اختصاصی طرفداری - تو باز هم یک توپ طلای دیگر بردی و این بار بیش از پیش از طرف بزرگان و اسطورههای دنیای فوتبال مورد تشویق و تمجید قرار گرفتی. در سال 2012 کاری کردی که حتی پله که همیشه به انتقاد از تو میپرداخت نیز به بهترین بودن تو اعتراف کند. گرچه پیش از این نیز مقایسه رونالدو – مسی را یک مقایسه بیهوده دانسته بود و گفته بود که تو بسیار بهتر از رقیب پرتغالی خود هستی.
ولی در مقابل، شبکههای اجتماعی را پر از متنها و مقالههای انتقادی نسبت به خودت کردی. آنها تو را دوست ندارند، حتی گاه از تو متنفرند. ولی دلیل این دوست نداشتن لیونل مسی بودنت نیست. آنها تو را دوست ندارند چون تو بهترینی. آنها بهترین بودن بدون رقیب را دوست ندارند. اگر رونالدو که این چنین در مقابل تو مورد حمایت بعضی از مقالهنویسها قرار گرفته نیز 3 یا 4 توپ طلا میگرفت، نزد همین افراد به یک فرد منفور تبدیل میشد.
وقتی تو در 16 سالگی برای اولین بار برای بارسلونا به میدان رفتی و زمانی که اولین بازی رسمی خود برای بارسا را در یک دربی انجام دادی تمام توجهات را به سمت خودت جلب کردی. وقتی در 17 سالگی اولین گل خود را زدی و جوانترین گلزن تاریخ باشگاهت شدی یک بازیکن دوست داشتنی نزد فوتبال دوستان بودی. وقتی در سن 18 سالگی، به همراه آرژانتین قهرمان جوانان جهان شدی و آقای گل و بهترین بازیکن رقابتها لقب گرفتی، همه بازیهای تو را با اشتیاق دنبال میکردند و در انتظار ظهور یک مارادونای جدید بودند. وقتی سه سال پیاپی توسط ورلدساکر به عنوان بهترین بازیکن جوان جهان شناخته شدی کمتر کسی پیدا میشد که از تو بدش بیاید. حتی وقتی در 19 سالگی در الکلاسیکو و در مقابل ایکر کاسیاس هتتریک کردی، طرفداران رئال مادرید نیز به تمجید از تو پرداختند. تو به همراه تیم المپیک کشورت قهرمان مسابقات المپیک شدی و هنوز هم بازیکن محبوبی بودی. وقتی در سن 20 سالگی برای انتخاب برنده توپ طلا جزو لیست 3 نفره نهایی شدی کسی تعجب نکرد و کسی به انتقاد از تو نپرداخت. اکنون خوزه مورینیو انتخاب تو به عنوان برنده توپ طلا را یک جنایت میداند، ولی خود او که اینک سنگ رونالدو را به سینه میزند، پس از یک سال درخشان از رونالدو در سال 2008، نسبت به انتخاب او به عنوان برنده توپ طلا انتقاد کرده بود و تو را بهترین بازیکن جهان دانسته بود.
راز محبوبیت تو در آن زمان فقط یک چیز بود. در آن زمان تو بهترین نبودی. همه تو را دوست داشتند، چون خاطرات خوش فوتبال مارادونا را دیده و یا شنیده بودند، اینک در ساقهای تو میدیدند و دوست داشتند تو جایگزین او شوی. آنها تو را دوست داشتند چون تو یک استعداد بزرگ بودی، ولی هنوز بهترین نبودی.
ولی با اوج گرفتن بارسلونا همه چیز تغییر کرد. تو به همراه بارسلونا در یک سال 6 جام به دست آوردی، بهترین بازیکن لالیگا و آقای گل لیگ قهرمانان شدی. تو یکی از عوامل اصلی موفقیت تیمت بودی و در این سال برای اولین بار توپ طلا را بردی، اینک دیگر تو بهترین بودی و قدم در راهی گذاشتی که نفرت حسودان را به همراه دارد. در سال 2010 تو باز هم آقای گل لیگ قهرمانان شدی. آقای گل و بهترین بازیکن لالیگا نیز بودی. به همراه بارسلونا 2 جام کسب کردی، ولی بارسلونا در نیمهنهایی لیگ قهرمانان حذف شد. در این سال برای تیم ملی کشورت نیز در جام جهانی بازی کردی. ولی کثرت مهاجم در خط حمله تیم آرژانتن باعث شد، مارادونا، تو را که در بارسلونا یک وینگر بودی، به عنوان یک هافبک به بازی بگیرد و به تو وظیفه بازیسازی را داد. آرژانتین در مرحله گروهی با 3 پیروزی صعود کرد. تو گرچه در پست جدید خود یک فوق ستاره نبودی ولی بازیهای خوبی ارائه دادی. تو به هیگواین کمک کردی که در مقابل کره هتتریک کند و در پیروزی تیمت مقابل یونان بهترین بازیکن آرژانتین بودی. آرژانتین در این جام در مقابل یک تیم قویتر از خود حذف شد. تیم تو نتوانست سد راه آلمان قدرتمند شود. تیم تو با 4 پیروزی و 1 شکست از رقابتهای جام جهانی کنار رفت، ولی تو با وجود بازی به عنوان یک بازیساز، به قدر کافی خوب بودی که جزو 10 بازیکن برتر جام قرار بگیری. ولی دیگر بازیکن محبوب سابق نبودی. زمانی که لیست نهایی بازیکنان برای توپ طلای 2010 معرفی شد عده زیادی به انتقاد از تو پرداختند، آنها دوست داشتند معتبرترین جایزه انفرادی را به افتخارات تیمی ربط دهند تا بتوانند ادعا کنند که تو نباید توپ طلا را ببری. تو هنوز همان ستاره سابق بودی و حتی نسبت به قبل پیشرفت نیز کرده بودی، ولی این پیشرفت از محبوبیت تو کاسته بود.
به سال 2011 رسیدی. تو نسبت به گذشته پیشرفت چشمگیری داشتی. اکنون دیگر در بارسلونا فقط یک وینگر نبودی. گواردیولا شاید با الهام گرفتن از کار مارادونا و شاید با نبوغ خود تو را به یک پست جدید منتقل کرد، شماره 9 کاذب. این تغییر پست تاثیر چشمگیری در بازی تو گذاشت، تعداد گلها و پاس گلهای تو در بارسلونا بسیار زیاد شد. تو به دومین بازیساز برتر جهان تبدیل شدی. باز هم توانستی برای سومین فصل پیاپی آقای گل لیگ قهرمانان شوی و باز هم بهترین بازیکن لالیگا بودی. تو و تیمت در این سال 5 جام کسب کردید و تو بهترین بازیکن بازی فینال لیگ قهرمانان بودی. ولی در کوپاامریکا باز هم نتوانستی قهرمانی به دست آوری. تو 3 پاس گل در این رقابتها دادی و در دو بازی از 4 بازی تیمت بهترین بازیکن زمین بودی، ولی آرژانتین در مقابل اروگوئه (قهرمان رقابتها) در ضربات پنالتی حذف شد.
در کنار درخشش روزافزون خود تعداد افرادی که تو را دوست ندارند افزایش مییابد، چون تو دیگر یک بازیکن بااستعداد و یک رقیب برای بهترینهای جهان نیستی. اینک تو خودت بهترین بازیکن جهان شدهای و روز به روز از رقیبانت بیشتر فاصله میگیری. آنها فهمیدهاند که تو دیگر مارادونای شماره 2 نیستی. تو لیونل مسی هستی. تو کسی هستی که باعث شدی جوانان با استعداد را، به جای مارادونای دوم، مسی دوم بنامند. تو دیگر از حد مقایسه با بازیکنان همدوره خود گذشتهای و بزرگان فوتبال جهان تو را با بهترینهای تاریخ مقایسه میکنند. مارادونا تو را بهترین بازیکن تاریخ و بهتر از خودش میداند.
به سال 2012 رسیدی ولی به نظر میرسد پیشرفت تو غیر قابل توقف است، همان گونه که فرگوسن گفته بود این پیشرفت خطرناک است. تو تنها 25 سال سن داری، ولی رکوردهایی که در سال 2012 به ثبت رساندی فراتر از انتظار بود. تو برای چهارمین فصل پیاپی آقای گل لیگ قهرمانان شدی و این بار با 14 گل رکورد تاریخ این رقابتها را به دست آوردی. با تنها 25 سال سن، تبدیل به دومین گلزن برتر تاریخ رقابتهای لیگ قهرمانان شدی. تو برای دومین بار کفش طلا را بردی و این بار رکورد بیشترین گل زده در تاریخ این جایزه را با 50 گل به دست آوردی. تو توانستی رکورد تاریخی گرد مولر را بشکنی و 91 گل در سال 2012 به ثمر برسانی. علاوه بر آن تو توانستی بهترین گلزن تاریخ در یک سال در بازیهای بینالمللی شوی. ولی تو فقط یک گلزن نبودی. به مانند فصل گذشته، این بار هم تو یکی از بازیسازهای کلیدی تیمت بودی. تو همه جای زمین حضور داشتی و بارسلونا را کاملا به خودت متکی کردی. تو به همراه تیمت بهترین شروع تاریخ لالیگا را رقم زدید. تو در رده ملی هم روند رو به رشدت را ادامه داد. 10 گل ملی در یک سال زدی تا رکورددار بیشترین گل زده در یک سال میلادی برای تیم ملی آرژانتین باشی. تو تنها 25 سال سن داری ولی چهارمین گلزن برتر تاریخ کشورت هستی و خیلی زود میتوانی به دومین بازیکن تبدیل شوی.
ولی رکوردهای تو در سال 2012 هنوز به پایان نرسیده بود. تو توانستی یک رکورد تاریخی به ثبت برسانی، رکوردی که به اعتقاد زلاتان تا حدی غیرقابل دسترسی است که ثبت آن میتواند باعث کاهش انگیزه در بازیکنان آینده شود. تو به رکورد 4 توپ طلا دست یافتی، آنهم در حالی که تنها 25 سال سن داری.
تو در سال 2012 باز هم برتری خود را نسبت به دیگران به اثبات رساندی و حتی اختلاف خودت با دیگران را بیشتر هم کردی، و همین امر باعث منفورتر شدنت شد.
آنها نمیخواهند حاکم مطلق بر فوتبال جهان ببینند. آنها وقتی میبینند آمار تو درخشان است به منطقهای عجیب رو میآورند. مثلا عملکرد رونالدو در جام جهانی به همراه پرتغال را که حاصل آن 1 پیروزی، 2 تساوی و 1 شکست برای این تیم و حذف در مرحله یکهشتم بود را بسیار بهتر از عملکرد تو با 4 پیروزی و 1 شکست و حذف در مرحله یک چهارم میدانند، در حالی که تو یکی از 10 بازیکن برتر این رقابتها بودی.
آنها حضور پرتغال در رده سوم در یکی از گروههای رقابتهای مقدماتی جام جهانی در قاره اروپا را از صدرنشینی آرژانتین در آمریکای جنوبی باارزشتر میدانند. آنها درخشش تو را وابسته به ژاوی و اینیستا میدانند ولی از حضور این دو بازیکن در جمع بهترینهای جهان انتقاد میکنند و آنها را بازیکنانی ضعیفتر نسبت به هافبکهای تیمهای محبوب خود لقب میدهند.
آنها نمیتوانند باور کنند که یک بازیکن بهترین گلزن و بهترین پاس گل دهنده تیمش باشد و به همین دلیل در مقایسههایی که تو قرار داری ارزشی برای پاس گل قائل نیستند.
آنها کمکهای خیریه تو را که سالهای سال است که ادامه دارد را ناشی از دورویی تو میدانند، کمکهایی که اکنون پس از چندین سال بعضی از آنها در رسانهها منتشر میشود. ولی کمکهای خیریه رونالدو را که به طور مخفیانه انجام میشود ولی تمام جهان از آن اطلاع دارند!!، ناشی از صداقت او میپندارند.
آنها تو را بیاخلاق میدانند چون توپی را که در زمین فوتبال شوت زدی به یکی از تماشاگران برخورد کرده است ولی از اخلاق رونالدویی تمجید میکنند که پس از گل به تماشاگران تیم حریف توهین میکند. آنها خوشحالی تو پس از گل همتیمیات را ناشی از دورویی تو میدانند و ناراحتی رونالدو پس از گل زدن همتیمیاش را ناشی از صداقت و غرور پاک او. آنها تو را دوست ندارند چون به آنها بهانه برای انتقاد نمیدهی. آنها برای انتقاد از تو حتی روابط صمیمانه بین تو و همتیمیهایت را نیز یک دروغ و درویی میدانند. آنها ادعا میکنند که اگر تو بگویی که از موفقیت همتیمیات خوشحال میشوی حتما دروغ میگویی، شاید در تیمهای آنها چنین چیزی دروغ باشد. آنها حتی سبک خوشحالی همیشگی تو را نیز یک دورویی میدانند.
آنها وقتی میبینند که تو در مقابل فریادهای اعتراض هموطنانت در ورزشگاه از عشق خود به کشورت و مردمش میگویی، تو را یک دروغگو میخوانند، تویی را که میتوانستی به دعوت فدراسیون اسپانیا برای بازی برای این تیم پاسخ مثبت بدهی. ولی وقتی رونالدو به هموطنانش که به او انتقاد میکنند توهین میکند، این را ناشی از صداقتش میدانند و غرور او در توهین به هموطنانش را تمجید میکنند. آنها حتی تعصب تو به تیمت را نیز زیر سوال میبرند. وقتی در مقابل سطح بالای بازی تو حرفی برای گفتن ندارند، تعصب تو به بارسلونا را ناشی از ترس تو از بازی برای تیم دیگر میدانند. تو دورو هستی چون معیارهای تو با آنچه که ستاره مورد علاقه آنها دارد متفاوت است. تو یک دروغگویی چون توهین نمیکنی.
ولی باید بدانی که آنها با تو مشکلی ندارند. آنها تو را دوست ندارند، چون تو بهترینی. آنها با لیونل مسی مشکلی ندارند، مشکل آنها با بهترین بازیکن جهان است.
مطالب ستون نویسندگان، تنها برگرفته شده از نظرات نویسندگان و تحلیلگران سایت طرفداری است.