طرفداری- آیندگان شاید بعدها به این دوران خشن فوتبال غربی نگاه کنند و عدم تغییرات اساسی در این سازمان را توسط تیم های بزرگ تر متوجه شوند. غیر قابل انکار است که فوتبال در سال های گذشته پیشرفتی بین المللی داشته است ولی این دوره که از سال ۱۹۷۴ اغاز شد احتمالا در چند وقت اینده به پایان می رسد. با این حال این نکته هم غیر قابل انکار است که این مدل توسط تفکر رانت محور سرمایه داری به جلو رفته است و پول های بسیار زیادی در حساب های مخفی بانکی رد و بدل شده است.
حالا سوال بسیار ساده است؛ ایا پیشرفت های بین المللی فیفا با تغییر روش همراه خواهد بود؟ هیچ ضمانتی برای این کار وجود ندارد با این حال ما باید ریسک ان را بپذیریم.
چند روز پیش بنده بعد از تام باور، محققی که در مورد فوتبال انگلستان کتابی رو نوشته بود در یکی از کانال های فرانسوی زبان صحبت کردم. وی اعتقاد داشت که سیستم فیفا که از همه ۲۰۹ عضو خود برای رای گیری سوال می کند احمقانه و غیر منطقی است و باید تغییر کند. این نگاهی است که اخیرا در بین کشورهای غربی شدت یافته است. خیلی ها در اروپا هیچگاه این مسئله را دوست نداشتند. پس از جنگ جهانی اروپا تقریبا نیمی از اعضای فیفا را به دست اورد. در سال ۱۹۷۴ و پس از استقلال کشور های مستعمره درصد نفوذ اروپایی ها هم کاهش یافت و سیستم یک کشور یک رای قدرت کشورهای اروپایی را به چالش کشید.
مسئله ای هم که مطرح می شد این بود که چگونه کشوری با تاریخ فوتبالی انگلستان هم طراز کشوری مانند تانزانیا است؟
این شکل نگاهی است که از امارها به راحتی چشم پوشی کرده است. زیرا انگلستان پیش از ان هم قدرت زیادی در فیفا داشت. تانزانیا پیش از این سیستم هیچ قدرتی نداشت. رای ها به همان اندازه است اما این به معنی ان نخواهد بود که وین رونی در حال بازی در باشگاهی است که اهمیت ان هم اندازه بازی در لیگ تانزانیا است. تنها مفهوم سیستم جدید رای گیری فیفا این است که کشوری که ثروتمند نیست هم حق رای داشته باشد. این قضیه از نظر سیاسی هم اثرگذار است که به معنی تقسیم شدن بیشتر منابع فوتبالی بین کشور های مختلف است.
پروسه معمول دموکراتیک این قضیه به ما تصویر بهتری از این نوع سیستم رای گیری می دهد. در سرزمین اقای باور و خود بنده هر نفر یک رای دارد. این به ان معنا نیست که همه به یک اندازه پول و قدرت به دست می اورند یا حتی شانس برابری برای زندگی دارند بلکه به این معنی است که هر کسی حق اظهار نظر خود را دارد و منابع مختلف بین همه تقسیم می شود. منابع معمولا جمع می شوند و به جاهای که بیشتر نیاز دارند فرستاده می شوند. این شکل نگاه البته مغایر نگاه سرمایه داری قرن ۱۹ است که تنها افراد متمول حق رای داشتند. در ان دوران صدای بقیه افراد شنیده نمی شد.
این ریسکی است که فیفا با ان مواجه است. داستان تغییر شاید مضراتی هم داشته باشد. یکی از انها بازگشت به شکل دموکراسی قرن ۱۹ است که کشور بزرگتر و ثروتمند تر قدرت رای بیشتری از بقیه داشت. سپس بقیه تیم ها که از نظر سیاسی و اقتصادی در سطح پایین تری بودند، کاملا توسط سرمایه داران فراموش می شدند. اگر اصلاحات این است، دور من یکی را خط بکشید!
شکل درست اصلاحات فیفا باید از قدرت گرفتن بی اندازه دوباره قدرت ها جلوگیری کند. زیرا ریسک پارتی بازی سرمایه دارها بسیار بالاست. خیلی از کشور های عضو دقیقا توسط پول های که فیفا در اختیار انها قرار می دهد برنامه ریزی می کنند. محدود کردن دیوانگی و بی عقلی در این مسئله الزامی به نظر می رسد. خیلی وقت ها خرج های فیفا بر اساس نیاز ها نبوده است زیرا این پول ها به دست کسانی افتاده است که مخالف هر تغییر مفیدی بودند. ارسال بودجه ها باید دقیقا با نحوه خرج شدن ان توسط سازمان ها مطابقت داشته باشد.
تغییرات؟ بله خواهش می کنم اما با این تفکر که باشگاه های فوتبالی بزرگ اروپا قدرت بالایی دارند اما همزمان کمی هم تعادل قدرت ها منظم تر شود.