طرفداری- نخستین بازی پس از شکست 4-0 مقابل میلانِ فابیو کاپلو بود. ستاره های بارسلونا در اوسترپارک اشتادیون در خرونینخن با تیم شهر به عنوان دیداری دوستانه از پیش فصل بازی داشتند. نیمه به پایان نرسیده بود که نتیجه فینال، شکست 4-صفر تکرار شده بود. بارسا به بازی برگشت و کار را به تساوی 5-5 کشاند. اما نکته قابل توجه آن بازی دو گلی بود که خرید جدید، گئورگی هاجی به ثمر رساند. نخستین گل، ضربه سری دیدنی بود. نه تنها به خاطر قد کوتاه این بازیکن رومانیایی، بلکه به خاطر اینکه گل توسط ستاره ای دیگر بازیکن تیم از شرق اروپا، هریستو استویچکف ساخته شده بود.
در 1994 استویچکف و هاجی چشم جهان را به فوتبال در بالکان خیره کردند و باعث موفقیت دو کشور رومانی و بلغارستان در مسابقات جام جهانی بودند. با وجود اینکه کنار هم قرار می گیرند مانند کاری که این یادداشت انجام می دهد، اما حقیقت این است که این دو، دو داستان جدا در زمین و خارج از زمین بودند.هریستو استویچکف با نام کامل هریستو استویچکف استویچکف بازی را در دو باشگاه کوچک کشورش آغاز کرد و پس از درخشش در سنین پایین، در 18 سالگی راهی بهترین باشگاه کشورش زسکا صوفیه شد. کمی آنطرف تر در نقشه اروپا، هاجی 22 سال داشت که به غول رومانیایی ها، استوا بخارست پیوست. او پیش تر تیم اسپورتول استیودنتسک را به مقام دوم لیگ رسانده بود و با وجود بازی در پست هافبک، ده گل به به ثمر رسانده بود.
هر دو شروعی درخشان در تیم های بزرگ کشورهاشان داشتند. یک سال پس از پیوستن استویچکف به زسکا، دیداری در فینال جام حذفی مقابل لفسکی (بزرگترین دشمنی در تمام بالکان) به جنجال کشیده شد. هریستو در متن درگیری بود و با محرومیتی مادام العمر روبرو شد. آن درگیری به اندازه ای خشن بود که زمزمه هایی در خصوص انحلال هر دو تیم مطرح شد. اما محرومیت وی کاهش داده شد. او که به لقب خنجر نائل شده بود، به زودی به میادین بازگشت و روی دیگری از خود را در پایتخت نشان داد.
هاجی بیشتر سنتی، اما هنوز فوق العاده می نمود. پس از اینکه خود را به عنوان بازیکنی سطح بالا در لیگ رومانی مطرح کرد، استوا بخارست با درخواستی عجیب پیش آمد. آن ها که در آن زمان قهرمان اروپا بودند، برای دیدار سوپر جام مقابل دینامو کیف پیشنهادی قرضی برای یک دیدار ارائه دادند. قرار بود که او برای تنها یک بازی به صورت آزمایشی در استوا بازی کند. حضور بدی هم نداشت. تنها گل بازی را روی یک ضربه آزاد به ثمر رساند و نماینده کشورش را به قهرمانی در سوپر جام اروپا رساند. استوا ارزش هاجی را متوجه شد و در پی حفظ وی بر آمد. این موضوع به اطلاع تیم کوچک همشهری رسانده شد و آن ها را پریشان کرد. صحبت از یک قیمت نجومی، بی مورد بود. به طور دقیق پیش از انقلاب این کشور در سال 1989 خاندان سلطنتی و کمونیست چائوشسکو بودند که باشگاه را مدیریت می کردند. به قیمت افزایش قدرت در مسابقات قاره ای، آن ها در صورت نیاز می توانستند با تغزیه از باشگاه های کوچک تر قدرتمند تر شوند و همین اتفاق هم رخ داد.
او به استوا پیوست و زود توانست خود را در این باشگاه به بازیکنی کلیدی تبدیل کند. انتظار می رفت که خیلی زود باشگاه های بزرگ اروپایی برای او بیایند و همینطور هم شد. میلان با آریگو ساچی چندین بار برای خرید او پا پیش گذاشت و بایرن مونیخ و بارسا نیز پیشنهاد خود را فرستاد اما کار انتقال به این سادگی ها نبود نیکولای چائوشسکو رهبر کمونیست رومانی به گئورگی که در کشورش به پادشاه معروف شده بود اجازه خروج نمی داد. در این بین عجیب ترین پیشهاد به جیانی آنیلی تعلق داشت که در ازای انتقال هاجی قول داد در رومانی کارخانه فیات بنا کند اما این پیشنهاد هم رد شد. او مدت های بعد گفت همیشه با دوستانم شوخی می کنم و می گویم که انقلاب تنها برای من خوب پیش رفت؛ اینطور شد که تمام دوره بازی ام نابود نشد.
وضعیت همتای بلغار هم متفاوت نبود. این کشور در دوره کمونیسم، سیستم سخت گیرانه ای در فوتبال داشت و برای مثال طبق قوانین فوتبالیست ها حق خروج از لیگ این کشور را پیش از 28 سالگی نداشتند. برای مثال دو بازیکن این کشور اسپاسوف و نیکولوف قراردادهایی برای پیوستن به پورتو در ابتدای فصل 86-1985 بسته بودند اما این قراردادها از سوی فدراسیون بلغارستان غیر قانونی تشخیص داده و باطل شد. هر دو به بازی در بهترین تیم های کشور خود ارائه دادند و قهرمانی های زیادی به دست آوردند. هاجی در ترکیب استوا همه کاره بود و به آن ها کمک کرد که رکورد 104 بازی شکست ناپذیری را بر جا بگذارند و این رکورد هنوز هم دست نیافتنی به نظر می آید. آن ها به فینال جام باشگاه های 89 هم رسیدند که در آن جا مغلوب میلان با آریگو ساچی شدند.
در آن سمت، استویچکف دروازه بان ها را با تمام کنندگی خود شکنجه می داد. او با زسکا به سه قهرمانی پیاپی در لیگ و چهار قهرمانی در جام حذفی رسید. آن ها که در آن زمان CFKA Sredetz نام داشتند، به نیمه نهایی جام برندگان اروپا هم رسیدند اما مقابل بارسلونا شکست خوردند. اوج فوتبال او در صوفیه زمانی بود که به طور مشترک با هوگو سانچز کفش طلای اروپا را به دست آورد.
دهه نود آغاز شد و فوتبال به شکلی گسترده در سراشیبی تغییر افتاد. رومانی با پیروزی رفت و برگشت مقابل بلغارستان در گروه اول مسابقات مقدماتی جام جهانی و بالاتر از دانمارک و یونان، راهی جام جهانی شد. در دور گروهی و در گروهی که آرژانتین، شوروی و کامرون حضور داشتند، رومانی (که خود قربانی رژه میلا 38 ساله شد) دوم شد و در مرحله حذفی و در ضربات پنالتی مغلوب ایرلند شدند. اما مهم تر از جام جهانی این بود که پادشاه و خنجر، پس از جام جهانی سرانجام کشورهای خود را ترک کردند و به باشگاه هایی خارجی پیوستند. فی نفسه انتقال این دو نماد فوتبال در بالکان به طور همزمان می توانست نکات جالب خاص خود را داشته باشد و جالب تر شد، وقتی هرکدام راهی یکی از غول های اسپانیایی شدند.
مشخصا دوره حضور استویچکف در بارسلونا با گل ها و جنجال ها گره خورده بود. شروع آرامی داشت و در همان اوایل پس از لگد کردن پای داور، دو ماه محروم شد. این شرایط باعث شد که انتقادات زیادی نسبت به خرید وی مطرح شود. اما پس از محرومیت با قدرت بازگشت و 14 گل در همان فصل نخست به ثمر رساند و البته شش گل اروپایی نیز در کارنامه ثبت کرد.
روماریو هم آمد و این دو در کنار هم سرِ مار تیم رویایی یوهان کرویوف بودند. همکاری خوبی پایه ریزی کردند، به 4 لالیگا رسیدند و یک بار هم قهرمان اروپا لقب گرفتند. آن روزها، روزهای اوج هریستو بود اما او همواره دردسرهای خاص خود را نیز خلق می کرد. آن ها مجبور بودند که به طور چرخشی از چهار بازیکن خارجی خود استفاده کنند و در این بین او گاهی روی نیمکت می نشست. موضوعی که برایش قابل هضم نبود. ژورنالیست معروف سید لاو نقل قولی از یکی از هم تیمی هایش می آورد. که وقتی هریستو روی نیمکت باشد، می تواند با سایه خود دعوا راه بیندازد. وقتی عصبانی باشد، خطرناک است.
از سوی دیگر هاجی وضعیت خوبی در خارج از کشورش نداشت. پس از جام جهانی، رئال مادرید خوشحال بود که وی را با 4 میلیون دلار به خدمت گرفته است. اما انتقال خوب عمل نکرد و او به طور علنی با مربی باشگاه جان توشاک درگیر شد. مادرید دوره پر سر و صدایی داشت و در دوره دو ساله حضور هاجی، 4 مربی مختلف را در راس امور گذاشت و در این بین تنها یک سوپرکاپ به دست آورد. در فصل دوم تهت هدایت رادومیر آنتیچ و لئو بن هاکر اوضاع بهتر شده بود و هاجی 12 گل به ثمر رساند. اما باز هم رئال مادرید از جدال برای قهرمانی، این بار در آخرین دیدار فصل جا ماند. هاجی با هواداران خداحافظی کرد. شکستی نظیر این سخت است اما این باعث شد که مطمئن شوم که مقصد من نباید رئال می بود. این پایان یک دوره بود. بسیاری شگفت زده شدند اما ستاره بالکان راهی فوتبال ایتالیا و برشا شد. نقش میرشا لوچسکو که در آن زمان مربی برشا بود، در این تصمیم مشخص بود. با وجود انتقال هاجی، باز هم او در اثبات خودش در ابتدای کار ناکام ماند. آن ها در نخستین حضور گئورگی هاجی به سری بی سقوط کردند. در فصل منتهی به جام جهانی 94، برشا با درخشش هاجی به قهرمانی سری بی رسید و به سری آ بازگشت اما او جنجال های زیادی خارج از زمین به پا کرد. کار به جایی رسید که لوچسکو در مصاحبه ای گفت هاجی می توانست بهترین بازیکن جهان بعد از مارادونا باشد. او بازیکن بزرگی است اما هرگز سخت برای بروز استعدادهایش تلاش نکرد. این جام جهانی برای او آخرین شانس است تا بازیکنی بزرگ باشد.
هاجی و استویچکف در بدترین شرایط حاشیه ای خارج از زمین و بهترین شرایط کیفی در داخل زمین راهی ایالات متحده شدند تا در ترکیب کشورهای خود نماینده ای در یکی از به یادماندنی ترین جام جهانی های تاریخ فوتبال باشند.
رومانی شمه ای از 90 را دوباره داشت. آن ها تقریبا نسل جوان جام جهانی قبلی خود را با تجربه تر در اختیار داشتند. با این تفاوت که به جای تیم های داخلی، حالا ستاره هایی داشتند که از والنسیا، میلان، آیندهوون و لورکوزن می آمدند. همینطور هاجی که بار دیگر در ترکیب بود و امیدوار: دو سال بسیار خوبی را پشت سر گذاشتیم. جو تیم، به مانند یک خانواده است.
بلغارستان متفاوت بود. آن ها برای نخستین بار از 1986 به جام جهانی می رسیدند و نَفس حضور، قابل ستایش به نظر می رسید. ترکیب آن ها هم تنوع خوبی داشت و بازیکنانی داشتند که در پورتو، بارسلونا، هامبورگ یا رن بازی می کردند. آن ها به جام جهانی آمدند و این کار را به بهترین شکل، با حذف فرانسه در روز آخر انجام دادند. آن ها قهرمان نشدند یا روی سکوها قرار نگرفتند اما دل های میلیون ها نفر را در جریان تورنمنت با خود همراه کردند. هاجی در پیروزی مقابل کلمبیا و تمام ستاره هایش گلی به یادماندنی به ثمر رساند. در شرایطی که در گوشه خط طولی توپ را در اختیار داشت، آن را فرستاد و توپ وارد دروازه شد. هنوز هم در خصوص نیت او -که سانتر یا شوت- بحث وجود دارد. او در همان بازی دو گل دیگر رومانی را نیز پایه ریزی کرد و نقش رهبر ارکستر بازی نیش دار آن ها را ایفا می کرد. پس از پیروزی مقابل آمریکای میزبان به دور حذفی رسیدند و در آن جا آرژانتین -بدون مارادونا- هم را قربانی کردند. گل طلایی قانون محبوبی نبود اما رومانیایی ها بیش از هر کشوری آرزو می کردند آن قانون 4 سال زودتر در جام جهانی به کار گرفته شود. در دیدار با سوئد در جمع هشت تیم، 90 دقیقه 1-1 شد. در وقت های تلف شده با گل فلورین رادوچویو پیش افتادند اما کنت اندرسون در پنج دقیقه به پایان کار را به تساوی کشاند تا باز هم پنالتی ها، رومانی را از رسیدن به جمع 4 تیم باز دارد. هاجی گفت فکر می کنم بدشانس بودیم. بهترین بازیکن تورنمنت بودم تا زمانی که در آن بودیم اما وقتی حذف شدیم، جایگاه خود را از دست دادم.
یکی از کسانی که باعث می شد در خصوص ادعای هاجی تردید کنیم، استویچکف بود. او بسیاری از کسانی که از ابتدا بلغارستان را تیمی بدون شانس می دانستند (و حق هم داشتند؛ بلغارستان پیش تر حتی یک برد در جام های جهانی نداشت) را پشیمان کرد. کار با شکست 3-0 مقابل نیجریه با یکینی و آمه کاچی آغاز شد اما در ادامه 4 بار دروازه یونان را باز کردند. آرژانتینِ شکسته از نبود مارادادونا را هم شکست دادند و به عنوان تیم دوم راهی دور بعد شدند. نخستین گل استویچکف در تورنمنت وارد دروازه آلبی سلسته در دیداری شد که با وجود یک یار کمتر، 2-0 پیروز شدند. مکزیک قربانی مرحله حذفی بود و آن ها مغلوب شوت دیدنی مهاجم بارسلونا با پای چپ و پنالتی آخرِ یوردان لچکوف شدند. سیگنال هایی صادر می شد که باید بلغارها را بین پسران بزرگ تورنمنت پذیرفت اما بهترین های آن ها، حتی پس از آن بود. هفتاد و یک هزار نفر برای دیدن بازی آن ها مقابل مدافع عنوان قهرمانی آلمان آمده بودند. لوتار ماتیوس آلمان را را پیش انداخت و به نظر کار آن ها تمام شده می رسید. اما اینطور نشد. طی سه دقیقه؛ در ابتدا ضربه آزاد دیدنی استویچکف دروازه کاپیتان بودو ایگنر را باز کرد و سه دقیقه بعد، ضربه سر لچکوف پیروزی را به ارمغان آورد. باور کردنی نبود. اما استویچکف ؟ برد راحتی بود. خدا بلغار است! پنالتی هریستوف در نیمه نهایی کافی نبود و آن ها مقهور نبوغ روبرتو باجو (که خود داستان دیگری است) شدند. آن ها معترض بودند و فکر می کردند که می توانند صاحب یک پنالتی دیگر شوند. مهاجم خشمگین پس از بازی می گفت: خدا هنوز هم با ماست اما فراموش نکنید که داور فرانسوی (همان فرانسه ای که دور مقدماتی توسط بلغارستان حذف شد) بود. شکست مقابل سوئد باعث شد که مدال برنز هم از کف برود.
در ابتدا اعطای میزبانی جام جهانی به ایالات متحده بحث بر انگیز به نظر می رسید. ژورنالیستی این تصمیم را به مانند این داشته بود که مسابقات اسکی در کشورهای آفریقایی برگزار شود اما اینطور نشد. انقلابی جدید از پخش تلویزیونی مسابقات رخ داد و بیش از سی میلیون نفر بازی ها را به صورت زنده دیدند. دو میلیارد نفر بازی فینال را دیدند. با گرم شدن بازار پخش زنده مسابقات لیگ برتر انگلستان، سری آ و لالیگا، حالا مردم می توانستند بازی های داغ ملی را هم در خانه های خود ببینند.
با موفقیت های استوا و زسکا در مسابقات اروپایی، برای مردم در غرب شگفت انگیز بود چطور شرقِ کمونیستی می تواند استعدادهایی نظیر هاجی و استویچکف پرورش دهد. در اوایل دهه نود، هواداران شیفته استویچکف و مجذوب خاجی شدند اما جام جهانی 94، روشن ترین روزهای آن دو استعداد شگرف و شاید فوتبال بالکان بود.
استویچکف تورنمنت را با شش گل به پایان برد و کفش طلا را با اولگ سالنکو از روسیه تقسیم کرد. هاجی با وجود حذف که زودتر رقم خورد، سه گل به ثمر رساند و با مهارت های باورنکردنی خود، بسیاری را شگفت زده کرد. این فرم، بارسلونا را مجاب کرد که کاپیتان رومانی را به اسپانیا بازگرداند، او را در کنار استویچکف قرار دهد و از قدرت و پویایی این دو در کنار هم استفاده کند.
هاجی هرگز نتوانست روند جام جهانی را در کاتالونیا ادامه دهد و استویچکف با وجود کسب توپ طلا در سال 1994، سرانجام قربانی درگیری با کرویوف شد و در سال 1995 به پارما فروخته شد. هاجی یک سال دیگر هم در ترکیب آبی اناری ها باقی ماند. در سال 96، کرویوف بارسلونا را ترک کرد و جای خود را به رکساچ و بعد بابی رابسون داد. استویچکف هم پس از درخشش در ایتالیا به بارسلونا بازگشت اما دیگر آن بازیکن سابق نبود. در آخرین سال های بازی به باشگاه هایی از عربستان، ژاپن و آمریکا رفت اما هرگز نتوانست دوباره بازیکنی باشد که در نوک پیکان تیم رویایی کرویوف می درخشید. هاجی سرانجام دوباره خود را در فوتبال باشگاهی در جایی دور از بوخارست یافت و آن هم انتقال شگفت انگیز دیگری به گالاتاسرای بود. پنج سال در ترکیه ماند، 4 قهرمانی به دست آورد و به هر افتخار ممکنی دست پیدا کرد. در سی و پنج سالگی ستاره تیمی بود که در جام یوفا سال 2000 آرسنال را در ضربات پنالتی شکست داد. حتی با وجود اینکه به دلیل درگیری با تونی آدامز از زمین بازی اخراج شده بود. او که به مارادونای کوههای کارپات معروف بود، فوتبال را با قهرمانی سوپر کاپ مقابل رئال مادرید به پایان برد.
دو بازیکن دوره های کاملا متفاوتی داشتند اما در کنار هم قرار می گیرند. آن ها بودند که نگاه هواداران فوتبال را به منطقه ای جدید در نقشه دنیا باز کردند. اولین ها و بزرگترین ها در بالکان بودند و کاری کردند که هر کسی از پیش داوری خود در خصوص رومانیایی ها و بلغار ها کوتاه بیاید. پل های زیادی را پشت سر خراب کردند، اما بزرگ بودند و نماد کشورهای خود به شمار رفتند. این که بگوییم کدام بزرگ تر بود، به واقع مهم نیست. مهم تاثیری بود که گذاشتند و کشورهایشان که تا انتها به آن ها افتخار خواهد کرد.