طرفداری- نفراتی مانند دنیل استوریج، جک ویلشر و تئو ولکات پس از اینکه خیلی زود و در سنین پایین چهره شدند، به بازیکنانی همواره مصدوم تبدیل شدند.
در دهمین سالگرد پیروزی 5-1 انگلستانِ اریکسون مقابل آلمان در مونیخ از دیدی هامان سوال شد که چه خاطرهای از آن بازی دارد و او گفت که، خوب، آن بازی مقدماتی جام جهانی بود. هر دو تیم به مسابقات راه یافتند. ما تا فینال رسیدیم اما یادم نیست انگلیس دقیقا در کدام یکی از مرحلهها حذف شده بود. چند سال پیش بود که هنینگ وهن کمدین آلمانی در یکی از اجراهایش فریاد زده بود دو جنگ جهانی و یک جام جهانی برای شما، سه جام جهانی و یک پاپ (پاپ بندیکت بین سال ها 2005 تا 2013) برای ما!
یورگن کلوپ برای یک ماه است که در انگلستان کار میکند و دو حقیقت ناجور را کشف کرده است: اول اینکه بازیکنان جوان انگلیسی از نظر بدنی تخلیه میشوند و دوم اینکه مردان قدرت، آن اتمسفر استادیومها را به پول فروختهاند.
پشت آن مرد همیشه خندان، مردی وجود دارد که ایدههایش را صریح از تفاوتها می گوید و خوب است که به حرفهایش گوش دهیم. ماه قبل جوردن روسیتر از تیم زیر 19 سال انگلستان با مصدومیت همسترینگ به ملوود بازگشت. کلوپ گفت که هرگز ندیده است بازیکنی جوان سه بازی در پنج روز انجام دهد. وقتی با آن ها مثل اسب رفتار کنیم در نهایت جز اسب نخواهیم داشت.
حقیقت آنگاه روشن میشود که بدانیم 37 بازیکن از 142 بازیکن انگلیسی لیگ برتر در حال حاضر مصدوم هستند. کشور دیگری مشکلی حتی نزدیک به این ندارد. سوال این است که چرا؟ دیمین کومولی که سابقه کار کردن به عنوان مدیر ورزشی در انگلستان و خارج از جزیره را دارد اعتقاد دارد که مشکل از زمانی آغاز میشود که بازیکنان بین 10 تا 19 سال دارند و در آن زمان است که فشار بیاندازه و غیر حرفهای باعث بروز مشکل میشود.
به استوریج، ولکات و ویلشر برگردیم. آن ها خیلی زود در باشگاهها نامی برای خود دست و پا کردند و به تیم ملی رسیدند و حالا بازیکنانی دائما مصدوم هستند. کلوپ حق دارد که سوال داشته باشد که چرا انگلستان بهترین جوانانش را به این سمت رهنمون میکند.
او در مورد هوادارانی که در دقیقه 82 آنفیلد را پس از دریافت گل دوم مقابل کریستال پالاس ترک کردند هم حق دارد. این رویکری نیست که او در آلمان به آن عادت داشته باشد. این شیوهای نیست که از آنفیلد در ذهن داشته باشد. جایی که او حرفهای زیادی در خصوص آن شنیده بود. جایی که در شب عقابها، خبری از یار دوازدهمی روی سکوها نبود.
این سوالی است که بسیاری از تیمهایی که متوسط انگلیسی که شبهای اروپایی آنفیلد را نمیبینند از خود پرسیدهاند. که چرا این اتفاقا مرتبا رخ میدهد. آنفیلد در این زمینه تنها نیست. حالا محافظه کارهایی در راس باشگاهها مانند کتابدارهایی که حق عضویت را زیاد کردهاند، هنوز کار را در دست دارند اما زمانی زمانِ رفتن آن ها هم میرسد و آنگاه است که باز هم مشتاقترها میمانند و کتابها و سکوهایی که از آن ها گرما میگیرند.
دلایل بسیارند. دوره تراس ها در آنفیلد وقتی که بود، بلیط ها ارزان تر بودند. هواداران جمعیتی جوان، کارگر و بومی بودند که خود را بخشی از جذابیت استادیوم می دانستند. حالا اما، گران ترین بلیط های جهان باعث شده اند که میانگین سن هواداران در استادیوم ها 40 سال باشد و البته بخش اعظمی از آن ها توریست ها باشند. درصد زیادی از آن ها صرفا مصرف کننده هایی هستند که برای آن ساعت خاصشان، فوتبال را در نظر گرفته اند.
این دلیلی است که کمپینی به اسم "فوتبال بدون هواداران یعنی هیچ" به راه افتاده و هدف آن صرفا ارزان شدن مخارج هواداران نیست، بلکه این است که افرادی به ورزشگاه بیایند که تیم برای آن ها یک الویت است.
ورود به استادیوم نباید تنها بسته به اندازه کیف پول باشد. این باید بستگی به این داشته باشد که چقدر باشگاه را دوست دارند. آن هواداران سرسختی که برای تیم خود تا پای جان پیش می روند صرفا آن ها نیستند که حساب های بزرگتری دارند.
چیزی به راستی به مشکل برخورده که میخانه های حوالی آنفیلد بهترین جا برای دیدن بازی ها در آن حوالی است، نه سکوهای استادیومی که برای سال ها تیمی را بهتر از سکوهای هر استادیومی به سمت قهرمانی سوق می داد.
ممنون یورگن! حرف ها و قیاس های تو می تواند برای باشگاهت و کشوری که در آن مربیگری می کنی باعث شروع بحث های مفیدی می شود.