طرفداری- در عصر فوتبالی ای زندگی می کنیم که همه چیز کاذب است. این بازی در روند تکاملی خود محل ظهور مهاجم ها، وینگرها و بازیسازهایی بوده است که فقط مهاجم، وینگر یا بازیساز نیستند. در بالاترین سطح از آنجایی که بازیکنان خط حمله در حرکت های خود هوشمندانه تر و در کارهای دفاعی منظم تر شرکت می کنند، دیگر پست های تهاجمی قطعیتی ندارند. در این شرایط بازیکنان سنتی تر کمتر تحسین می شوند. شاید به همین خاطر است که گونزالو هیگواین، شماره ای نُهی چنان سنتی که ممکن است از مد افتاده به نظر برسد در مقایسه با هم نسلان پر زرق و برق تر خود نادیده گرفته می شود.
یکشنبه گذشته، هیگواین بیست و یکمین گلش را در بیست و یکمین بازی اش در رقابت های این فصل سری آ در پیروزی خارج از خانه چهار بر دوی ناپولی برابر سمپدوریا به ثمر رساند تا پارتنوپی جایگاهش در صدر جدل را حفظ کند. گل او در دقیقه نه به ثمر رسید؛ توپ را از ادگار بارتو، هافبک تحت فشار تیم حریف ربود و آن را با چنان حضور ذهن، شتاب و عزمی به پیش برد که شکل دهنده شخصیت او در یازده ماه اخیر بوده است. نگاهش فقط به دروازه بود و موفق شد توپش با یک ضربه قدرتمند گل کند و بعد هم با فریادی پرشور آن را جشن بگیرد. یادآوری دیگری از توانایی او.
در عین حال، این بازی یادآور جنبه های دیگر و زمان های تاریک تر حرفه هیگواین هم بود. او یکی دو موقعیت خوب را از دست داد و وقتی نوبت زدن پنالتی ناپولی شد او از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرد- یا بسته به آنکه از چه زاویه ای به آن نگاه کنید این فرصت را واگذار کرد؛ به لورنزو اینسینیه، رفیقش در بال چپ. طبق گفته ساری سرمربی تیم، این تصمیمی برخلاف توافق پیش از بازی آنها بوده است: "قبل از بازی گفتیم پنالتی ها را هیگواین بزند و اینسینیه نفر دوم باشد. باید بین خودشان به توافق رسیده باشند. اینطور که از شواهد بر می آمد گونزالو میلی به این کار نداشت."
هیگواین مطمئناً از نظر فیزیکی قدرتمند است اما آسیب پذیری روانی ای در او هست که در زمان هایی بازی اش را زیر سوال برده است. حالت های صورتش متنوع نیستند و معمولاً از چهره ای عصبانی تا کمی عصبی تغییر حالت می دهد. این چهره معذب نتیجه استاندارد های بالایی است که او برای خودش تعیین کرده - استانداردی که آن را برای هم تیمی هایش پایین نمی آورد - اما پشت این سیمای تهدیدآمیز بازیکنی است از نظر عاطفی آسیب پذیر که این آسیبپ پذیری بی ارتباط با سابقه نمایش های ناامیدکننده اش در بزنگاه های تعیین کننده نیست.
وقتی با پیراهن رئال مادرید پا به فوتبال اروپا گذاشت به نظر یک مهاجم تیپیک آرژانتینی می آمد - تنومند اما تکنیکی - اما شروعی ناخوشایند در اسپانیا داشت و در سال اولش فقط دو گل در لالیگا به ثمر رساند. رفته رفته به بلوغ رسید و به آمار قابل قبولی رسید، با این وجود انگار یک جور حساب موقت روی او باز شده بود. او نام بزرگی نداشت و آنهایی که نام بزرگی ندارند معمولاً باید سخت تر تلاش کنند تا حضور خود در جمع کهکشانی ها را توجیه کنند. ورود بنزما با قراردادی 24.5 میلیون یورویی در تابستان 2009 به برنابئو، روند فرسایش جایگاه او در تیم را سرعت بخشید، از قرار معلوم او نه به اندازه مرد فرانسوی زرق و برق داشت و نه در آن حد جدی گرفته می شد.
استیلای بنزما بر او بی شباهت به وضعیتش در تیم ملی نبود، جایی که معمولاً به عنوان استعدادی مفید به او نگاه می شد؛ اما آن استعدادی که ممکن است بر سر راه بزرگان قرار بگیرد. در کمال انصاف، درخشیدن در تیمی که مسی را دارد و امثال توز و آگوئرو هم برای کسب جایگاهت در رقابت اند آسان نیست. به همین ترتیب، در ارزیابی دوران پیش از ناپولی هیگواین، در نظر گرفتن سرخوردگی او از ناتوان بودن در بهره کشی مناسب از استعدادش خالی از لطف نیست. همیشه یکی بود که از او بهتر باشد.
دو سال اولش در ناپولی نمایانگر این سرخوردگی بودند، هر نمایش او برملا کننده این خشم سرکوب شده بود. بعد از سال ها نفر دوم بودن حالا او ستاره بود. اما با این برچسب مسئولیت های جدیدی هم از راه رسیدند. ناپولی برای او 38 میلیون یورو پرداخت، رکورد باشگاه. دستمزد سالانه 5.5 میلیون یورویی برای او در نظر گرفته شده بود. مردم همزمان با یادآوری تاثیرگذاری هموطن افسانه ای اش بر باشگاه در دهه 80، پتانسیل او را هم زیر سوال می بردند. پاسخگوی این انتظارات بودن خود یک سربالایی بود، چه برسد به اینکه از آنها پیشی هم بگیرد؛ و این فشار آرام آرام در زمین بازی نمایان شد.
هیگواین به خراب کردن فرصت هایش در لحظه های سرنوشت ساز شهره شد. در فینال جام جهانی 2014 فرصتی استثنایی داشت برای پیش انداختن آرژانتین. او توپ را با فاصله به بیرون زد و آلمان پیروز شد. در روز پایانی فصل گذشته او دو گل زد تا بازی را برابر لاتزیو به تساوی بکشاند. وقتی ناپولی یک پنالتی به دست آورد او پیش قدم شد. گل کردن پنالتی به معنای هتریک کردن و کسب فرصت حضور در چمپیونزلیگ برای او و هم تیمی هایش بود. او توپ را از بالای تیر به بیرون زد. ناپولی 4-2 باخت و آنها مجبور شدند خودشان را به لیگ اروپا راضی کنند. تابستان گذشته هم در فینال رقابت های کوپا موقعیتی برای زدن گل پیروزی بخش در وقت های اضافی را از فاصله ای نزدیک از دست داد. سپس یک پنالتی دیگر را هم خراب کرد تا شیلی در ضربات پنالتی به پیروزی برسد.
مجموعه ای چنین وحشتناک از فرصت های سوخته برای از بین بردن امیدبخش ترین کارنامه ها هم کافی می بود، اما بالاخره در تابستانی که گذشت اقبال خوش به او رو آورد. به نظر می رسید وقتی رافا بنیتز - کسی که او را متقاعد کرد تا به ایتالیا برود - به رئال مادرید رفت، او هم به دنبالش از باشگاه خارج می شود. اما قبل از آنکه این اتفاق بیفتد ساری از در وارد شد. مردی که پیش از تمرین دادن و نظم دادن به بازیکنان فوتبال سال های طولانی در دنیای تجارت مشغول بود.
ساری با فقط یک سال سابقه کار در سری آ هیگواینی را از بند آزاد کرد که تا پیش از این هرگز کاملاً وجودی خارجی پیدا نکرده بود. او با گلزنش روراست بود و او را نه از طریق ناز و نوازش بلکه با اظهار نظرهای بی تعارفش تهییج کرد: "اگر هیگواین برنده توپ طلا نشود احمق است."
هیگواین حالا زیر نظر سرمربی جدیدش به سطحی تازه رسیده است. او در فصل اولش در ایتالیا 17 گل زد و در فصل دوم فقط یکی بیشتر. با عبور از نیم فصل، پیپیتا حالا از هر دو فصل پیش بیشتر گل زده است. او در مسیر پربارترین فصل بازی دوران حرفه ای اش است. خشم او هنوز در بازی اش خودش را نشان می دهد اما بازی کردن در کنار او دیگر کاری حوصله سر بر نیست. او بالاخره احساساتش را بروز می دهد و از طریق آن به مدافعین حریف ضربه می زند. در بسیاری از بازی ها او مطلقاً مهارنشدنی بوده است.
انگیزه او برای پاک کردن خاطرات بد و همچنین یک رژیم غذایی با گوشت قرمز کمتر و ماهی بیشتر و عسل به جای شکر از جمله دلایل بهبود فرم او معرفی شده اند؛ اما نادیده گرفتن تاثیر تاکتیکی ساری غیرممکن است. بعد از یک شروع ضعیف که ناپولی نتوانست هیچکدام از سه بازی ابتدای فصلش را ببرد و هیگواین فقط در یک بازی گلزنی کرد، ساری 2-1-3-4 مورد علاقه اش که در امپولی بی اندازه برای او موفقیت آمیز بود را کنار گذاشت و ترکیب 3-3-4 را وارد کار کرد. سیستم جدید هیگواین را به عنوان مهاجم هدف قرارداد، به همراه دو بازیکن – کایخون و اینسینه - در کناره ها. از زمان این تغییر ناپولی تعدادی از بهترین فوتبال ها را در سرتاسر قاره به نمایش گذاشته است و هیگواین هم با آماری بی سابقه گلزنی می کند.
از زمان اصلاح تاکتیکی ساری او در 13 بازی از 18 مسابقه گلزنی کرده است که شامل 6 دبل هم می شود. او همچنین به همراه اینسینه و همشیک مثلث برمودای نابودگر تیم را تشکیل داده است که رقبا را بدون باقی گذاشتن هیچ اثری در خود گم می کند. اینسینه نفوذ می کند، همسیک فشار می آورد و هیگواین- طبق معمول، پشت به دروازه - با هر دوی آنها ترکیب می شود و نتیجه خارق العاده است. اگرچه بازی ترکیبی بهترین ویژگی او نیست. او سریع تر حرکت و با نیروی بیشتری حفظ توپ می کند. به طور خلاصه نقش یک شماره 9 را تمام و کمال ایفا می کند.
هیگواین تجمل بسیاری از هم نسلان خود را ندارد. او کار با پای بنزما و آگوئرو را ندارد، یا ظرافت خالص لواندوفسکی یا زلاتان را. به اندازه اوبامیانگ و سوارز هم سریع نیست. عملاً او چیزی بیشتر از یک شماره 9 کلاسیک آموزش داده شده نیست؛ جز اینکه یکی از کارآمدترین هاست.
در ترکیبِ فیزیک قلدرمابانه، تمام کنندگی خونسردانه و تعهد کاری خدشه ناپذیرِ هیگواین، ساری چیزی می بیند که کمتر کسی متوجه آن می شود: "او در حال تبدیل شدن به چیزی است که همیشه فکر می کردم باید بشود، به عبارت دیگر بهترین مهاجم اروپا و شاید همه دنیا. او را حتی با لواندوفسکی هم عوض نمی کنم." شاید فکر کنید این حرف ها جانبدارانه است، اما مستنداتی برای پشتیبانی از آن وجود دارد.
از بین تمام مهاجمانی که به آنها اشاره شد فقط بنزما و ابراهیموویچ به ازای هر نود دقیقه بیشتر موقعیت سازی کرده اند و بیشتر پاس سالم داشته اند و بیشتر گل زده اند. اگرچه، جالب است بدانیم هیگواین دریبل های موفق بیشتری از آن دو داشته است. در واقع او بیشتر از هر مهاجم دیگری که ذکرشان رفت مدافع رو در روی خود را از پیش رو برداشته است و فقط لواندوفسکی و آگوئرو در این زمینه آماری نزدیک به او دارند. نه تنها این نمایانگر باری است که هیگواین باید در سیستم ساری به تنهایی به دوش بکشد بلکه نشانگر ذهنیت تغییر یافته او هم هست. مطمئن تر و جدی تر از همیشه، او بار فشار را راحت تر از هر زمان دیگری به دوش می کشد.
برای داشتن تصویری گویاتر جا دارد اشاره کنیم که هیگواین بدون داشتن رونالدو، مسی و یا توماس مولری در کنار خود این آمار را به جا گذاشته است. و در حالیکه ابراهیوویچ از نظر آماری بهترین است، مهم است که توجه داشته باشیم که او در یک پاری سن ژرمن مجهز در لیگی که رقابت کمی به خود می بیند به این آمار دست پیدا کرده است. در مقابل، هیگواین درحال عبور از مدافعین سری آست، مدافعینی که شاید به استحکام دهه های قبل نباشند اما هنوز تعدادی از منظم ترین و تمرین دیده ترین مدافعینی هستند که ممکن است در تمام اروپا پیدا کنید. به علاوه او دقایق بیشتری از تمام رقبای مهاجم خود بازی کرده است و در تک تک بازی های فصل ناپولی در لیگ حضور داشته است. تداوم او در این مدت مثال زدنی است.
درست در همین زمان، ثروتمندترین باشگاه های اروپا در حال یاداشت برداری هستند. بایرن مونیخ رک تر از هر تیمی بوده است، رئیس باشگاه رومنیگه به خبرنگاران گفت: "هیگواین بازیکن معرکه ای است. اینجا در بایرن از او خوشمان می آید." حرف های او کاملاً منطبق با حرف های آنچلوتی اند. آنچلوتی که قرار است جانشین گواردیولا در بایرن شود در اظهار نظری گفته است:"چه کسی را به باشگاه بعدی ام می برم؟ از بین خارجی های سری آ، هیگواین را انتخاب می کنم." در شرایطی که قرارداد ابراهیموویچ در پایان فصل به اتمام می رسد، شایعاتی مبنی بر علاقه پاری سن ژرمن هم شنیده شده است. حتی روبرتو مانچینی هم در تحسین از او به دیگران پیوسته و در این باره به La Stampa گفته است: "بی اندازه خوشحال می شوم اگر او را قرضی در اختیار داشته باشم."
این غوغا نشانگر پذیرش هرچه بیشتر این مسئله است که هیگواین فاصله بین دومی بودن تا در کلاس جهانی بودن را طی کرده است. او دیگر یک دنباله رو نیست. او در مرکز توجه است و از آن لذت می برد. به لطف همزیستی مطلقاً مسالمت آمیز ویژگی های فردی اش با تاکتیک های ساری، او ناپولی را به سمت اولین اسکودتوی خود از سال 1990 می راند. با یا بدون قهرمانی لیگ، فرم این فصل هیگواین، او را به شایستگی به جلودار گفتمان بهترین شماره 9 دنیا بدل کرده است. کارا و به طرز غیر قابل شرم آوری سنتی، تکامل او مهر تاییدی است بر سنت.