بکند همه امیدها برای سناریویی متفاوت را از بین برد. وقتی باجو درخواست او را رد کرد لیپی فوراٌ وی را از ترکیب تیم کنار گذاشت و ایتالیایی مرموز به ندرت برای اینترمیلان به میدان رفت.
باجو هیچوقت انتقاد خود از سرمربیگری لیپی در اینتر را پنهان نکرد. خبرنگاری این اظهار نظر را به باجو اطلاق می کند که "لیپیِ اینتر علیه من اعلام جنگ کرده بود" و حادثه ای در یکی از بازی ها را هایلایت کرده بود، وقتی باجو با ارسال پاس گلی 40 یاردی برای ویری، مورد تشویق هم تیمی هایش قرار گرفت اما با اخم لیپی مواجه شد. به نظر دیوانه وار می آید که بازیکن با چنین استعدادی نه فقط در اینتر که در یوونتوس و میلان و تیم ملی ایتالیا نیمکت نشین شود. جدال های او با سرمربیانش یکی از مولفه های تعیین کننده دوران حرفه ایش هستند. بعد از اینکه فوتبالش را تمام کرد باجو گفت:
اغلب تعجب می کردم که چرا من را انتخاب نمی کنند، اما هیچ وقت جواب واقعی آن را پیدا نکردم. شاید کمی حسود بودند، چون همه من را دوست داشتند، حتی هواداران رقیب. من توجهات را می دزدیدم و نقش اولی که به شدت برای خود می خواستند را از آنها دریغ می کردم. فوتبال مدرن به طور فزاینده ای تحت سلطه سرمربیان در می آید، خودشیفتگیشان آنها را بالاتر از بازیکنان و تیم قرار می دهد.
اِمِت گیتسِ روزنامه نگار، این ایده را مطرح می کند که شاید او کمی زود به دنیا آمده بود، که شاید اگر ده سال بعد تر به دنیا می آمد آزادی تاکتیکی بیشتری در اختیارش قرار می گرفت. گیتس می پرسد، باجو در تیمی از زدنک زمن چطور عمل می کرد؟ اکثر هواداران فوتبال حتی فقط با فکر به این ایده آب دهانشان راه می افتد. درست است که برخی مربیان، بنا به دلایلی، باجو را باری اضافی می دیدند؛ آن انعطاف پذیری لازم و یا درک تاکتیکی را نداشتند که او را در رژیم های سفت و سخت خود جای بدهند و در نتیجه، او به جایگاه یک بازیکن نقش چندم فروکاسته شد. چنین تصوری برای مایی که نظاره گر هستیم مضحک به نظر می رسد، زیدان در اظهار نظری که به او اطلاق داده می شود می گوید:
باجو روی نیمکت؟ این چیزی است که هیچوقت ازش سر در نمیارم.
این از اعتبار باجوست که هربار که با چنین خصومتی مواجه می شد فرصت بازی کردن را رد نمی کرد و مسیری طولانی را طی می کرد تا انتقادی که متوجهش شده بود را پاسخ دهد. یک مثال معروف بازی آخر او برای اینتر و در برابر پارماست. بازی که پلی آف سهمیه لیگ قهرمانان اروپا بود، با دبلی دیرهنگام از باجو به سود تیم میلانی به پایان رسید و خوشحالی گل دومش چه از سر خشم یا شادی یا کمی از هر دو، از خالصانه ترین خوشحالی های بعد از گل است. فاکتور فرعی ماجرا لیپی است، مردی که بارها او را عقب نگه داشته بود، قول داده بود تا در صورت عدم کسب سهمیه استعفا کند. برای یک بار هم که شده، سرنوشت با باجو همراه بود، در حالیکه فارغ از نتیجه لیپی به هر حال اخراج شد.
وقتی باجو در 33 سالگی اعلام کرد که به عنوان بازیکنی آزاد به برشای تازه صعود کرده خواهد پیوست، خیلی ها بر این باور بودند که آخرین های باجو را دیده اند. اما هرگز اینطور نبود. با وجود دو مصدومیت جدی، که یکی از آنها او را در فصل دومش برای چهار ماه دور از میادین نگه داشت، بازیکن شماره 10 چهار فصل برای بیانکوتروزی بازی کرد. فقط هم برای کامل کردن فهرست یازده نفره آنجا نبود، در دو فصلش چنان تأثیرگذار بود که پیوسته در جمع برترین بازیکنان تهاجمی سری آ قرار می گرفت و در سال 2000 شانس بالایی برای رفتن به جام جهانی داشت. تراپاتونی باور داشت که توتی و دل پیرو کافی خواهند بود. ایتالیا به دست کره جنوبی حذف شد.
سرانجام در 16 می 2004 روبرتو باجو آخرین بازی اش را انجام داد. در نوجوانی به او گفتند که دیگر هیچوقت فوتبال بازی نخواهد کرد؛ اینکه در 37 سالگی در شرایطی بازنشسته می شد که بهترین بازیکن دنیا شناخته شده بود باید حداقل مورد تحسین واقع شود. همچنین گفتنی است که برشیا فصل 4-2003 را در جایگاه یازدهم تمام کرد و فصل بعد از آن سقوط کرد. این تأثیر باجو در 37 سالگی است.
فعالیت های خیرخواهانه او با سازمان غذا و کشاورزی ملل متحد در هائیتی و برمه تحسین ها و ستایش های بیشتری در سرتاسر دنیا را نثار او کرده است. دم اسبی الهی لقبی باشکوه برای بازیکنی باشکوه است، اما همچنین برای انسانی باشکوه. او هرچیزی که داشت را در زمین بازی ارائه کرد و تماشای این، امکان پذیر است. شاید او در دوران حرفه اش با افراد زیادی درگیر شد، اما همیشه به نحوی بدون اینکه خدشه ای به اعتبارش وارد آید از دل این نزاع ها بیرون می آمد. مخالفینش را هم داشت، اما تقریباً هر هوادار فوتبالی عاشقش بود. روبرتو باجو قهرمان آنها بود؛ چه می خواستند و چه نه.
پایان
برای خواندن بخش اول- پسرکی که باعث شورش شد!، اینجا را کلیک کنید.
برای خواندن بخش دوم- خسته برای جام جهانی!، اینجا را کلیک کنید.
برای خواندن بخش سوم- هالیوودی ترین پنالتی تاریخ اینجا را کلیک کنید.
برای خواندن بخش چهارم- اینجا جایی برای شاعر ها نیست اینجا را کلیک کنید.