جام جهانی و قهرمانی یورو در میان جامهای رائول نیست چون او زمانی که نسل طلائی شکل میگرفت از تیم رفت. اینکه آیا باید میرفت مسالهای دیگر است. رفتنش در مقدماتی 2008 نظرات زیادی را بر انگیخت اما اسپانیا دو بار پشت سر هم قهرمان یورو شد و در وسط آن جام جهانی را هم گرفت. داوید ویا هم شماره او را گرفت هم رکورد گلزنی او در اسپانیا. با 44 گل رائول حالا دومین گلزن برتر تاریخ اسپانیا است.
7 بازیکن در سه فینال اسپانیا ثابت بودند و 4 تا از آنها در هر سه فینال از ابتدا بازی کردند. با این حال، پپ گواردیولا، رائول را مهمترین بازیکن تاریخ اسپانیا میداند. خیلیها هم با او هم عقیده هستند. اینکه او توپ طلا را تا به حال نبرده در اسپانیا به معنای یک رسوایی برای فوتبال است. اگر مایکل اوون مطمئن نیست که چرا خیلیها در اسپانیا از او متنفر هستند به خاطر این است که او در سال 2001 توپ طلا را برد و خیلیها معتقد هستند که عدالت اجرا نشد. شاید درست باشد که هر سال یک بازیکن کمی قوی تر بود؛ از اوون گرفته تا رونالدو تا فیگو و زیدان. بازیکنانی که همه آنها در یک زمان هم تیمی رائول بودند. با این حال آیا جایزهای برای بازیکن برتر 5 سال یا 10 سال اخیر هم وجود دارد. اگر باشد، رائول حتما از گزینههای اصلی میبود. شاید اصلا از اول هم آنچنان مهم نبود. رائول میگوید:
دوست دارم به عنوان یک بازیکن در خدمت تیم من را به یاد بیاورند.
از فصل 96-1995 تا 04-2003 او هرگز در هیچ فصلی کمتر از 20 گل در فصل نزد. تازه رکورد بیشترین گل زده او برای رئال مادرید شکسته است. مردی که جای او را گرفت، کریستیانو رونالدو بود. برای هواداران رونالدو، او همیشه شماره یک است اما خود کریستیانو در پیامی برای رائول گفت:
برای من، تو همیشه شماره یکی.
رونالدو برای رسیدن به رکورد سریع تر بود اما دوران آنها متفاوت است و آمار رائول و اینکه او 16 سال در برنابئو دوام آورد، گویای شرایط اوست. حتی برای او هم این رکورد آسان نیست. برای دیگران شاید غیر ممکن است. او کاپیتان شد و هر چه باید را برد؛ 6 لیگ، 3 جام اروپایی و 2 جام بین المللی. در دو تا از فینالهای اروپایی گل زد.
والدانو میگوید:
رائول نماد رئال مادرید است. چهره باشگاه در 25 سال گذشته. اگر یک لیست از تواناییهای او را بنویسیم، آن لیست به معنی ارزشهای باشگاه هم است. او دی استفانو حاضر است. او خود تجلی مادریدیسمو است.
حتی اگر او با اتلتیکو کارش را آغاز کرده باشد. خسوس گیل، رئیس وقت اتلتیکو، تصمیم گرفت تیم جوانان نداشته باشد پس رائول به دپورتیوو لاکرونیا رفت. وقتی 17 ساله بود، والدانو را ملاقات کرد و از تنریف به رئال آمد. والدانو اولین بازی را به او در رئال مادرید هدیه داد با اینکه خود والدانو میگوید، رائول خودش آن را به دست آورد.
رائول کار را با تیم C آغاز کرد. خیلی کوتاه برای تیم B بازی کرد و وقتی بوتراگوئنو به آخر کار رسیده بود و الفونسو پرز مصدوم بود، والدانو به فکر بازی دادن به او در تیم اصلی افتاد. اگر والدانو بگوید که کمی شّک داشته است، رائول میگوید که هیچ شکی در موفقیت نداشته است. او به والدانو گفته بود:
اگر برد میخواهی، به من بازی بده. اگر نمیخواهی، یکی دیگر را جای من بیار.
این پاسخی است که به طور خلاصه رائول را تعریف میکند. در اتوبوس تیم وقتی که اولین بازی قرار بود انجام شود، او خوابیده بود. انگار که اصلا اتفاق خاصی قرار نیست رخ دهد. 29 اکتبر 1994، هفته نهم فصل و در واقع رائول افتضاح بود. 10 ثانیه پس از رفتن به بازی، تک به تک را خراب کرد و بعد از آن یک شوت را مستقیم به سمت دروازه بان زد. موقعیتها پشت سر هم برای او از دست میرفتند. رئال مادرید 3-2 باخت اما آخر داستان نبود. کادر فنی انتظار یک بچه غرق در اشک را داشتند اما کاملا اشتباه میکردند.
رائول مهارت داشت. کنترل اولش معرکه بود و سرعت تمام کنندگیاش خیلی زود تر از آنچه بود که مردم انتظار داشتند. با این حال موفقیت او آنچنان به تواناییهای ذاتی ربطی نداشت. بیشتر به هوش، تمرکز و پایین آوردن اشتباهاتش مربوط میشد. او یک پا، خمیده و کند بود. فرناندو هیه رو میگوید:
او در هیچ چیز 20 نبود. اما در همه چیز 18 بود.
او به شکل اعجاب آوری اهل رقابت بود. تعهدش غیر قابل نفوذ بود. میگویند Mas talante que talento. یعنی بیشتر مزاج او بود تا استعدادش. البته نباید گفته شود که استعدادی نبود اما او کودکی با استعداد فوتبالی خدادادی نبود. آنخل کاپا، دستیار مربی در زمان شروع رائول در رئال مادرید میگوید:
رائول برای ما مایه شگفتی بود. نه خودش. رائول توپ را به شکل بدی حمل میکرد. خیلی بد دریبل میکرد و نمیتوانست هد بزند و به شکل بدی حمله میکرد. و بعد از تمرین بازی اصلی شروع میشد. وقتی بازی رسمی شروع میشد، توپ را خوب حمل میکرد، دریبلهایش پدیده خاصی بود، خوب هد میزد و به ۱۰۰ شکل مختلف گل میزد. به ناگهان یک بازیکن بی نقض میشد. او به صورت خدادادی اهل رقابت بود. خاص بود.
او شخصیت، خواست، تعهد، قدرت رفتاری و یاغیگری بر علیه انتظارات خودش را دوباره از نوع تعریف کرد. چیزهای که دیگران نداشتند. آمادگی او مثال زدنی بود. آمادگی او تا جایی بود که در چادر اکسیژن میخوابید. فوتبال را واقعا و واقعا دوست داشت. او شاید برای تیتر روزنامهها خجالتی باشد اما با او از فوتبال صحبت کنید تا ببینید چقدر هیجان دارد. او رقابت را هم دوست دارد. اینکه کارها را درست و به شکل جدی انجام دهد. این منبع لذت او بود. در هر دورانی که حضور داشت.
وقتی، آوریل 2011 از او پرسیدند بازیکنانی نظیر او و رایان گیگز چطور اینگونه ادامه میدهند، او اینگونه پاسخ داد:
ما این حرفه را دوست داریم. عاشق آن هستیم. از آن لذت میبریم. برای من و رایان، فوتبال زندگی ماست.
در آن زمان او در آلمان بود. شاید کمی غیر معمول به نظر برسد. او دوباره خود را آقای گل چمپیونزلیگ معرفی کرد و به نیمه نهایی جام رفت و وقتی از باشگاه رفت، چنان جشنی برایش گرفتند که انگار 10 سال بود که آنجا بازی میکرد. میتوانست گزینه راحتری برای ترک رئال انتخاب کند اما این سبک زندگی، هیچگاه با او سنخیتی نداشت:
این چیزی بود که به آن نیاز داشتم. اینکه مرتب بازی کنم و کمی بیشتر رقابت کنم.
او همیشه فوتبال را جدی میگرفت.
دوباره، همه چیز در مورد فوتبال بود:
اگر میخواستم دوباره از فوتبال لذت ببرم باید از مادرید میرفتم. میتوانستم بمانم اما چیزی نبود که میخواستم. از آن لذت نمیبردم.
البته این به معنای فرار نبود. رقابت چیزی بود که او را موفق کرده بود.
والدانو او را اینگونه تعریف میکند:
کمیت بالاتر از کیفیت. تعهد 100% و تلاش بالاتر از هر مساله دیگری. یک حرفی خالص. هر روز خدا. هر ثانیه از زندگی.
بازی اول رائول افتضاح بود اما او نابود نشد. کاپا رفت به او دلداری بدهد اما دید این کار احمقانه است. این پسر 17 ساله، نیازی به دلداری نداشت. او فقط یک بازی دیگر میخواست. درست مثل مرد 38 سالهای که یکشنبه قبل یک بازی دیگر میخواست. پس او را دوباره در لیست بازیها قرار دادند. او جلو اتلتیکو به میدان رفت و یک گل ساخت، یک پنالتی گرفت و در پیروزی 4-2 در دربی یک گل زد. اینگونه بود که دوران بازیگری او شروع شد.
در روز یکشنبه، این سفر به پایان میرسد و دیگر کاری نیست که از دست رائول بر بیاید.