طرفداری- با این حال خیلیها آنچنان مشتاق نبودند. تنها ۵ هزار نفر در ورزشگاه ۳۵ هزار نفری جمع شدند. آنها منتظر یک پیروزی کوبنده از سوی سوئد بودند. همه میدانستند که برد با آنها است. تنها سوال مطرح شده این بود که سوئد چند گل خواهد زد. حتی گزارشگر بازی هم سوئدی بود. آمده بود بشمرد که هم وطنانش چند گل به ژاپن میزنند.
شیگیوشی سوزوکی، سرمربی ژاپن وقتی ترکیب تیم را عنوان کرد، همه انگشت به دهان مانده بودند. پس مدافعان کجا هستند؟
از آنجایی که این تیم میخواست نماینده امپراطوری ژاپن باشد، سوزوکی دست به ترکیب عجیبی زد. یک قدم بالاتر از کامی کازه. (عملیات انتحاری خلبان ژاپنی در جنگ جهانی دوم که در اردوگاه متفقین خود را منفجر کرد).
. سیستم ۱-۶-۳.
تادائو هوریه تنها بازیکن بین دروازه بان تیم و خط میانی بود که تنها ۲۲ سال سنّ داشت. تاکیوشی دیگر مدافع ژاپن بود که البته در این بازی در خط میانی بازی میکرد.
ترکیب به این شکل بود
سانو
تادائو هوریه
تاکیوشی، تاتسوهارا، اویتا
یونگ سیک، ماتسوناگا، اوکون
کاواموتو، تاکشی کامو، شونگو کامو
شاید شما هم مثل ۵ هزار هوادار حاضر در ورزشگاه فکر کنید که سوزوکی دیوانه است. آنها سریع تصمیم گرفتند که این عملیات شکست خواهد خورد. شاید اصلا کّل این ماجرا یک تبلیغ باشد. تبلیغی از ژاپن شکست خورده که میخواهد سر بر بیاورد. آنها درست فکر میکردند. پرسن از سوئد در ۳۷ دقیقه دو گل زد و حالا سوئد ۲-۰ پیش بود. از طرف سوئد هیچ دستپاچگی وجود نداشت. از طرف سوزوکی هم وجود نداشت اما آرامش او جنس دیگری داشت.
ژاپنیها باز به زمین آمدند اما با همان ذهنیت قبلی. حمله، حمله و پس از آن دوباره حمله. پس از ۴ دقیقه از نیمه دوم، شونگو کامو گل زد. اولین بار بود که یک کشور آسیایی در المپیک گل میزد. همه تعجب کرده بودند به جز اوکون. بازیکنی با سبک بازی لوئیز انریکه. او در همه پستها میتوانست بازی کند و خستگی ناپذیر بودن او، تیم را به جلو میبرد. این بار اما، او بازی را ۱۵ دقیقه بعد از گل اول تیم به تساوی کشاند.
هواداران سوئدی همزمان با بازیکنانشان که امید خود را از دست داده بودند، در ترسی عمیق بودند. همه شگفت زده شده بودند. حتی گزارشگر سوئدی. برای چند دقیقه تنها چیزی که اوسوِن جرینگ گزارشگر سوئدی میگفت اینها بود:
"ژاپنی ها. ژاپنی ها. ژاپنی ها"
ژاپنیها میتوانستند برای مساوی بازی کنند که یک نتیجه تاریخی بود اما کامی کازه یعنی خودکشی. یعنی خود را بکش. از تلاش بمیر.
این ژاپنیها بودند که در آخر حرف میزدند نه گزارشگر سوئدی. آنها حتی نیاز نبود خودکشی کنند. ماتسوناگا که مهاجمی بود که به خط میانی آمده بود و ۵ دقیقه مانده به آخر بازی قهرمان داستان شد. آنها اولین تیم آسیایی در المپیک بودند و اولین برد آسیا را در فوتبال کسب کردند. هر دو رکورد در یک بازی به دست آمد.
صداهای در ورزشگاه شنیده میشد. در ژاپن هم سر و صداهای به وجود آمد. حتی از میکروفون گزارشگر هم صداهای بلند میشد. سوئد اما در سکوت مطلق بود. ۳ روز بعد، ژاپن با ایتالیا که بهترین تیم دنیا بود در زمینی دیگر بازی میکرد. این بار اما در ورزشگاه ۱۵ هزار نفری، ۸ هزار نفر حاضر شدند. شاید آمده بودند ببینند ایتالیا چند گل میزند. داور بازی اولسن از سوئد بود!
تادائو جای خود را به یاسو سوزوکی در خط دفاعی داد اما بقیه سیستم همان سیستم ۱ دفاعی سابق بود. سیستم و بازیکنان دست نخوردند. بازی هم همانطور بود. ژاپن دست به خودکشی زد و با تمام تلاش حمله کرد. یک استثنا وجود دارد و آن هم این است که این بار آنها مردند. آنها در نیمه اول دوباره ۲ گل خوردند اما در نیمه دوم همه مردند و تیم ۸-۰ به ایتالیا باخت. ایتالیایی که مدال طلای المپیک را بعدا گرفت. سوئد المپیک بعدی را در سال ۱۹۴۸ برد و از آن زمان تا حالا هیچ جام بین المللی را نبرده است. در آن سو اما ژاپن قوی تر و قوی تر شده است و حالا یکی از بهترینهای آسیا هستند. آنها ۴ بار جام ملتهای آسیا، که شامل دو جام پیاپی در سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۴ است را بردند.
همانطور که گفتیم، هواداران حق داشتند. این آزمایشی برای یک شکست بود. و نشانهای از ژاپن رستاخیز از مشکلات!