طرفداری- نفت مسجد شاید تمام عاطفه ی مردم این شهر باشد اما هر چه هست از یک دورهمی یا عشق فردی یک آدم علاقمند به فوتبال خلق نشده. مثل آن چیزی که در کشورهای دیگر اتفاق افتاد و اصالت تیم داری و هواداری را به وجود آورد. یا در همین ایران برای تیم هایی مثل استقلال و پرسپولیس و ملوان و شموشک و شاهین بوشهر و ... اتفاق افتاد و البته در رقابت با بخش دولتی چاق و فربه هر روز منزوی تر و نحیف تر می شود.
این رقابت ترسناک مولتی میلیاردرها را برای تملک استقلال و پرسپولیس بی انگیزه می کند چه رسد به تیم داری در یک شهر کوچک با امکانات ورزشی اندک.
مجلس سال گذشته قانونی را تصویب کرد که طی آن باید استقلال و پرسپولیس به بخش خصوصی واگذار می شد. قانونی که هر چند در ظاهر پیشرو و آنگارد است اما روایتگر کم بینشی و کم اطلاعی است. شاید الگویی که نمایندگان مجلس برای خود در نظر گرفته بودند آن چیزی بوده که در ترکیه اتفاق افتاده و موجب شکوفایی فوتبال ترکیه شد. فراموش شده ی ماجرا آن است که اصلاحات اقتصادی در ترکیه پایان خود را در خصوصی سازی همه جانبه ی باشگاه ها و نه فقط دو تیم تجربه کرد. فوتبال پایین دستی ترین بخش اقتصادی یک کشور است و مثل این می ماند که هر روز برای یک بیمار سرطانی یک لیوان آب پرتقال فراهم شود تا سرما نخورد.
جالب تر از تصمیم مجلس روند واگذاری است که دولت برای خود در نظر گرفته. واگذاری دو باشگاه ورشکسته با کمترین امکانات لوژستیک با قیمت صد میلیون دلار. انگار نه انگار که باشگاهی مثل پارما همین چند روز پیش با قیمت یک یورو به خاطر بدهی های فراوان به شخص دیگری واگذار شد. شاید به خاطر آن است که ما در الگو گیری هایمان روح ماجرا را درک نمی کنیم. روح خصوصی سازی هرجا که اتفاق افتاده عبور از تصدی گری متمرکز و بهینه سازی و جلوگیری از حیف و میل بوده. البته مجموعه های سود ده دولتی هم وجود دارند که در ازای واگذاری آن ها باید مبلغی هم دریافت شود. در آلمانِ بعد از جنگ جهانی بسیاری از کارخانجات بزرگ و ورشکسته با مبلغ یک مارک به افراد فعال در آن صنعت واگذار می شدند به شرط آنکه کارگری اخراج نشود.
باشگاه نفت تهران در لیگ 89-90 با مبلغی حدود چهار میلیارد بسته شد . طی چهار سال طبق گفته ی علی منصوریان این رقم در فصل جاری به چیزی حدود بیست میلیارد رسیده است. پنج برابر بیشتر. چه کسی می تواند تضمین کند این رقم در چهار سال آینده پنج برابر نشود. و چرا مردم مسجد سلیمان نباید این انتظار را داشته باشند که بودجه ی باشگاهشان هر سال ری کند. بعد از فراگیری تیم های دولتی- صنعتی در لیگ هر روز به تعداد تیم های نفتی و بودجه ی آن ها اضافه می شود. در چنین فضایی خصوصی سازی و حتی خصوصی بودن به معنای نابودی است.
شاید این یک حسرت باشد. اینکه مسجد سلیمان به جای یک تیم نفتی نیم بند تیمی دل خاسته داشت. تیمی که چند دانشجو چندین سال پیش تشکیل داده بودند یا آنقدر سرمایه و سرمایه دار در شهر فراوان بود که برای لذت و شهرت تیم داری می کردند. و فوتبال تهران برای جوان گرایی و کار آکادمیک نیازی به تیم سازی نفتی بدون طرفدار نداشت.
هفت هشت سالی قرار بود نفت بر سفره های مردم بیاید. شاید هم آمده باشد شاید هم نه. اما می شد جای باز کردن لوله های نفتی توی فوتبال و تیم داری برای تهران و مسجد سلیمان خداقل استادیوم های بهتری ساختو نه مثل برنابئو و ویمبلی که مثل آن چه ازبکستانی ها ساختند. تا وقتی که چاه های نفتی نداشته ی تهران تیم داری کنند خرف از خصوصی سازی بیشتر شبیه شوخی است. یک شوخی بی مزه.