ژانویه 1981. بریتانیا هم مثل بیشتر اروپا یکی از سردترین زمستان های دوران را تجربه می کند. از جمله سرتیتر های خبری وقت: پیتر سوتکلیف، یک راننده کامیون از بردفورد دستگیر و به قتل دانشجویی بیست ساله به نام ژاکلین هیل متهم شده است. نخست وزیر انگلیس، مارگارت تاچر در برابر تهدید اعتصاب اتحادیه ملی کارگران معدن قبول می کند تا 23 معدن ذغال سنگ سودده و فعال تعطیل شوند. توافق البته سست و مبهم است و مسئله اعتصاب کارگران دوباره خیلی زود دردسرساز خواهد شد. در آمریکا رونالد ریگان سوگند ریاست جمهوری یاد می کند و بازیگر سابق هالیوود جانشین جیمی کارتر می شود.
در قلب سرزمین های صنعتی انگلستان اما مردم خوب لستر به زندگی خود ادامه می دهند. قاتلی که یورکشایر غربی را هدف گرفته ولی در همه کشور از او می ترسند، تحت اختیار پلیس است، ایده بازگشت به هفته های سه-روزه* رد شده است و لسترسیتی هنوز در جایگاه بیست و دوم جدول رده بندی دسته اول فوتبال انگلستان و در آستانه سقوط است. جان 'جاک' مارتین بوکاس والاس در صندلی چرمی اش در دفترش در خیابان فیلبرتِ لستر فرو رفته است و جدول لیگ را بالا و پایین می کند. جاک والاس که در حرفه اش چیزی جز موفقیت ندیده است - از جمله دو سه گانه با رنجرز در اسکاتلند در دهه هفتاد - به شکست عادت ندارد و حالا هم علاقه ای ندارد تا با آن آشنا شود.
شکست خانگی برابر لیدز یونایتد در آخرین بازی لستر در دسته اول برای تیمش سخت بود اما شکست 3-1 در زمین اکسترسیتی در بازی تکراری جام حذفی باعث خجالت است - لکه ای بر کارنامه او. مشکل کار کجاست؟
متدهای تمرینی سختگیرانه او سه سال است که در لستر در جریان است. با استفاده از بولدوزرهای غول آسا، باشگاه درخواست والاس مبنی بر بازسازی تپه های شنی گولان در آیرشایر را برآورده کرده است. تپه های شنی معروفی که زمانی بازیکنان رنجزر از آن به عنوان 'تپه کشتار' یاد می کردند؛ محل اجرای برنامه های زجرآور آماده سازی بازیکنان که به عنوان یکی از فاکتورهای اصلی موفقیت تیم در دهه هفتاد شناخته می شد. اینجا در لستر، والاس یک شبه گولان دارد، دست ساز است اما اثربخش. بازیکنان خوب تمرین می کنند و آمادگی بدنی آنها به خوبی هر تیم دیگری در دسته اول است. مسئله آمادگی بدنی نیست. نمی تواند آمادگی بدنی باشد.
رژیم غذایی هم نیست. والاس در این مورد از زمان خودش پیش است. او تیم جوانی دارد؛ اینجا خبری از تنبل های آبجو خورِ سیگاری نیست. این بازیکنان برای کنار آمدن با فشار فزاینده سطح اول فوتبال انگلستان مجهزند.
تعادل هم برقرار است. این همان تیمی است که فصل پیش در دسته دو از روی همه رد شد. تیمی جوان با میانگین سنی 23؛ با استعداد هایی چون جیم ملروز، جان اونیل و ایان ویلسون. یک تیم جوان. یک تیم جوان - شاید مشکل همین جاست.
یک تیم جوان نیاز به یک بزرگتر دارد، یک تکیه گاه، یک مرکز ثقل. یک رهبر با تجربه که بتواند آنها را از انتهای جدول جدا کند. والاس می تواند حرفش را به رختکن بفهماند - اگر از آنها بخواهد بپرند آنها خواهند گفت:"چقدر رئیس؟" - اما به کسی در زمین نیاز است، یک راهنما، کسی که الهام بخش باشد. زنگ تلفن حواس والاس را پرت می کند.
ژانویه 1981 برای والاس و لستر خوب پیش نرفته است. شکست رسواکننده برابر اکستر حداقل این فرصت را به آنها داده است تا نقش تیم در تقلا را ایفا کنند:"حالا می توانیم بر روی نجات پیدا کردن تمرکز کنیم." اگرچه نگاهی سرسری به فهرست بازی های روز آخر ماه دلیلی برای خوشبینی نمی گذارد. آنها باید روز 31 ژانویه در خارج از خانه به مصاف قهرمان انگلستان و شانس اصلی قهرمان اروپا بروند؛ در آنفیلد، برابر لیورپول.
پشت پرده اما در خیابان فیلبرت همهمه ای به پا بود که فقط والاس و چند نفر دیگر از آن باخبر بودند. تیم بازیکن جدیدی را شناسایی کرده بود: رهبر با تجربه ای که بی اندازه به آن نیاز داشتند. او همه ویژگی های لازم را داشت و حتی بیشتر. او در دسترس بود و دوست داشت که به تیم ملحق شود. یوهان کرایوف، استادِ هنرمندِ هلندی، در راه انگلستان.
والاس معروف بود به جلسات تیمی که معمولاً همه را شامل می شد، از بازیکنان گرفته تا مسول لباس ها و حتی خانم آبدارچی. اینکه آیا همه در تیم از این ماجرا باخبر شده بودند یا نه جای بحث دارد اما مطمئناً همه چیزی حس می کردند. در حالی که همه انتظار داشتند تا لیورپول سه امتیاز آسان دیگر به دست آورد، لستر به آنفیلد رفت و 2-1 پیروز شد؛ جیم ملروز زننده گل برتری بود که به نوار 85 بازی بدون شکست لیورپول در خانه پایان داد. لستر در انتهای جدول بود و لیورپول سه سال بود که در خانه متحمل شکستی نشده بود. سه سال! در آن سه سال آنها تنها 35 گل دریافت کردند. آن روز دو گل خوردند و همین کافی بود.
در سی و سه سالگی، کرایوف با اوجش فاصله داشت و خودش را در سال 77 از فوتبال بین المللی بازنشسته کرده بود. شاید او با بهترینِ خودش فاصله داشت اما در ژانویه 81 به خوبی هر بازیکن دیگری بود. سه سال قبل از آن، سراب لیگ فوتبال آمریکای شمالی او را هم درست مثل پله و بکن باوئر وسوسه کرده بود. اواخر سال 78، مظهر توتال فوتبال به لوس آنجلس آزتکس پیوست. جایی که آمار 14 گل در 27 بازی را از خود به جا گذاشت.
اولین فصل او در لوس آنجلس بهترین فصلش هم بود. در فصل 79 به عنوان با ارزش ترین بازیکن لیگ انتخاب شد و به شرق نقل مکان کرد و با واشنگتون دیپلماتس قرارداد بست. در فصلی که آخرین حضور هم او و هم باشگاه در لیگ بود. او یک فصل کامل برای دیپلماتس بازی کرد اما انفجاری که پیش بینی می شد فوتبال آمریکا را دگرگون کند هیچوقت محقق نشد. دیپلماتس بالاخره در سال 81 منحل شد؛ بعد از آنکه مالک باشگاه یعنی کمپانی Madison Square Garden اعلام کرد که باشگاه 6 میلیون دلار ضرر داده است. رئیس دیپلماتس استیو دانزانسکی تایید کرد که نمی تواند برای سرپا نگه داشتن باشگاه پول کافی جمع کند. در پایان سال 80 واضح بود که دیگر نمی تواند دستمزد ستاره اش را بپردازد.
سال 80 شد 81 و کرایوف هنوز چیز هایی در چنته داشت. قراردادش با دیپلماتس را بعد از فقط 5 بازی در فصل 1981 فسخ کرد، مرد هلندی در فرم خوبی بود و آماده بازگشت به اروپا. تا جام جهانی 82 اسپانیا فقط 18 ماه فاصله بود و کرایوف می خواست با تیم ملی هلند به صحنه بین المللی برگردد، اما برای این امر نیاز داشت تا در باشگاهی اروپایی بازیکن فیکس باشد.
خبر به سرعت پخش شد. یک کارفرمای خوش شانس می تواند یکی از بهترین بازیکنانی که تا به حال به زمین فوتبال قدم گذاشته است را به استخدام خود در آورد؛ اگرچه برای دوره ای موقت. پیشنهاد ها برای ستاره هلندی سرریز شدند اما باشگاه های بزرگ اروپا خوشبین نبودند. کرایوف یک اسطوه بود اما به اخلال گری هم شهره بود.در عصر پیش از پوشش لحظه به لحظه فوتبال، یوتیوبی در کار نبود تا بتوان فرم یک بازیکن را بررسی کرد و استعدادیاب ها هم به آمریکا سر نمی زدند. کرایوف هم ارزان نبود. در حالی که رقم خریدی وجود نداشت ستاره سابق بارسلونا به استاندارد بالایی از زندگی در آمریکا عادت کرده بود و آنهایی که او را می خواستند باید دست به جیب می شدند. خیلی ها دست به جیب بردند ولی آن را در نیاوردند.
باید یک راه حل موقت در کار می بود. کرایوف می خواست در بالاترین سطح بازی کند اما به فرصت بازی احتیاج داشت تا آمادگی خود را به تیم های برتر اروپا که تصمیم گرفته بودند فقط نظاره گر باشند ثابت کند. در حالی که بسیاری از باشگاه های بزرگ از نظر مالی تحت فشار بودند و یا نمی خواستند به ترکیب تیمشان دست بزنند،خریدکرایوف رک گو برای یک دوره موقت عقلانی نبود. آرسنال به او علاقه داشت و صحبت هایی هم با او و مدیربرنامه هایش داشتند اما پیشنهادشان یک دوره آزمایشی بود؛ در صورتی که کرایوف فرمش را ثابت کند، او را برای فصل 82-1981 به خدمت خواهند گرفت.
لوانته هم شرایط او را زیر نظر داشت و به سرعت برای او دست به کار شد. باشگاه در رتبه چهارم دسته دو قرار داشت اما فقط یک امتیاز با راسینگ سانتاندر برای صعود فاصله داشتند. اگر خبر به شمال کاتالونیا می رسید که کرایوف برگشته است، میانگین جمعیت پنج هزار نفری حاضر در ورزشگاه به راحتی می توانست به بیست هزار نفر برسد. این فرصتی می بود برای هواداران بارسلونا تا به اسطوره خود در فضای نا آشنای دسته دو فوتبال اسپانیا ادای دین کنند. باشگاه والنسیایی با در نظر گرفتن اینکه در صورت صعود درآمد بیشتری خواهد داشت و می تواند دستمزد قابل توجهی به کرایوف بدهد تصمیم گرفت قمار کند. پیشنهادی ارائه شد.
در لستر والاس از علاقه لوانته باخبر شده بود و هیئت مدیره را ترغیب کرد تا برای او اقدام کنند. باوجود اینکه [کرایوف] تیم رنجرزش را در سال 73 نابود کرده بود، والاس با مرد هلندی رابطه خوبی داشت و اطمینان داشت او راه حل مشکلات تیمش است. لوانته از بقیه پیش بود اما کرایوف تلفنی به والاس اطمینان داده بود که دوست دارد به انگلستان برود.
در اولین هفته های فوریه 1981، سه پیشنهاد پیش روی کرایوف و مشاورانش بود که با خواسته های ستاره هلندی همخوانی داشتند. لوانته امکان بازگشت به اسپانیا و آب و هوای گرم مورد علاقه کرایوف را در اختیار او می گذاشت. اما در کنار این او باید به دسته دو می رفت و زمین های سفت انتظار مفاصل سالخورده او را می کشیدند.
لستر سیتی از آن طرف، چشم انداز زمستانی طولانی را در برابر او قرار می داد اما در عین حال او می توانست ناگهان به یکی از بهترین لیگ های دنیا بپیوندد، درست بیخ گوش آرسنال. پیشنهاد دیگر از یک باشگاه ناشناس مانده آلمانی بود - احتمالاً هامبورگ. هامبورگ نمی خواست بگذارد بایرن مونیخ دوباره از آنها جلو بزند و به یکی از بهترین تیم های تاریخ باشگاه خود افتخار می کرد اما مرد مغرور هلندی که در فینال جام جهانی 74 از آلمان ها زخم خورده بود هیچ علاقه ای به رفتن به بوندسلیگا نداشت.
شنبه هفت فوریه 1981. هنوز گیج از یک پیروزی غیرمنتظره برابر لیوپول، لستر دوباره به کار برگشته بود. منچستر یونایتد سال81 با تیم الکس فرگوسن فاصله زیادی داشت اما باز هم رقیب سختی محسوب می شد. اما روحیه خوب تیم کار خودش را کرد و آنها منچستر را دوباره با گلزنی ملروز 1-0 شکست دادند. لستر داشت به پرواز در می آمد.
و همینطور ادامه پیدا کرد. بعد از شکست 1-0 برابر ساندرلند در روکر پارک خودشان را نباختند و به وایت هارت لین رفتند. اسپرز در مسیر تکرار قهرمانی خود در جام حذفی بود اما در لیگ لستر 2-1 آنها را از پیش رو برداشت. 9 امتیاز از 12 امتیاز آنها را به رتبه بیستم فرستاد. هنوز در امان نبودند اما داشتند اوج می گرفتند.
اوضاع در هفته ای که از دوشنبه 23 فوریه 1981 آغاز می شد به اوج سرگیجه آوری رسید. ناتینگهام فارست قهرمان وقت اروپا شنبه به خیابان فیلبرت می آمد. برایان کلاف تیم محکمی داشت اما لستر آماده بود. سه هفته مذاکره رو به پایان بود. تحت فشار والاس، هیئت مدیره لستر برای هفته ها اعداد و ارقام را بالا و پایین کردند تا به نتیجه رسیدند. یک چهارم درآمد حاصل از فروش کامل بلیت ها کافی بود تا با دستمزد چهار هزار پوند برای هر بازی او را برای یازده مسابقه در اختیار بگیرند. این رقم تکان دهنده برای فوتبال در دهه 80 پاداش کرایوف بود. باشگاه از انتقال مطمئن شده بود که خبر در فوتبال انگلیس پخش شد. نوشته زیر تکه ای است منتشر شده در روزنامه Sun به تاریخ چهارشنبه 25 فوریه:
یوهان کرایوف امروز در انتقالی هیجان انگیز در آستانه پیوستن به لستر سیتی است. استاد هلندی قراردادی برای یازده بازی به ارزش هر بازی چهار هزار پوند پیش روی خود دارد و اگر همه چیز طبق برنامه پیش برود او اولین بازی اش را روز شنبه برابر قهرمان اروپا ناتینگهام فارست انجام خواهد داد.
شب گذشته سرمربی شادمان لستر، جاک والاس تاکید کرد: "من و یوهان به توافق رسیده ایم. او یکی دو مشکل دارد اما خیلی امیدوارم که او پنج شنبه به ما بپیوندد. دوست دارم فکر کنم بخشی از علاقه یوهان به خاطر دوستی مان است. او را از سال 73 که با پیراهن آژاکس گلی زیبا برابر رنجرز زد می شناسم؛ وقتی من در اولین سوپرکاپ اروپا در آیبراکس [ورزشگاه اختصاصی گلاسکو رنجرز] بودم. در طی سه چهار هفته گذشته مذاکرات به صورت تلفنی پیش می رفتند و فکر می کنم کسی که می خواهم را پیدا کرده ام. او چیز های زیادی به بچه های من [بازیکنان] یاد خواهد داد و تبلیغ بزرگی برای لستر خواهد بود.
این خبر طوفانی در شهر لستر به پا کرد.هواداران تا پیش از این هم از تغییر روند نتایج تیم شادمان بودند و انتظار یک پیروزی دیگر برابر همشهری خود ناتینگهام فارست را می کشیدند. در بارها، کارخانه ها و دفاتر و مغازه های شهر بحث های فوتبالی جان گرفته بود. اگرچه تا وقتی هواداران ایست میدلندز خبر پیوستن کرایوف را هضم کنند لوانته حرکتی اساسی انجام داده بود.
زمانی که والاس بازیکنانش را برای بازی برابر ناتینگهام آماده می کرد، کرایوف در حال عبور از ورودی های فرودگاه مانیسس والنسیا بود. یک ماه بازی موش و گربه بین بازیکن و باشگاه به نتیجه رسیده بود و قرارداد قطعی شده بود. دستمزدی ثابت به علاوه پرداخت های بیشتر زمانی که تیم با صعود به دسته بالاتر بلیت های بیشتری به فروش برساند برای گرفتن امضای بازیکن کافی بود. روز بعد کرایوف به جای تکل زدن روی پای بازیکنان کلاف برابر پالنسیا به میدان می رفت. وقتی لستر در حال صف ارایی برابر رقیب همشهری بود، کرایوف برای رسانه های اسپانیایی به صحبت می پرداخت:
من در اسپانیا هستم.با لوانته قرارداد امضا کرده ام و بازی در دسته دو اصلاً برایم مسئله ای نیست. مذاکراتی که در طی یک ماه اخیر داشته ایم به خوبی به نتیجه رسیده است. تصمیم گرفته ام برای لوانته بازی کنم چون در این کشور زندگی خوبی دارم. فوتبال با کیفیت است و آب و هوا هم عالی است. درست است، این یک باشگاه دسته دومی است و این برای بازیکنی مثل من کمی غیر معمول است اما زندگی من پول و پرستیژ نیست. این انتقال به من فرصت می دهد تا خوب زندگی کنم و پزتای زیادی جمع کنم و همچنین فرصتی است برای ورود دوباره به فوتبال اروپا. فکر کنم نمی توانم از این بیشتر بخواهم. چه چیزی می توانم ارائه کنم؟ گزارش ها به من می گوید که تیم به بازیکنی نیاز دارد که به بازی تیم شکل بدهد. معتقدم با لوانته در عرض 13 روز می توانیم به صدر جدول برویم. من برای هر روز آن زندگی می کنم. من فقط نگران فصل کنونی هستم. در دو هفته گذشته از لستر و آرسنال و یک باشگاه آلمانی پیشنهاداتی داشته ام اما می خواهم آزاد باشم. فصل آینده خواهیم دید که آیا با لوانته تمدید می کنم یا هنوز در زندگی شیرینم (dolce vita) هستم.
گزارش روزنامه ها می گویند او در پیروزی 1-0 صفر تیم برابر پالنسیا به میدان رفته است. با وجود چند حرکت خوب او مطلقاً برای هم تیمی های جدیدش غریبه بوده است. در بازی بعدی برابر باراکالدو او فقط 45 دقیقه اول را بازی کرد؛ ضربه ای به پای چپش اجازه نداد تا او بازی را ادامه دهد.
وقتی کرایوف با رسانه ها صحبت می کرد لستر با ناتینگهام 1-1 بود. خرید جدید تیم استیو لاینکس گلزنی کرده بود اما آنها از زدن گل پیروزی بخشی که تیم را از منطقه سقوط بیرون می آورد ناتوان بودند. لستر نتوانست فرم فوریه خود را در باقی فصل حفظ کند. با وجود چند نمایش قابل قبول، تیم والاس فقط چهار بازی از دوازده بازی باقیمانده خود را برد؛ لستر فصل را در رتبه بیست و یکم به پایان برد و به دسته دو سقوط کرد.
کرایوف تا می 1981 در لوانته ماند اما به شدت با فرم و آمادگی خود در تقلا بود. با این وجود وقت این را پیدا کرد تا یک مربی را رد کند و مربی مورد علاقه اش را به تیم بیاورد اما نتیجه ای نداشت. در نه بازی بعد از دخالت کرایوف لوانته فقط در دو بازی پیروز شد. در فاصله سه بازی تا پایان فصل آنها 3-1 از لینارس شکست خوردند تا صعودشان از نظر ریاضی غیرممکن شود.
کرایوف که هنوز به خاطر مصدومیتش برابر باراکالدو از میادین دور بود بازی را از روی سکوها دنبال کرد و به شدت توسط هواداران هر دو تیم هو شد. فقط کمی از مبلغ توافق شده به او پرداخت شد و او بعد از فقط 10 بازی و دو گل، از لوانته جدا شد.
*برنامه دولت محافظه کار انگلستان در اوایل دهه هفتاد برای ذخیره برق. طبق این برنامه استفاده تبلیغاتی از برق فقط در ساعات معینی از روز و سه روز در هفته مجاز بود.