گراهام لیتل، مشاور باشگاه پلی ماوث در آن زمان به دیلی میل گفته بود: "حدود 15 دقیقه پیش از آغاز بازی پیش هیئت مدیره تیم بودم که برزیلی ها صدایمان کرده و گفتند اگر 2500 پوند دیگر پرداخت نکنید، بازی نخواهیم کرد. ما هم چاره ای نداشتیم. اگر کرنش نمی کردیم، آشوب به وجود می آمد. بعد از بازی، مبلغ خواسته شده را در اسکناس های 50 پوندی همراه داشتم. مدیر تیم به سانتوسی ها گفت ‘این دزدی است و گزارش تان خواهیم کرد. هیچ گاه دیگر نمی توانید در این کشور بازی کنید.’ طرف مقابل هم شانه ای بالا انداخته و جواب داد ‘کلی جای دیگر وجود دارد.’"
طرفداری| براساس یادداشتی که در گاردین منتشر شده، پلی ماوث در آن بازی 3 بر 2 پیروز شد. در آن دیدار پله، جان هور، مدافع مستقیمش، را متقاعد کرده بود تکل خشن روی پایش نزند. هور در این باره گفته: "در تمام زندگی اش مورد تکل و ضربات خشن قرار گرفته بود و فقط می خواست یک بازی راحت داشته باشد. در پایان مسابقه پیش من آمد. چندان زبان هم دیگر را نمی فهمیدیم، ولی او می خواست پیراهن مان را تعویض کنیم. ذوق زده بودم. فکر کنم چون خشن بازی نکرده بودم این کار را کرد. مردم می گویند می توانم آن پیراهن را بفروشم، ولی چرا باید این کار را بکنم؟ ارزش آن بیشتر از پول است. بعضی وقت ها فکر می کنم او با پیراهن من چه کرد. اگر بخواهد آن را برایش امضا می کنم!" تصاویر موجود بعد از بازی حاکی از آن است که تماشاگران با تمام قوا به زمین هجوم آوردند و بازیکنان پلی ماوث مجبور شدند برای رسیدن سانتوسی ها به رختکن، تمام انرژی باقی مانده شان را هم صرف کنند. بعد از مسابقه هم دو تیم در کنار هم جمع شدند و پس از صحبت هایی از پله، باهم نوشیدنی و دسر صرف کردند.
این تورهای تمامی ناپذیر برای انگلیسی ها خوب بود که هم برای خود خاطره می ساختند و هم درآمد کسب می کردند، ولی محرز بود که مدیران سانتوس شعور بازیکنانشان را مورد تمسخر قرار داده اند. این مساله مخصوصا وقتی نمایان تر شد که پله اعلام کرد در پایان قراردادش در 1974، تیم را ترک خواهد کرد. خودش می نویسد: "مرغ تخم طلایشان قرار بود آنها را ترک کند و آنها مترصد بودند بازی بیشتری از او کشیده و پول بیشتری به جیب بزنند. در بازه ای 18 ماهه، به آمریکای جنوبی، حوزه دریای کارائیب، آمریکای شمالی، اروپا، آسیا و استرالیا سفر کردیم. هیچ گاه در زندگی ام بیشتر از آن دوره فرودگاه، هتل و کشورهای مختلف ندیده بودم. قبل از آن 1000 امین بازی ام را برای سانتوس انجام داده بودم و آنها مصمم بودند چند صد بازی دیگر از من بکشند!"
هیو مک ایوانی، که آن زمان برای آبزرور می نوشت، وقتی در سال 1972 سانتوس به انگلیس آمد، این گونه نوشت: "اکنون بزرگترین ابزار سانتوس برای انجام این بازی های خسته کننده، فقط و فقط نام پله بود. نام او بیشتر از مهارت هایش کاربرد داشت، چون این بازیکن مسلما نمی توانست با انجام 3 یا 4 بازی در طی هفته در چندین کشور، نبوغ خود را به رخ بکشد. پله در آن زمان دیگر یک سمبل و ابزار تجاری شده بود. این تورها در به نمایش گذاشتن مهارت پله به مصاحبه یک مجله زرد و سطح پایین با نویسنده جایزه نوبل ادبی شبیه بود..."
با این حال، قهرمان 3 دوره جام جهانی هر زمانی از آن دوره سیاه یاد می کند، بیشتر از آنکه وجهه ناراحت به خود بگیرد، با خنده صحبت می کند: "این همه پرواز. این همه بازی. ما چطور می توانستیم خوب بازی کنیم؟"
بخش دیگری از زندگی نامه ادسون آرانتس دوناسیمنتو ملقب به پله، این گونه نوشته شده است: "در 1973، دور دیگری از سفرها را آغاز کردیم. در کشورهای خاورمیانه، مصر و سودان بازی کردیم. به آفریقا و اروپا رفتیم. در آلمان، فرانسه، بلژیک و انگلیس به میدان رفتیم. خداحافظی ام از خاک انگلیس با غم همراه بود. ماشین فوتبالی دیگر درخشش گذشته را نداشت.
در مورد نابغه ها، هر چقدر هم که کم بازی کنند، زیاد است. به گفته پله، سانتوس حدود 20 میلیون دلار از قبل او به جیب زد، ولی آنها بهترین بازیکن دنیا را به موزیسینی دوره گرد بدل کردند که کلاهش را برای چند سکه مقابل هر کسی دراز می کند. تاریخ همواره خود را تکرار می کند و هیچ چیزی زیر نور خورشید تازه نیست...
- قسمت اول این یادداشت را اینجا بخوانید