طرفداری | سال 2014، بین دو نیمه بازی سوسیداد مقابل اسپانیول هواداران تیم صاحب خانه با مردی روبرو شدند که تاریخ این باشگاه را تغییر داده بود. آنها نام جان آلدریج، اسطوره باشگاه خود را صدا زدند و او را تشویق کردند. و این بار آلدو بود که در مرکز زمین ورزشگاه آنوئتای جدید و نه آتوکسای قدیمی (Atotxa - ورزشگاه این تیم تا سال 1993) اشک از چشمهایش سرازیر شد.
آلدو تنها دو فصل برای سوسیداد بازی کرد اما تاثیری که گذاشت از جنبه دستاوردها بیبدیل بود. او با 1.5 میلیون پوند از لیورپول به باشگاه آمد و به نخستین بازیکن غیرباسکی باشگاه تبدیل شد و این سرآغازی بر پایان نگاه سوسیداد به شیوه معمول باشگاههای این منطقه بود که تنها سراغ بازیکنان بومی یا بازیکنانی با خون باسکی میرفتند. شیوهای که هنوز هم تا حدود بسیاری باشگاه اتلتیکو بیلبائو را به خود وفادار باقی نگاه داشته است.
درخشش جان آلدریج در پیراهن لیورپول، 1988
|
بازیکن های مطرح از سوسیداد میرفتند و این باشگاه را با مشکلات جدیدی روبرو میکردند. مردم احساس میکردند مشکلی این بین وجود دارد. لورن، مهاجم توانمند آنها سال 1989 سوسیداد را به مقصد اتلتیک بیلبائو ترک کرد. همینطور سه بازیکن دیگر راهی بارسلونا شدند. این بازیکنان شامل تیکسی بگریستین، لوییس لوپز رکارت و خوزه ماریو باکرو میشدند. یک سال پیش از آن، هواداران از باشگاه خواسته بودند که قوانین مندرآوردی و محدودکننده را زیر پا بگذراد و سرانجام در سال 1989 این اتفاق رخ داد.
آلدریج آغاز سبکی جدید شد که تا زمان انتقال بوریس از رئال اوویدو در سال 2001 ادامه داشت. شیوه آنها شامل رویهای میشد که سوسیداد بازیکنان اهل باسک و خارجی و نه اهل سایر نقاط اسپانیا را جذب میکرد. پس از ملیپوش ایرلندی، دو انگلیسی دیگر با نامهای کوین ریچاردسون و دالیان اتکینسون راهی باسک شدند. آلدو یک بار با افتخار توضیح داد: خوشحالم که زمینهساز شکسته شدن موانع شدم. اگر چه در زمان انتقال، این تغییر بهطور کامل شفاف نبود. برخی احساس میکردند از دست رفتن سنتها منجر به فقدان ایدئالیسم در باشگاه میشود.
در زمان جذب آلدریج؛ بگریستین، رکارت و باکرو از خرید بازیکن ایرلندی استقبال نمیکردند. آنها در مصاحبه مشترکی مراتب افسوس و ناراحتی خود را از خرید آلدریج ابراز داشتند. در بخشی از آن مصاحبه، رکارت گفت: شایعاتی وجود داشت که آنها قصد خرید این بازیکن را دارند اما گمان نمیکردم جسارت آن را داشته باشند.
آلدریج در نخستین روزی که پا به زوبیتا، زمین تمرین سوسیداد گذاشت، با یک گرافیتی روی دیوار روبرو شد. نوشتهای برای او با این مضمون که خارجی، به این جا خوش نیامدی. او همچنین به یاد دارد که رئیس هیئت هواداران سوسیداد در خصوص او گفت: ترجیح میدهم باشگاه به دسته سوم برود تا اینکه یک بازیکن خارجی پیراهن ما را بر تن کند. او حتی مردی را به یاد دارد که در زمان مشاهده او در خیابان، روی زمین تف انداخت.
انتظارها از مردی که زنجیرهای را در هم شکست و با گرانترین مبلغ برای باشگاهی کوچک، از باشگاهی بزرگ مانند لیورپول جذب شد بسیار بالا بود. ال موندو دپورتیوو در آن زمان نوشت: در مرکز فستیوال فیلم سن سباستین هستیم و حالا آلدریج ستاره برنامه ماست. رکارت اندکی بعدتر گفت: این اشتباه او نیست اما تمام فشار شکستهشدن این قانون روی شانههای اوست.
اما آلدریج به خوبی درسهایش را بلد بود. او در نخستین مصاحبه خود گفت: من سیاستمدار نیستم، فوتبالیست هستم. اگر کسی مشکلی با من خارج از زمین فوتبال دارد، نمیتوانم کاری در خصوص آن انجام دهم. به یک دلیل اینجا هستم و آن گل زدن است.
در واقع او در ابتدا قصد پذیرفتن پیشنهاد سوسیداد را نداشت. او از باشگاه لیورپول به دلیل اینکه از او خواسته شد تا باشگاه را ترک کند ناراحت بود. سوسیداد تنها باشگاهی بود که در آن زمان او را میخواست و لیورپول با تصمیمی عجیب برای اینکه جا برای پل ولش باز شود، آلدو را به فروش رساند. به هر کیفیت پیشنهاد سوسیداد پذیرفته شد و آلدریج مجبور شد برای پرواز به این شهر از لیورپول به منچستر و سپس به لندن، بلبائو و سنسباستین پرواز کند. نخستین بازی او مقابل اوساسونا بود که وی به دلیل درد در ناحیه شکم از آن معاف شد. دومین بازی مقابل اوویدو با شکست 5-0 به همراه شد. او بعدها در این مورد گفت: با خودم فکر کردم که چه جهنمی!
اما اوضاع بهتر شد. تمرینات به خوبی پیش میرفت و شهرهای کمی را زیباتر از آن جا پیدا میکردید. سخت میشد عاشق ساحل سنسباستین نشد؛ همینطور غذا و مردم شهر بسیار خوب بودند. یکی از هم تیمیها به اسم ایناکی آلابا به خوبی انگلیسی صحبت میکرد و کمک بزرگی در تمرینات برای آلدریج بود. سه بار در هفته حضور در کلاس زبان اسپانیایی به بخشی از برنامه هفتگی آلدو تبدیل شد و او روزبهروز، خود را بیشتر با شهر، آب و هوا و تمدن باسک در هم آمیخته میدید. او سالها بعد در این خصوص گفت: ترکیب غذا، نوشیدنی و فوتبال بینقص است. اینها برنامه زندگی من هستند: غذا، نوشیدنی و فوتبال.
اندکی بعد میکل لاسا یکی دیگر از هم تیمیهای او گفت: ما از خارجیها استفاده نمیکنیم اما او بازیکن ویژهای است. او انسانی برونگرا و بسیار خوشبرخورد است. او برای گلزنی به اینجا آمد و موفق شده است. این اتفاقی بود که رخ داد. او ذرهذره دلهای تکتک آن ها را با گلهای خود ربود. در پنجمین بازی آنها با بارسلونا 2-2 مساوی کردند و آلدو هر دو گل تیم را به ثمر رساند. اینها نخستین و نه آخرین گلهای آلدو برای باشگاه بودند.
مردم کمکم نام و شهرت او را آموختند. یک قصاب در شهر به او پیشنهاد کرد به ازای هر گلی که به ثمر برساند یک تکه بزرگ از گوشت گاو برای استیک به او میدهد. آلدریج از آن پیشنهاد استقبال کرد و استیکهای مطبوع بسیاری را در سنسباستین امتحان کرد.
آمار او یعنی 40 گل در 75 بازی آنقدر صراحت داشت که از یاد آنها ببرد که او خون باسکی ندارد. او به سوسیداد کمک کرد تا نخستین برد تاریخ خود را در نیوکمپ به دست بیاورد؛ این مسابقه در ماه می سال 1991 با برد 3-1 سوسیداد همراه شد. آنها پس از آن تاریخ تا همین سال 2023 نتوانسته بودند در بارسلونا به پیروزی دست پیدا کنند. آلدو در مجموع پنج بار مقابل بارسلونا گلزنی کرد. او اگرچه سیاستمدار نبود، آنقدر سیاست داشت که میدانست مقابل چه تیمی باید بیش از همه گلزنی کند. رئال مادرید قربانی بعدی او بود. او در پیروزی 2-1 مقابل مادریدیها گلزنی کرد تا هرکدام از بازیکنان تیم سه هزار پوند دستمزد دریافت کنند و یکی از هم تیمیهایش در مرکز شهر فریاد بزند آلدو! ما از مادریدی ها بهتریم!
آلدریج چهل تکه استیک گوشت گاو در دو سال حضور در باسک از آن قصاب دریافت کرد. آنها به این ماشین گلزنی لقب آقای گل دادند اما او در سال 1991 اذعان کرد که قصد ترک این باشگاه را دارد و دلیل خود را دخترانش عنوان کرد که در یادگیری اسپانیایی مشکل دارند، دلشان برای لیورپول تنگ شده است و نمیتوانند خود را با سنسباستین وفق دهند. مدیر باشگاه تمام تلاش خود را به کار بست تا او را پشیمان کند. او سعی داشت مهاجمی را که تاریخ باشگاه را دستخوش تغییر کرده است و راه آینده آن را نیز هم، در باشگاه نگاه دارد اما موفق نشد.
او در آن زمان گفت: دوست دارم تا پایان قرارداد سه سالهام در اینجا بمانم اما نمیتوانم. تلاش خواهم کرد پیچیچی را به دست بیاورم تا آن را به هواداران فوقالعاده باشگاه تقدیم کنم. با این حال او نتوانست آقای گل لالیگا شود و با عنوان دومی پشت سر امیلیو بوتراگوئنو، دوم شد. اما برای هواداران سوسیداد او همیشه نفر نخست بود. اولین خارجی و شاید بهترین مهاجم تاریخ این باشگاه. آنها با پلاگادرهای خداحافظ آلدریج او را بدرقه کردند و آخرین حرفهای آلدو این بود. باید بروم. متاسفم.
بیست و نهم می 1991 روزی بود که او سنسباستین را ترک کرد و سال 2014 به این شهر بازنگشته بود. او برای تهیه یک مستند از دوره حضور خود در سوسیداد از مجموعه پیشگامان فوتبال، به این شهر بازگشت. این مجموعه اشاره به فوتبالیستهای انگلیسیزبانی دارد که در جایی دور از مرزهای جزایر خود به موفقیت دست پیدا کردهاند. این نشان میدهد که چطور تنها دو سال حضور او در باسک مهم بوده است. او شماره 8 باشگاه را از سوی جوکین آپریبای مدیر عامل و عکس سیاه و سفیدی از حضور وی در استادیوم آتوکسا دریافت کرد. این برای او و باشگاه بعدازظهر تاثیرگذاری بود.
رسانهها منتظر آلدو ماندند و او را با سوالات خود بمباران کردند. او جواب برخی سوالها به انگلیسی و برخی را به اسپانیایی دید. او در مورد هواداران باشگاه گفت که: نمیتوانم احساس واقعیم را در قالب کلمات بیان کنم. او در خصوص شهر هم گفت: تفاوت چندانی نمیبینم. اینجا به مانند همیشه زیباست.
وقتی آلدو در بین دو نیمه بازی مقابل اسپانیول به مرکز زمین آمد، از سوی هواداران به صورت ایستاده تشویق شد. همبازیهای سابق وی منتظر او ایستاده بودند و داستانهایی را از او در بازیها و شبهای بزرگ تعریف میکردند. او با بازیکنان وقت باشگاه هم دیدار کرد و با آنها در خصوص وضعیت جاری سوسیداد سخن گفت. دیوید مویس سرمربی آن زمان سوسیداد در خصوص آلدو گفت: اگر او را به خدمت میگرفتم مطمئن بودم که گل میزد. و بعد خندید. حتی مدیر عامل باشگاه هم از طرفداران او است و از او استقبال میکند. آنها 24 سال منتظر حضور دو باره او ماندند و او میگوید امیدوارم دیدار دوباره این همه به درازا نکشد.